به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۲۱:۳۵
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۴ ساعت ۱۶:۵۵
کد مطلب : ۱۳۱۸۴۶

«کی‌روش‌»‌هایی در عرصه اقتصاد

داریوش احمدیان
بامداد سه‌شنبه و در لابلای صدای شادمانه‌های مردم از صعود مقتدرانه کشورمان به جام جهانی فوتبال که در نوع خودش این شکل از صعود برای ایران منحصر به فرد و غرور آفرین بود می‌شد به این پرسش اندیشید که اگر الگوی رفتاری و مدیریتی سرمربی تیم ملی در سایر بخش‌های کشور به خصوص در حوزه‌های اقتصادی هم وجود داشت وضعیت اقتصادی مردم تا چه میزان متفاوت بود؟ نوع مدیریتی که در آن نظم و دانش حرف اول را می‌زند و هیچ اما و اگری جایگزین برنامه ریزی‌های از قبل تعیین شده نخواهد شد. موفقیت تدریجی تیم ملی فوتبال کشورمان را در سال‌های اخیر که با صعودی مقتدرانه به مهمترین آوردگاه فوتبالی جهان همراه شد را در نظر بیاوریم. آیا این موفقیت‌ها اتفاقی است؟ آیا تصور برخی که در این گمان نادرست هستند که شانس و اقبال این نتایج را رقم زده است منطبق بر واقعیت است یا عناد و خصومت‌های شخصی برخی نسبت به این مربی (بهتر بگویم مدیر) موفق سبب آن است که پرده‌ای ضخیم بر جلوی چشمانشان افتاده و موفقیتی با این شکوه را هم نخواهند که ببینند.

به نظر می‌آید که اگر می‌خواهیم در اقتصاد هم به جایگاهی قابل قبول برسیم و سند چشم‌انداز بیست ساله 1404 دیگر نه یک رویا، بلکه هدفی ملموس و در دسترس باشد می‌بایست که کمی از این راه و روش الگو بگیریم. چند سال پیش بود که رسانه‌های جریان تندرو نسبت به گفته‌های محمدرضا نعمت زاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت که از نیاز صنعت و اقتصاد کشور به واردات مدیران کارآمد خارجی سخن گفته بود گلایه مند شده بودند و در هر موقعیتی از آن سخن به طعن وکنایه یاد می‌کردند. و یا برخی تلاش‌ها برای نادیده گرفتن الگوهای شناخته شده عرصه اقتصاد که سال‌های طولانی در کشورهای مختلف دنیا امتحان خود را پس داده است و به قوام یافتگی رسیده است به قصد ایجاد الگویی نو و به اصطلاح بومی که در اصل یادآور همان اصطلاح قدیمی «اختراع مجدد چرخ» است از دیگر نشانه هایی است که گویا عده‌ای هیچ تمایلی به بکار گیری تجارب بشری نداشته و هر نوع تعاملی با دنیای خارج را یکسره رد می‌کنند.

این تعامل چه در حوزه ایجاد بستر مناسب برای سرمایه گذاری خارجی باشد و چه در موضوع استفاده از مدیران کارآزموده و الگوهای اقتصادی، صنعتی و... که در کشورهای پیشرفته به توفیقات قابل ملاحظه‌ای دست یافته است. به همان مثال فوتبالی بازگردیم؛ فرض کنیم تصمیم گیران عرصه ورزش هم مانند برخی مدیران و مسئولان کشور می‌اندیشیدند و بر سر راه استفاده از علم فوتبال که قاعدتا از طریق چهره‌های خارجی مطرح در عرصه ورزش مانند همین آقای کی‌روش به فوتبال ملی و باشگاهی منتقل خواهد شد سنگ‌اندازی می‌کردند آنگاه آیا دیگر چنین موفقیتی رخ می‌داد که تیم ملی کشورمان برای اولین بار در طول تاریخ به همین سادگی و بدون حتی یک گل خورده به جام جهانی صعود کند؟ کوتاه سخن اینکه اگر می‌خواهیم بر قلل بالای اقتصاد جهان بایستیم چاره‌ای جز این نداریم که اولا بپذیریم که توان و علم کافی را در داخل کشورمان برای تحقق این امر مهم نداریم و باید خود را در چارچوب ساختار اقتصاد جهانی قرار دهیم و ثانیا از پذیرش الگوهای اقتصادی که در کشورهای صنعتی نتایج حاصل از آن با نگاهی گذرا و البته منصفانه قابل رویت است هراسی نداشته باشیم.