به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۰۱:۴۷
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۵ ساعت ۱۴:۵۹
کد مطلب : ۱۳۹۴۸۰
ارزش‌های وارونه‌ و موارد خودکشی، خودآزاری و اعتیاد در جامعه

مجموعه‌ای از «پوتاپف»های تنها؛ که ما هستیم!

مجموعه‌ای از «پوتاپف»های تنها؛ که ما هستیم!
بابک خطی
زندگی افراد در جامعه امروز ما چون جزیره هایی تنهای کنار هم است. منفعت‌خواهی بی چون و چرا عملا کالای پرخریدار این اجتماع است و نهضت توصیه‌های اخلاقی صرف به آخر خط خود رسیده‌اند چرا که واقعیت جامعه ما انگاره‌های متضادی را  به عنوان ارزش‌ترویج می‌کند. از طرفی مفهوم عباراتی چون  «توانا»، «زرنگ»، «با دست و پا» و. . . تماما طی دهه‌های اخیر دستخوش تغییر و باز تعریف شده‌اند و اگر در سالیان دور به سختکوشی، روی پای خود ایستادن و تلاشگری اشعار داشتند امروز به معنی مجاز بودن انجام هر کاری برای رسیدن به یک مقصد است که در آن هر گونه فرصت طلبی، زیرکار در رویی، دروغگویی و آسیب به سایرین مجاز و مباح شمرده می‌شود. درست انجام دادن وظایف محوله در زندگی اجتماعی و داشتن وفاداری و مسئولیت پذیری در روابط و زندگی شخصی که می‌بایست جزء تعاریف اولیه و مستحسن یک زندگی عادی سالم باشند جملگی تبدیل به معیارهای شناخت ساده لوحی و از مرحله پرت بودن شده اند.

 هر کس بتواند بیشترین نفع -مادی، عنوانی و. . . -را از هر طریق ممکن کسب نماید، نمایی از الگوی فرد موفق در جامعه است. کاهش توان اقتصادی قسمت عمده‌ای از جامعه در کنار فربه شدگی مالی غیر عادی قسمت اقلیت دیگر شکافی در حال گسترش را شکل داده است که به این وضعیت دامن می‌زند و نبود اراده برای رفع این مسئله، همه چیز را بدتر می‌کند. در واقع بسیاری از ما به جای اراده‌ای برای اصلاح و تغییر این چرخه‌ بیمار‌ ترجیح می‌دهیم خود نیز جزئی از آن باشیم و به هر شکلی که ممکن است خود را در این قطار برخورداری بدون تلاش و شایستگی جا کنیم و همین ناگوارتر شدن لحظه‌ای شرایط را باعث می‌شود. مفاهیم تلاشگری و شایستگی به عنوان عوامل لازم برای رسیدن به موفقیت با توجه به واقعیت‌های جاری زندگی دیگر برای افراد قابل باور نیست و در این مسابقه زرنگ بودن-با تعریف جدید-طبعا هر کس برای دیگری به طور بالقوه  یک دشمن و هماورد محسوب می‌شودکه برای موفق شدن و ورود به جرگه زرنگ‌های خوش اقبال باید سرش را به طاق کوبید.

بنابراین قابل باور است که برای خیلی از آدم‌ها در این مسابقه تمام نشدنی حتی فرصت نگاه کردن بدون چشمداشت به سایرین هم نیست چه رسد به نگران شدن برای مشکلات آنان، شنیدن صدایشان و یا برداشتن قدمی در حد توان. ضمنا باید دانست این بازی به دلیل ماهیت خود برندگان  بیرحم ناچیزی دارد و اکثریت افراد در آن لحظه به لحظه خود را بازنده‌تر، سرخورده‌تر و خشمگین‌تر می‌بینند  و بیشتر خود را در این قمار غرق می‌کنند.

 ایونا پوتاپف (Iona Potapov) قهرمان داستان «دلتنگی» اثر آنتوان چخوف، سورچی سورتمه جابجایی مسافران شهری است که به تازگی پسر جوانش را بر اثر بیماری از دست داده است. او در سرمای زمستان میانه کار  دست و پا می‌زند تا کمی از اندوه بزرگش را به مسافرانش بگوید و سبک شود اما کسی حاضر نیست به حرفش گوش کند. مسافران فقط به فکر رسیدن به مقصدشان هستند و اندوه پیرمرد برای آنها سر سوزنی اهمیت ندارد و  بعضی از آنها حتی بهت و غمگینی پوتاپف را اسباب شوخی و لودگی برای وقت گذرانی خود می‌کنند.

پیرمرد نهایتا در هم شکسته و فروریخته، به اسب نحیف و خسته اش پناه می‌آورد و با او  درد ودل می‌کند. اسب پوتاپف تنها «کسی »است که به درد و دل پیرمرد نجیبانه گوش می‌دهد و کسِ او می‌شود. در جامعه‌ای که به بسیاری از ما تلاش، حل مسئله و روش برخورد با مشکل  آموخته نشده و  ضمنا موارد متضاد با این مفاهیم ارزش نمایانده شده است و در فضایی که  گاهی  از ایونا پوتاپف هم تنهاتریم چه آینده‌ای  متصور است؟ اگر اقدامی مثل خودکشی، اعتیاد، خودآزاری و. . . از طرف فردی تحت چنین فشاری به عنوان فریاد کمک خواهی انجام شود که با تعریف‌های عرفی یا قالبی ما متناسب نباشد. چه کسی به خود جرات قضاوت می‌دهد؟

چه میزان از این اقدام و مسئولیت آن مربوط به همه ما اعضای جامعه است؟ اگر شرایط فعلی را منطقی و عادلانه نمی‌دانیم راه حل در فرافکنی به مقصر جلوه دادن فضای مجازی، فلان خطای فردی یا فلان جهل موردی نیست. باید باواقعیت تلخ روبه‌رو شد و از خود شروع کرد. کلید مسئله دست کشیدن واقعی از این مسابقه بی فرجام و  نگاه به جامعه پیرامون به عنوان یک واقعیت به هم پیوسته و دارای آینده مشترک است که همه ما جزئی از آن هستیم.

ابراهیم
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۶/۰۸/۱۶ ۱۸:۱۱
مردم ما از درون تهی شدند حتی ایرانی های که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند اغلب از هم میگریزند . (356165)