به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۰۹ - ۲۱:۵۸
 
۵
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۷ ساعت ۱۶:۱۹
کد مطلب : ۵۵۱۶۸
نگاهی به عملکرد ده سال اخیر تلویزیون؛

رسانه ملی؛ رشد کمی‌ و افت کیفی

گروه فرهنگی: در واپسین هفته‌های مدیریت کنونی سازمان صداوسیما، با بررسی عملکرد ده سال گذشته مهم‌ترین و تاثیرگذارترین رسانه کشور آنچه بیش از پیش نمایان است، رشد کمی بی‌سابقه تلویزیون و افت کیفی محسوس رسانه ملی است؛ رویکردی که به نظر می آید در دوره بعدی مدیریت نیاز به تغییر و رسیدن به نقطه تعادل دارد.
رسانه ملی؛ رشد کمی‌ و افت کیفی
 مطابق با حکم رهبر معظم انقلاب، عزت‌الله ضرغامی تا 16 آبان ماه 1393 ریاست صداوسیما را برعهده دارد و در این تاریخ، دوره ده ساله مدیریتش بر این نهاد حساس به پایان می‌رسد؛ دوره‌ای پرفراز و نشیب برای او و همکارانش که قطعاً برای او و همکارانش از هر منظر با دشواریِ بسیار سری شد و حال این مجموعه عظیم و پیچیده با همه این دشواری‌ها می‌بایست به مدیری تازه تحویل داده شود.

در حکم نخست رهبر انقلاب برای ضرغامی در سوم خردادماه 1393، ایشان خط مشی تازه‌ای مشخص نکرده بودند و بر همان نکاتی تاکید داشتند که در حکم انتصاب علی لاریجانی رئیس پیشین و موثر رسانه ملی مورد تاکید قرار گرفته بود اما در تمدید حکم در 16 آبان ماه 1393، ایشان در بخشی از حکم چنین تاکید کردند: «...برجستگیها و نقاط قوّت کنونی صداوسیما در کنار کمبودها و نقاط ضعف آن باید پیوسته در برابر چشم جنابعالی و دیگر مدیران آن سازمان و در معرض ملاحظه و مقایسه قرار گیرد و همت بر روند نقص زدائی، به هیچ رو کاهش و سستی نیابد.

سفارش اساسی اینجانب نزدیک کردن و رساندن این رسانه‌ی فرهنگ‌ساز، به طراز رسانه‌ئی است که دین و اخلاق و امید و آگاهی، بارزترین نمود آن باشد و رفتار اجتماعی مخاطبان و نیز نهاد حساس و مهمی چون خانواده بر اساس آن شکل گیرد و هنر و شیوه‌های گوناگون حرفه ئی و آزموده شده یا نوپدید، یکسره در خدمت رشد این شاخصها در آید.  از تجربه‌های موفق یا ناموفقِ دوره‌ پنج‌ ساله‌ باید برای رساندن این رسانه به این کیفیت برتر سود ببرید و با زمانبندی برنامه‌ها و تعیین شاخصهای قابل اندازه‌گیری، حرکت مجموعه را تکمیل یا تصحیح نمائید. انتظار دارد نشانه‌های این تحول در اولین سال مسئولیت جنابعالی مشاهده شود...»

ضرغامی در پنج سال دوم مدیریتش تلاش شدیدتری داشت اما نمود عینی این تلاش بیشتر جنبه کمی پیدا کرد و رشد کیفی تلویزیون برای عموم عیان نشد و نتوانست مخاطبانش را ترغیب نماید تا میان شبکه‌های ماهواره‌ای شکل گرفته در شش سال اخیر و شبکه‌های داخلی، شبکه‌های تلویزیون داخلی را تماشا کنند و این در حالی است که تضمینی وجود ندارد انحصار در این بخش تا ابد استمرار داشته باشد، کما اینکه در گذشته تلویزیون‌های اینترنتی با ممانعت جدی صداوسیما همراه می‌شدند اما امروز در فضای مجازی ده‌ها تلویزیون اینترنتیِ خصوصی فعالیت می‌کنند.

