گروه فرهنگي: گویا سیاستگذاران و برنامهسازان صدا و سیما مسیر نوآوری، ساختن برنامههای جدید و پرمخاطب را وانهادند و به سوی کارهای ساده و اغلب کپیبرداری شده روی آوردند. برنامههای تدارک دیده شده در نوروز امسال بخشی از همین کپیبرداری و وانهادن برنامههای ابتکارآمیز را به خوبی انعکاس داد. چنین رفتاری از سازمانی که برای خود رسالت یکسویه فرهنگی و تبلیغی اندیشه مشخصی قائل است بعید به نظر میآید، گویی دریچه نوینسازی به دلایل مختلف رها شده است.
طنز ماجرا آنجاست که بزرگترین، گستردهترین و پرهزینهترین سازمان رسانهای کشور جای فراهم آوردن کشش افزونتر برای مخاطبانی که اعتمادشان طی سالیان گذشته نسبت به عملکرد صدا و سیما کمرنگتر شده به ساخت برنامههای کپیبرداری شده از شبکههای ماهوارهای میپردازد و گمان میبرد مخاطبان سابق به دیدن برنامههای تلویزیونی جذب میشوند. کارنامه فعلی صدا و سیما با آنچه که به عنوان رسالت فرهنگی از سوی مدیران سابق و فعلی تعریف شده است هزاران کیلومتر فاصله دارد. به بیانی ساده، مدیران این سازمان فرهنگی با رفتار خویش راهی را نشان میدهند و خود مسیری دیگر را میپیمایند.
صدا و سیما در بعد برنامهسازی رسالتی برای خودش قائل است. ماموریتی که خلاصه میشود به اینکه در مقابل اندیشههای غیر در سریعترین زمان ممکن واکنش نشان دهد. نگاهی به بخشهای خبری مختلف بازگو کننده همین حکایت است، روایتی که میکوشد در مقابل هر حرکت متفاوت، جدید، نوین و یا اندیشههای که در چهارچوب فکری مشخص مدیران صدا و سیما نمیگنجد عکسالعمل نشان دهد. اینکه چنین واکنشهای تا چه میزان به سیاستگذاریها و علایق شخصی باز میگردد مرز روشن و مشخصی نداشته و ندارد.
پخش مصاحبه، سخنرانیها و میزگردهای مختلف که در جهت نقد و نفی اندیشههای غربی و یا تفکرات اصلاحطلبانه صورت میگیرد بازتاب همین منش فکری است. در واقع مسئولان صدا و سیما و برنامهسازان آن اصلیترین و بنیادیترین وظیفه خویش را اعلام موضع در مقابل جریانها و اندیشههای دگر میدانند؛ هر نوع فکر و اندیشهای که در کوچکترین و جزئیترین بخشها متفاوت از چهارچوبهای تعریف شده قرار گیرد مدیران ارشد سازمان خویش را مکلف میدانند در برابر آن فکر و رفتار با تندترین ادبیات واکنش نشان دهند!
حجم برنامههای خبری، مصاحبهها و سخنرانیهایی که اغلب بازگو کننده تفکری خاص و مورد تایید مسولان صدا و سیما میباشد، در اکثر ساعتها از دیگر برنامهها بیشتر است. به سادگی میتوان در یکی از شبکههای سراسری و یا استانی به خبر، برنامه و یا مصاحبهای دست یافت که در مقابل اندیشههای متفاوت موضعگیری مینماید. بعضا نگاه سرگرمیسازی و نوآوری و ارایه تصویری جذاب به مخاطب فراموش میگردد؛ چرا که تلاش مینماید در مقابل موضعگیری دیگران دوباره و چندباره حرف و کلام خویش را تکرار نماید.
بدونتردید دیدن شبکههای تصویری که در اکثر ساعات روز مبلغ روایتی خاص از انقلاب اسلامی، شیوه زندگی و به خدمت گرفتن ادبیاتی تهاجمی و افشاگرانه میباشد برای اکثر مخاطبان دنیای امروز جذاب نیست، کششی فراهم نمیآورد و مخاطبی جذب نمیکند. بینندگانی که علاقه به دیدن چنین برنامههایی ندارند و خواهان برنامههای تفریحی میباشند گمشده خویش را در این فضاها نمییابند از همینرو خواستههای خود را در جایی دیگر میجویند.
شبکههایی که هیچگاه و حتی در جزئیترین شیوههای برنامهسازی با صدا و سیما همخوانی ندارند. برنامهسازان سازمان گمان میکنند میتوان ظاهر برنامهای را تغییر داده و با ارایه همان محتوا و روش به شمار مخاطبان افزود و فراموش نمود بیننده ایرانی شبیه همین تصاویر را در روزهای قبل و ماههای قبلتر و با جذابیتهای بیشتر و یا کمتری نگاه کرده است. پخش چنین برنامههایی شاید در نخستین روزها بازتاب قابل توجه در میان مردم داشته باشد، انعکاسی که قبل از بازگو کردن جذابیتهای برنامه به کپیبرداری بودن آن کنایه خواهند زد.
به اغما رفتن برنامههای جذاب و پرمخاطب، دور شدن کارگردانان بهنام و صاحب سبک از تلویزیون و ساخت سریالهای پرهزینه و کمبیننده صرفا سیاسی بازتاب نگاه مدیرانی است که توجه چندانی به افکارسنجی و نظرسنجیهای انجام شده توسط نهادهای فرهنگی ندارند. شاید شماری از مدیران سازمان در میان همین نظرسنجیها پی به خواستههای بییندگان برده باشند ولی براساس همان نگاه تبلیغی که به تلویزیون و رادیوداشته و دارند نمیتوانند گامی در جهت نوسازی و فضاسازیهای جدید بردارند. تا زمانی که میل برنامهسازان و تهیه کنندگان قبل از توجه به نیاز مخاطبان و علاقهمندی آنها راضی نگاه داشتن خواستههای مدیران تاثیرگذار و علایق شخصی آنان باشد نمیتوان امید چندانی به خروجی برنامههای صدا و سیما داشت.