کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

سه‌گانه «توطئه، توهم و تهمت»

سه اصل اساسي «کاسبی فتنه»!

12 شهريور 1393 ساعت 9:26

گروه سیاسی: پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و وقایع مربوط به آن فصل جدیدی در تاریخ ایران گشوده شد و سکه‌ای در عالم سیاست آن ضرب شد که نامش را «فتنه» نهادند. این سکه چنان ارج و قربی میان صاحبان رسانه و قدرت اصولگرايان، یافت که تا به امروز که ۵سال از ان جریانات می گذرد هنوز هم ضرب این سکه، در بين حاميان دولت مهرورز خواهان دارد.


 این سکه به اعتبار صاحبان خود روزی میلی منفرد و توفیقی را از توفیق خدمت باز می دارد و روزی دیگر فرجی دانای دانشمند را. به هر روی اگر بخواهیم در نگاهی کلی فتنه و ریشه های آن را در دو عامل اجتماعی و سیاسی بجوییم، شاید بتوان سه گانه «توطئه، توهم و تهمت» را از پشتوانه‌های اصلی ضرب این سکه تفرقه انگیز در عالم اجتماع و سیاست ایران برشمرد.
توطئه
ابتدا به «تای» توطئه می پردازیم تا به خوش بینی و تطهیر دشمن و ساده انگاری متهم نشویم. واضح و مبرهن است که هر کشور و دولتی همواره سعی دارد منافع و مطامع سرزمین خود را با بهترین کیفیت و کمترین هزینه تامین کند، و بسیاری از کشورهای دنیا به سبب نوع ایدئولوژی ها و دکترین راهبردی سرزمین شان، برای تامین منافع و منابع مورد نیازش از غارت، استعمار، و تحقیر سایر ملت ها ابایی ندارد. در این میان ایران عزیز هم به سبب تمدن هزاران ساله و قرار گرفتن در موقعیت ژئوپلتیکی خاورمیانه و هم به لحاظ داشتن منابع غنی انرژی، همواره در تیررس دست اندازی کشورهای استعمارگر قرار داشته است.

در دو سده اخیر و تا قبل از پیروزی انقلاب، برخي حاکمانی كه بر این سرزمین حکم راندند موجبات دست درازی بیگانگان به آب و خاک و منابع ایران را فراهم ساختند تا بیگانگان با کمترین هزینه بیشترین منابع ایران را استخراج کنند و به یغما ببرند. نمونه های تلخ فراوانند:
۲۸مرداد۱۳۳۲ در تاریخ ایران چه کودتا نامیده شود، چه قیام، تفاوت چندانی نخواهد کرد، وقتی در هر دو حال تاثیر امریکا بسیار بیشتر از تاثیر ملت ایران در تاریخ ثبت شده است. دکتر محمد مصدق را چه پدر ملی کردن صنعت نفت ایران بدانیم، و چه او را پدر پوپولیسم نفتی بنامیم، چندان تفاوت نخواهد کرد زمانی که انگلیس نقش پررنگ تری نسبت به مردم و حاکمان ایران در مسئله نفت داشته است.

قرارداد ترکمانچای را معاهده ننگین بنامیم یا نه، واقعیت تلخ این است که خنجر روسیه بسیار زهراگین تر از دو رقیب خود بر پیکر ایران فرود آمده است، چه آن دو، دموکراسی و اقتصاد ایران را نشانه گرفته بودند و این خاک و آب این سرزمین را غصب کرد. نتیجه آنکه شاید بیگانه لزوما دشمن نباشد اما بیگانه بیگانه است و قطعا منافع اش را برهرچیزی ترجیح خواهد داد و تا ایران هست «تای» توطئه هم بوده و هست و خواهد بود، اما مهم نحوه برخورد با مقوله توطئه است.

در طول ۵سال گذشته مقابله با توطئه انقدر گسترش یافت که به مقابله به خود مردم ایران هم رسید، بسیاری از ایرانیان در سال ۸۸ به سبب اعتراضات خود، ابتدا خس و خاشاک، سپس توطئه گر و فتنه لقب گرفتند. بسیاری از مسئولین سابق و دلسوزان نظام و عاشقان ایران جاسوس و آشوب‌طلب و عوامل سیا و موساد قلمداد شدند، و صاحبان قدرت و رسانه در کنار بیگانگان، خود ایرانیان را توطئه گر معرفی کردند.

اعتقاد این عده براین اصل استوار است که بیگانه یا همان دشمن، در حال برنامه ریزی و توطئه علیه ایران است و مجریان و عوامل اجرایی این توطئه کسانی هستند که نظر و عقیده ای متفاوت با ما دارند، و نتیجه می گیرند، هر صدای متفاوت و معترضيی، جاسوس دشمن است و قصد براندازی دارد. گزاره اول این جمله با نگاهی بدبینانه درست به نظر می رسد اما گزاره دوم تنها نشان از خوی دیکتاتوری «کاسبان فتنه» دارد که با قراردادن دوستداران نظام یا حتی ایران در کنار دشمنان و توطئه گران خارجی، موجب یاس و ناامیدی مردم می شوند و هزینه اظهار نظر مخالف با صاحبان قدرت و رسانه را از ملت می گیرند و دانسته و ندانسته به جمهوریت و دموکراتیک بودن نظام ضربه می زنند.

