به روز شده در ۱۴۰۳/۰۱/۳۱ - ۱۴:۱۹
 
۵
تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۳۱ ساعت ۱۰:۵۴
کد مطلب : ۵۵۴۵۰

عرض ارادتي به دوست‌قديمي محسن‌دعاگو

عالم مستقل، انقلابي و با صداقت
عرض ارادتي به دوست‌قديمي محسن‌دعاگو
گروه سیاسی-رسانه ها: مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: درباره حجت الاسلام حاج شيخ محسن دعاگو امام جمعه شميرانات، كه صبح شنبه 29 شهريور ماه جاري به ديدار معبود شتافت، گفتني‌هاي زيادي وجود دارد. او شجاع بود، مبارز بود، با مباني نظام جمهوري اسلامي آشنا و به آن پاي‌بند بود، صريح اللهجه بود، خطبه‌هايش از نظر محتوا شفاف و از نظر ادبيات منسجم و فاخر بود. در ميان روحانيون، از آزادانديشي و آزادمنشي ويژه‌‌اي برخوردار بود كه او را نسبت به بسياري از هم لباسهايش ممتاز مي‌ساخت. علاوه بر بيان، از قلمي قوي و رسا برخوردار بود. در جلسات فرهنگي و اجتماعي، خوب اظهارنظر مي‌كرد و هر وقت مديريت جلسه‌اي برعهده مي‌گرفت، به خوبي از عهده اداره آن بر مي‌آمد. روشن بين بود واز عوارض تحجر كاملاً مصونيت داشت. خدوم بود و دردهاي مردم را مي‌شناخت.

مرحوم دعاگو اينها همه را داشت ولي آنچه او را شاخص كرده بود و در ميان ائمه جمعه برجستگي خاصي به او بخشيده بود استقلال او بود. او در كوران حوادث 35 سال گذشته و در نشيب و فرازهاي اين مدت، بدون آنكه وابسته به راست يا چپ شود آنچه را كه حق تشخيص مي‌داد مي‌گفت و برهمان اساس عمل مي‌كرد. در دوران اصلاحات، مواضع آن دولت را هر جا كه نادرست مي‌دانست زير سؤال برد و در دوران بعد نيز عملكرد دولت‌هاي نهم و دهم را بدون ملاحظه و در نهايت شفافيت نقد كرد. در يكسال گذشته نيز با اينكه دولت يازدهم را معتدل و مايه آرامش جامعه مي‌دانست، از بيان ايرادهاي آن و اعلام راهكارهاي صحيح خودداري نمي‌كرد و با روحيه انقلابي و وفاداري به ارزش‌ها در صحنه حاضر بود.

بدين ترتيب، مرحوم دعاگو توانست در سرتاسر زندگي خود، انقلابي بودن را با استقلال و صداقت جمع كند و عالمي خدوم در سنگر جمعه و جماعت و فرهنگ و اجتماعيات باشد. از حدود 40 سال قبل كه با او معاشر بودم و تا روزهاي آخر حياتش با او رفت و آمد داشتم، روح و جان او را مالامال از دلسوزي براي انقلاب و نظام و خدمت به مردم يافتم. در صحنه‌هاي آزمايش زندگي اين واقعيت را نيز در وجود مرحوم دعاگو يافتم كه از آنچه حق تشخيص مي‌داد با صلابت دفاع مي‌كرد و همين كه متوجه مي‌شد آن تشخيص درست نبوده، در برابر همان كه تا لحظه‌اي قبل دفاع مي‌كرد مي‌ايستاد و از لجاجت و يك دندگي بشدت پرهيز مي‌كرد. اين، يعني در روزگار غربت انصاف، مرحوم دعاگو بر مدار حق حركت مي‌كرد و انصاف را پايه و اساس موضعگيري‌هاي خود قرار مي‌داد.

امروز كه مي‌خواهم به تشييع پيكر پاك اين عالم مستقل، انقلابي و با صداقت بروم، در جستجوي پاسخي براي اين سؤال هستم كه روزگار ما چرا خوبان را اينهمه زود شكار مي‌كند؟ شبي كه صبح فردايش، آقاي دعاگو به بيمارستان مي‌رفت، در خانه‌اش با او هم صحبت بودم. در بيمارستان هم به عيادتش رفتم و چند بار نيز تلفني احوالش را پرسيدم. مي‌گفت اينبار هم بر عوارض بيماري قند كه مرا به تخت بيمارستان وابسته كرده غلبه خواهم كرد مثل سرطان كه اوائل انقلاب مغلوبم شد. او براي ترويج صداقت، روح استقلال، آزادانديشي، شجاعت، صراحت لهجه و پاسداري از اصول و ارزش‌ها وآرمان‌هاي انقلابي هنوز برنامه داشت و فرصت مي‌خواست، اما از آنجا كه فرموده‌اند "العبديد بروالله يقدر" چاره‌اي نداشت غير از اينكه تسليم قضاي الهي شود. عاش سعيداً و مات سعيداً. خدا ما را هم عاقبت به خير فرمايد.