رضا صادقیان
«مسعود ثقفی، سخنگوی وزارتآموزشوپرورش اعلام کرد که پساز پخش فیلم همخوانی و شادی برخی دانشآموزان با یک ترانه موسیقی، حراست آموزشوپرورش به شناسایی مدرسهها پرداخته که در نتیجه این تحقیقها، پرونده یکی از مدرسهها، تکمیل و به قوه قضاییه فرستاده شده است! به گفته این فرد مسوول،پرونده یک دبستان دیگر در منطقه یک آموزشوپرورش تهران هم در دست بررسی است و تا مدرکها تکمیل شود، این پرونده هم به نهادهای قضایی فرستاده میشود!»
گفتنی اینکه، اخیرا انتشار فیلمهایی از چندمدرسه که در آنها دانشآموزان با موزیکی از ساسی مانکن، «خواننده موسیقی» همنوایی میکردند و میرقصیدند انتقاد محافظهکاران از آموزشوپرورش را در پی داشت.
واکنش مسئولان مربوطه و غیرمربوط به کلیپ شادی و رقص در مدارس آنقدر هیجانی و آنی بود که گمان نمیرفت کار به چالش دنبالهدار از سوی دانشآموزان برسد. در شرایطی که از یک سوء با تهدیدهای آمریکا و هم پیمانان آن در خلیج فارس روبرو هستیم، وضعیت اقتصادی اکثر شهروندان در مقایسه با دو سال گذشته با آشفتگی قابل لمسی روبرو شده و چرخهای صنعت و اقتصاد کشور معیوبتر از زمان نه چندان دور در حال چرخیدن است حاشیه ترانهای از خوانندهی نسبتا جوان پس از دهها واکنش ریز و درشت مانند سایر حواشی بدون آنکه موشکافی شود به سمت خاموشی میل میکند. گویی بخش زیادی از مسئولان امر به دنبال برخورد و نه چارهجویی یا یافتن راهی بهرهورتر هستند.
بعد از پخش چند کلیپ کوتاه از شادی بچههای دوره دبستان مانند هر کدام از مسائلی که به حوزه فرهنگ و اجتماع مرتبط میشود ناظر واکنشهای بسیار از سوی وزیر آموزش و پرورش، معاونان ایشان، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و. . . بودیم. در چنین مواقعی تنها یک رویکرد انتخاب میشود، برخورد با عاملین. گویی با محدود کردن، تعلیق کارکنان و معلمهای خاطی و مدیران مدرسه کار به پایان و برای همیشه تمام میشود. در صورتی که تجربه سالهای اخیر نشان داده حداقل در حوزه فرهنگ و خصوصا فرهنگ غیررسمی نه تنها دولتهای وقت بلکه سایر بخشهایی که مدعای کار فرهنگی و تهیه خوراک برای شهروندان را داشته و دارند در نهایت خروجی مناسبی قسمتشان نشده است.
تعارفهای معمول در جلسات رسمی و حرفهای نسبتا زیبایی که از سوی مسئولان فرهنگی مکرر بیان میشود را کنار بگذاریم، آمارهای چاپ و نشر کتاب، آمار کتاب خواندن، آمار سینما رفتن، آمار سبد فرهنگی خانوادهها، آمارهای رو به افزایش نزاعهای خیابانی در اکثر شهرهای کشور و دور شدن از فرهنگ رسمی بعد از به پایان رسیدن جنگ تحمیلی و... نشان از آن دارد که به تدریج شهروندان از فرهنگ رسمی فاصله گرفتهاند. الزاما این فاصله گرفتن به معنای دور شدن و یا تضاد با فرهنگ رسمی نیست، ولی این پیام را در دل خود دارد که گرایش به سوی فرهنگ غیررسمی حکایت از آن دارد کهتریبونهای مختلف، رسانهها، مبلغان فرهنگ رسمی و سایر بخش در قبولاندن هدف خود به مخاطبان موفق نبودهاند. این عدم موفقیت را میتوان در حوزه تلویزیون، سینما و موسیقی نیز مثال زد. به عنوان مثال؛ طی سالهای اخیر صدا و سیما همچنان مبلغ موسیقیهای حماسی با مارش نظامی است در صورت که اکثرا مخاطبانش دلسپرده نوای عاشقانه و ترانههای بسیار شخصی شده هستند!
با این حال مسئله اساسی به تفکر و اندیشهای بازمیگردد که گمان دارد با کانالسازی در حوزه فرهنگ میتواند به آسانی غذای مناسب و همه پسند را برای تک تک مخاطبان در جامعه فراهم کند. خوراکی که همه مردم از آن تناول کنند و در نهایت سیراب گردنند، در صورتی که مسئله فرهنگ در دنیای امروز با توجه به حضور پیوسته و پرقدرت رسانههای مختلف، انعکاس صوت و تصاویر گونهگون از فرهنگ و اجتماع سرزمینهای دیگر، کوتاه شدن فاصلهها میان فرهنگها و آدمیان و مواردی دیگر این امکان را از همگان گرفته که بتوانند تنها صدا و ارزشهای خود را به گوش جامعه هدف برسانند. بخشی از هیاهوی به راه افتاده ریشه در چنین تفکری دارد، تفکری که در نهایت و هنگامهای که در میدان رقابت با سایر رقیبان قرار میگیرد، به سادگی ایرادهایش مشخص و تلاش میکند با تنبیه و اخراج خاطیان موضوع را به سادهترین روش ممکن حل شده فرض کند!