توهم
شایداشاره به بخشی از کتاب ایرانیان نوشته دکتر همایون کاتوزیان، درباره پیشینه فکری و اعتقادی ایرانیان برای روشن تر شدن این بخش، خالی از لطف نباشد: «ایرانیان به ندرت ظاهر هر رویداد، پدیده، نظر یا پیشنهاد را باور می کنند. برعکس به احتمال زیاد معتقد خواهند بود که ظاهر امر گمراه کننده و حقیقت در زیر آن نهفته است. مشهورترین و علنی ترین جلوه این گرایش را در نظریه ی توطئه سیاسی می توان دید، در قرن بیستم به خصوص، این اعتقاد که حتی کوچکترین رویدادهای کشور نیز نتیجه دخالت و دسیسه دست نامرئی بیگانگان به ویژه بریتانیاست، چنان گسترش پیدا کرد که تقریبا همه، از وزیر و وکیل گرفته تا راننده تاکسی و آموزگار احساس می کردند که کشورشان بازیچه دست قدرت های خارجی است و انان با مهارت حتی برخی از ریزترین جزئیات و کم اهمیت ترین وقایع جامعه ایران را برنامه ریزی می کنند.»

بحث و تحلیل درباره چرایی، چنین نگرشی را به تحلیلی دیگر، یا به کتاب ایرانیان ارجاع می دهیم و در این نوشتار بدون آنکه قصد تطهیر هیچ بیگانه ای وجود داشته باشد، به چگونگی تبدیل شدن این توهم به چماق فتنه می پردازیم. این ظرفیت بالقوه فکری و روانی توهم، میان مردم و به خصوص جریان خاصی از سیاستمداران در این ۵سال به حد اعلای خود بالفعل شد و توهم توطئه از کوچکترین جزبه بالاترین سطح منتقل شد. کنار هم قرار دادن تکه‌های با ربط و بی ربط ارتباطات سیاسی، توسط متوهمان کار را به انگ و تهمت رساند و «تای سوم» فتنه هم خود را عیان کرد.

تهمت
تهمت های بی اساس و اثبات نشده همه مخالفان جریان صاحب قدرت را، از یک مدیر دبستان تا رئیس جمهور اسبق در بر گرفت، رنگ سبز نماد دشمن شد و از چراغ سبزها تا پیشانی‌های سبز بند اماج تهمت ها و هتک حرمت ها قرار گرفتند. عده ای که در ظاهر خود را ولایت‌مدار معرفی می کردند چنان غرق در مطامع سیاسی جناح های خود شدند که با رهبری هم زاویه گرفتند و حکم حکومتی را برنتابیدند. ۴ سال سکه فتنه با آبروی نظام در کهریزک و اوین و دانشگاهها و حتی خانه ها بازی کرد.

امید مردم را از رونق انداخت، با به رخ کشیدن خود در بازار مکاره سیاست ایران، به دلسوزان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اجازه اظهار نظر نداد و در آخر امید مردم را از رونق انداخت و اگر نبود تدبیر بزرگان نظام، سکه فتنه، ایران را فلج می کرد. مردم در خرداد۹۲ با حماسه سیاسی رهبری همصدا شدند تا این سکه منحوس را از رونق بیاندازند.

قطعا در این مسیر، آنان که ۴سال برای این سکه کیسه ها دوختنند و مال‌ها اندوختند و وجه کسب کردند، سنگ‌های بیشماری خواهند انداخت، کما اینکه نخستین سنگ هم وزرات علوم را نشانه گرفت و به هدف خورد اما دولت که مرز خود را با کاسبی فتنه، قانون قرار داده است باید بر استراتژی صحیح خود در قبال متوهمان و تهمت زنندگان که از هر توطئه بیگانه ای بیشتر به نظام ضربه می زنند، پای بفشارد تا شاید به همت دولت و مردم سکه منحوس فتنه از ضرب و رونق بیافتد.

و در خاتمه يك سئوال كليدي و مبهم: در كدام كشور و منطقه جغرافيايي ديگر اين كره خاكي، اگر مردماني از آن كشور و منطقه به هر دليل (اشتباه يا صحيح)، اعتراض و تظاهراتي كردند، فتنه‌گر، توطئه گر، عامل بيگانه و ... ناميده مي‌شوند و شرح ماجرايش تا سال‌ها مي‌شود سوژه اول و همه چيز آن مملكت؟ واقعا نمونه‌ي ديگري غير از مملكت گل و بلبل خودمان مي‌توان پيدا كرد! ما كه هرچه تاريخ را خوانديم و گشتيم ديديم نام اينگونه حوادث را تاريخ نويسان گذاشته‌اند: جنبش، انقلاب، خيزش، قيام، شورش و ... اما حكايتي دارد «فتنه» در ايران ما، خصوصا كاسبي‌اش!


کد مطلب: 53359

آدرس مطلب :
https://www.baharnews.ir/note/53359/سه-اصل-اساسي-کاسبی-فتنه

بهار نیوز
  https://www.baharnews.ir