نرخ دلار امسال به کدام سمت خواهد رفت؟
چرا دلار گران شد و چرا نباید منتظر ارزان شدنش شد؟
31 فروردين 1392 ساعت 12:12
گروه اقتصادي: در دنیای به هم پیوسته و درهم تنیده اقتصادی امروز نرخ برابری ارزها عاملی مهم در بالا و پایین رفتن شاخصهاي مالی کشورها و به طبع آن قدرت خرید داخلی و خارجی مردم آن کشورهاست. ولی در مورد کشوری مانند ایران به جرات ميتوان گفت زندگی ما ایرانیان به گونهای استثنائی به ارزش برابری ریال و دلار امریکا گره خورده است، ارزشی که تنها نشانگر قدرت خرید ریال نیست، بلکه در ابعادی وسیعتر، جامعه ایرانی را متاثر ميسازد.
از یک سو همه بازیگران اقتصادی (حتی آنهایی که وابستگی مستقیم به نرخ ارز ندارند) قیمتهای خود را بر مبنای نرخ دلار تعیین ميکنند و از سوی دیگر بالا یا پائین رفتن نرخ ارز تبدیل شده است به یک شاخص برای اندازه گیری جهت گیری سیاسی و اقتصادی کشور. در این یادداشت تلاش شده است تا اندازه ای از تحولات ارزی ماههاي اخیر، دلایل آن و همچنین تبعاتش برای مردم کوچه و خیابان رمز گشایی کنم. ابتدا نگاهی اجمالی بیاندازیم به ۳ نرخ موجود در بازار فعلی (لازم به ذکر است این اولین بار نیست که بازار ارز چند نرخی شده است و ما در دهههاي ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ نیز با این وضع روبرو بودیم):
نرخ اول ارزش رسمی دلار است (۱۲۲۶۰ ریال) که از طرف دولت تعیین ميشود و باز طبق تصمیم دولت برای واردات مواد پایه غذایی، دارو و کالاهای اساسی با اولویت بالا منظور شده است. البته زمزمه هایی شنیده ميشود که در سال ۱۳۹۲ این نرخ به کلی حذف خواهد شد.
نرخ دوم به صورت شناور در مرکز مبادلات ارزی تعیین ميشود (فعلا حدود ۲۵۰۰۰ ریال برای یک دلار) و برای اولویتهاي دیگر وارداتی با ثبت سفارش در اختیار واردکنندگان کالا قرار ميگیرد.
نرخ سوم در بازار آزاد و بر مبنای عرضه و تقاضا شکل ميگیرد و این روزها بین ۳۴۰۰۰ و ۳۷۰۰۰ ریال نوسان ميکند.
سه نکته مهم:
- نرخ ارز را دستوری و بخشنامه ای نميتوان تعیین کرد. زمانی بود که اند ازه ذخایر طلای هر کشور قدرت خرید ارز آن کشور را تعیین ميکرد. طلای بیشتر،پول قوی تر، قدرت خرید بیشتر نسبت به ارزهای دیگر. در دوره بعدی، چون قیمت طلا با واحد دلار امریکا محاسبه ميشد، داراییها و دریافت و پرداختهاي دلاری به منزله ذخایر طلا عمل ميکرد تا نرخ برابری ارزها مشخص شود. امروزه، در سیستم شناور ارزی و اقتصاد جهانی، این حرکت سرمایه و توان معامله کنندگان و بازارها و توان اقتصادهاي ملی (با نقش آفرینی عواملی همچون تورم) است که بیش از هر عامل دیگری نرخ برابری ارزها را تعیین ميکند.
- برابری نزدیک به یک با دلار امریکا الزامن به معنی قدرت یک ارز نیست. قدرت آن ارز در حجم تبادلات مالی و اقتصادی بین المللی و توان داخلی خرید آن تعیین ميشود. اگر هر دینار بحرین معادل دو و نیم دلار امریکا و صد ین ژاپن معادل یک دلار باشد، این به معنی قدرت بالاتر اقتصادی بحرین نسبت به ژاپن نیست. دیگر این که بزرگی یورو به نسبت دلار به معنی رفاه اقتصادی و قدرت خرید ساکنین منطقه یورو نیست، چرا که شاید درآمد واقعی یک نانوا در لهستان نصف درآمد همکارش در امریکا باشد.
- و دست آخر این که کاهش نرخ برابری یک ارز در برابر ارز دیگر تغییر در حجم صادرات و واردات بین یک کشور با کشور دیگر را به همراه ميآورد. اگر نرخ برابری یوان چین به دلار معادل شش به یک باشد و قیمت یک کمربند چرمی هم شش یوان، کاهش نرخ برابری یوان به شرط ثابت ماندن قیمت کمربند در چین به معنی امکان خرید تعداد بیشتری کمربند با دلار امریکاست. این یعنی اشتیاق بیشتر بازرگانان امریکایی یا در سالهاي اخیر ایرانی به خرید هرچه بیشتر کمربندهاي چینی.