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های صداوسیما که تنها مربوط به دوره ضرغامی نیست اما با شکل گیری رسانه‌های رقیب بسیار پررنگ شد، چالش حفظ اعتمادی عمومی است و این اعتماد عمومی با اطلاع رسانی در لحظه همه وقایع داخلی و خارجی امکان پذیر است اما طبیعتاً با توجه به آنکه تلویزیون ملی کشور، نماینده حاکمیت نیز محسوب می‌شود، بسیاری از اخبار و تحلیل‌ها یا با تاخیر -برای کسب تکلیف و تعیین خط مشی- اعلام می‌شوند و یا به گونه‌ای اعلام می‌شوند که مصالح کشور نیز در آنها لحاظ شده باشد.

این ملاحظات در بسیار از اوقات منجر به تاخیر در پوشش بسیاری از اتفاقات مهم و حساس و یا عدم پوشش بخشی از وقایع و در بدترین حالت حالت پوشش با موضع گیری و همراه کردن خبر با تحلیل می‌شود، حال آنکه شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان به واسطه آنکه لزوماً به عنوان نماینده حاکمیت نیستند و چنین ملاحظاتی در خصوص مصالح ملی ایران ندارند، وقایع ایران را در لحظه و به طور کامل پوشش می‌دهند و به همین دلیل گوی سبقت را در این زمینه از تلویزیون ربوده‌اند و منجر به کاهش اعتماد نسبت به بخش‌های خبری داخلی شده‌اند.

متاسفانه مدیران صداوسیما علی رغم اینکه، با وجود این شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان حرفه‌ای، ملاحظات پیشین قابل پیاده سازی نیست و این شبکه‌ها بازی را به هم می‌زنند، درصدد اصلاح ساختارهای پوشش خبری‌شان بر نیامدند و هنوز رسانه ملی با همان ملاحظات و با تاخیر، نقص و یا همراه کردن تحلیل به پوشش برخی وقایع اقدام می‌ورزد و در مقابل همه آنچه رسانه ملی نمی‌خواهد گفته شود، توسط شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان مطرح می‌شوند که با نفوذ 71 درصدی ماهواره در پایتخت و نفوذ پایین‌تر در دیگر شهرها، تنها کاهش اعتماد عمومی را نسبت به بخش‌های خبری به عنوان بیرق هر رسانه در پی داشته و خواهد داشت.

یکی از رویکردهای مثبت مدیریت صداوسیما در دوره مدیریت ده سال اخیر، رشد کمی شبه‌های رادیویی و تلویزیونی بوده و شاهد تخصصی شدن شبکه‌های تلویزیونی بودیم اما در عین حال افزایش کیفیت تصاویر تلویزیون‌ نیز اجتناب ناپذیر است و راه اندازی نخستین شبکه HD تلویزیون در این دوره می‌تواند نوید عملگرایی در بهبود کیفی تصاویر تلویزیون باشد که از کیفیت تلویزیون‌های اکثر مردم کشورمان پایین تر است.

بنابراین، تلویزیون می‌تواند به مرور در این زمینه وارد عمل شده و نخست علاوه بر پخش زنده رقابت‌های ورزشی، تاک شوها و برنامه‌های اینچنینی ‌از پخش زنده برخوردار شوند و سپس تمامی شبکه‌ها و برنامه‌ها از این کیفیت بهره‌مند شود. باید بپذیریم رقابت برای جذب مخاطب ایرانی بسیار بالاست و در چنین فضایی که روز به روز سخت‌تر می‌شود، برای نگه داشتنش، چنین گزینه‌هایی کمترین انتظارات است.

با این حال آنچه برای صداوسیما مخاطب را حفظ می‌کند، نه افزایش تعداد شبکه‌های تلویزیون و نه افزایش کیفیت شبکه‌های تلویزیونی است، بلکه صرفاً افزایش کیفی تولیدات است که متاسفانه این افزایش کیفی مشاهده نمی‌شود و سیاست ارزان سازی برنامه‌های تلویزیونی و اولویت دادن به برنامه سازانی که توان جذب مشارکت مالی (اسپانسر) را داشته باشند، عملاً منجر به افت کیفی محسوس تلویزیون شده و به همین دلیل علی رغم وجود این حجم شبکه‌های تلویزیونی، همچنان برخی شبکه‌های ماهواره‌ای تنها با هشت ساعت پخش برنامه در روز، طیفی بسیار وسیع از مخاطبان داخلی را از آن خود کرده اند.

تصور می‌شود سیاست افزایش شبکه‌ها -بیش از تعداد شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی کنونی- تنها توسعه پرهزینه و بی‌حاصل زیرساخت‌ها را در پی خواهد داشت و با توجه به آنکه برای پخش هر هشت شبکه SD و چهار شبکه HD نیاز به نصب تجهیزات تازه‌ای وجود دارد و با محاسبه حجم این تجهیزات و تعداد آنتن‌های صداوسیما در سراسر کشور، می‌توان دریافت که چرا صداوسیما مجبور به این حجم پخش آگهی -ولو آگهی‌های نازل- می‌شود و هزینه‌های حاصله در این سال‌های اخیر در کدام بخش فنی هزینه شده و از این پس نیز توسعه بیش از حجم کنونی شبکه‌ها، چه هزینه‌های تازه‌ای را تحمیل می‌کند.

بنابراین جذب تمامی سرمایه‌های موسیقیایی، سینمایی و تلویزیونی و... و اختصاص درآمد کلان صداوسیما و تولید برنامه‌های بسیار با کیفیت که مخاطب در انتخاب میان این برنامه‌ها و برنامه‌های همزمان شبکه‌های فارسی زبان، تردیدی در انتخاب شبکه‌های داخلی نداشته باشد، جزو رویکردهای مغفولی است که باید به طور ویژه مورد توجه قرار می‌گرفت و متاسفانه در سایه توسعه لجام گسیخته شبکه‌ها ماند و با وجود اشتباه بودن افراط در شبکه سازی، همچنان سخن از راه اندازی چندین شبکه ورزش به میان می‌آید، حال آنکه همین شبکه ورزش با همراهی شبکه سوم سیما، پاسخگوی نیاز ورزش کشور است.

کوچک‌سازی ساختار عظیم و کم تحرک و کارمندی صداوسیما و تلاش برای چابک سازی این مجموعه و برون سپاری وسیع تمامی مراحل یک پروژه جزو دیگر اتفاقاتی بود که در این دوره اتفاقاً به صورت معکوس رخ داد و ساختارهای صداوسیما همچنان رشد داشتند، حال آنکه انتظار می‌رفت تلویزیون به جز بخش فنی، در بخش تولید تنها به سیاست گذاری و نظارت در تولید و پخش بپردازد و علاوه بر خصوصی سازی بخش وسیعی از این مجموعه عظیم، رقابت را برای تولید افزایش می‌داد و این گونه، صداوسیما از حدود 46 هزار کارمند به آماری 20 تا 30 درصدی کاهش می‌یافت تا از دیگر مدیریت انسانی این مجموعه به خودیِ خود یک چالش بزرگ نباشد.

اگر از چالش‌های کیفی و داخلی صداوسیما عبور کنیم، در فضای بین‌المللی گسترش شبکه‌ها به زبان‌های مختلف یک اتفاق مثبت است اما حقیقتاً این شبکه‌ها تا چه میزان برد و اثرگذاری در مخاطبان انگلیسی زبان، عرب زبان و اسپانیایی زبان دارند و چه میزان سرمایه گذاری برای جذب چهره‌های شناخته شده تلویزیون‌های جهان برای آوردن مخاطبان میلیونی‌شان به شبکه‌های بین‌المللی ایران صورت پذیرفته و یا حتی چه میزان سرمایه گذاری فنی در کنار این نیازِ جدی سرمایه گذاری انسانی در حوزه بین‌المللی انجام پذیرفته است؟

خطای راهبردی در فضای بین المللی عدم برخورداری از نگاه جهانی در تعریف یک رسانه جهانی برای کشورمان بود و به هر حال باید پذیرفت رسانه جهانی اقتضائات خاص خود را دارد که لزوماً در قالب‌های کشورمان نمی‌گنجد و علاوه بر اعتبارات قابل توجه نیاز به تساهل و تسامح بیشتری را می‌طلبد و تا زمانی که این نگاه برقرار نشود، نمی‌توان تصور کرد که مخاطب جهانی و به طور خاص مخاطب انگلیسی زبان، در لیست کانال‌هایی که تماشا می‌کند، شبکه‌ای از کشورمان را در اولویت قرار دهد و این امر با تدابیر و نگاه غیربومی در ایجاد چنین شبکه‌ای بسیار موثر است.
مرجع : تابناک