چرا دلار گران شد، چرا دلار ارزان نميشود و آینده ریال چه گونه است؟
۱- ریشه فروپاشی ارزش ریال را باید در ۱۵ ماه گذشته در سالها تلاش دولت و بانک مرکزی برای مصنوعی پایین نگه داشتن نرخ ارز از طریق تزریق دلارهای نفتی به بازار جست . تورم داخلی قدرت خرید واقعی ریال را کاهش ميداد و همه کالاها گرانتر ميشدند، در حالی که نرخ برابری ریال به دلار تقریبا ثابت مانده بود. اگر دلار را همچون کالا فرض کنیم نتیجه چیزی نبود جز ارزانتر شدن دلار، در حالی که کالاهای دیگر، به خصوص کالاهای ساخت داخل همچنان گران میشدند. در عالم واقع هر روز از ارزش ریال کاسته ميشد و دولت تنها توهمی از ریال قوی درست کرده بود. به این ترتیب برای همه به صرفه تر بود که دلار بخرند و با آن دلار کالا یا خدمات خارجی وارد کنند. برخی به شوخی ميگفتند تعطیلات در دبی ارزانتر از تعطیلات در جزیره کیش در ميآمد.
بدون شک اگر نرخ ارز در چند سال گذشته پله به پله و با منطق کارشناسی اصلاح ميشد و در آمد اقشار گوناگون نیز به همان نسبت افزایش پیدا ميکرد، شوک اخیر به جامعه ما تحمیل نميشد.
۲- نرخ رسمی ارز نه دیگر واقعی است و نه پایدار. کنار گذاشتن آن نرخ بلافاصله تبعات تورمی خواهد داشت که البته در تورم حدود ۴۰٪ حال حاضر انعکاس چندانی نخواهد یافت. از سوی دیگر بهتر است هر چه زودتر این نرخ را حذف کنند تا مدیران فاسد برای سوء استفاده از اختلاف نرخ ارز وسوسه نشوند.اگر بپذیریم که نرخ تعیین شده در سال ۱۳۸۰ (دلار ۸۰۰۰ ریالی) واقعی بوده است و آنگاه بر مبنای یک روند کارشناسی (با استفاده از اختلاف تورم ایران و آمریکا) ارزش امسال آن را حساب کنیم، ميرسیم به ارزش حدود ۳۰۰۰۰ ریال در برابر دلار برای سال ۱۳۹۲.
۲.۱ بدین ترتیب نه نرخ دوم واقعی است و نه نرخ سوم. نرخ دوم را دولت باز مصنوعی نگاه داشته است تا اثرات تورمی را تا حدی کنترل کند و نرخ سوم به دلیل تبعات روانی وضع سیاسی موجود بالاتر از حد معقول است و نوسانات آن هم تابع تحولات سیاسی داخلی و سیاست خارجی است (مثلا بعد از بی نتیجه ماندن مذاکرات اخیر آلماتی نرخ دلار باز بالا رفت).
۲.۲ باید بپذیریم که بر خلاف وعدههاي مسئولین نرخ دلار به حالت پیشین باز نخواهد گشت و ما باید با تبعات این نرخ زندگی کنیم.
۲.۳ البته در کنار اثرات منفی و تورمی، این نرخ پیامدهای مثبتی را هم ميتواند داشته باشد و دولت بعدی با مدیریت درست ميتواند از آن برای رونق اقتصاد بهره ببرد. به طور مثال نرخ جدید محصولات صادراتی ایرانی را در بازار جهانی ارزانتر و رقابت پذیرتر ميکند و رشد صادرات ميتواند برای همه ما شغل ایجاد کند. از سوی دیگر با گرانتر شدن کالاهای وارداتی، بازار کالاهای داخلی بهبود ميیابد که باز برای صنعت کشور مفید است.
۳- دست آخر این که حتما همه ميخواهیم بدانیم که نرخ دلار تا پایان سال به کدام سمت خواهد رفت؟ پاسخ این پرسش بستگی زیادی به دو تحول مهم دارد، یعنی نتیجه انتخابات ریاستجمهوری و همچنین سرانجام مذاکرات هستهای. اگر دولتی معتدل و کارشناس امور کشور را به عهده بگیرد و از سوی دیگر مذاکرات هستهای به سوی تنشزدایی حرکت کند، به شرط مهار تورم، دلار در نیمه دوم سال به حدود ۳۰۰۰۰ ریال باز می گردد. ولی اگر صحنه به گونه ای رقم بخورد که نگرانی بازیگران اقتصادی و مردم بیشتر شود و تورم لجام گسیخته ادامه یابد، آنگاه دلار از ۴۰۰۰۰ ریال سر در خواهد آورد.
کد مطلب: 10610