گروه مقالات: گرفتاریهای اقتصادی و بحرانهای زیست محیطی مسائل مهم پیش روی جامعه ماست. دردهای مشترکی که اکثر خانوارهای ایرانی به نحوی به آن گرفتار هستند و باعث شده است که آرمان خواهی را کنار بگذارند و همه دغدغه آنها حول بر طرف کردن این نیازهای اولیه بچرخد. بیکاری و گرفتاریهای اقتصادی که دیگر همه را زمین گیر کرده است، دردی که در بین جوانان نمایانتر است و در این بخش با نوعی بیکاری انباشته رو به رو شده است؛ به نحوی که نزدیک به 50 درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی فاقد شغل هستند.
طبق آمار بیش از 11 میلیون دختر و پسر جوان در آستانه ازدواج وجود دارد که در حال پشت سر گذاشتن سن باروری هستند که تنها یکی از تبعات بیکاری و گرفتاریهای اقتصادی ست. بحرانهای زیست محیطی نیز مرز هشدار را رد کرده است؛ از آلودگی هوا در کلان شهرها تا مساله بغرنج ریزگردها، از بحران دریاچه ارومیه گرفته تا خشک شدن دیگر تالاب ها، از آلودگی آب رودخانهها و سفرههای زیر زمینی گرفته تا کمبود آب و خشکسالیهای پیش رو...
همه و همه مسائل و مشکلاتی هستند که میتوان نام درد مشترک را بر آنها نهاد. دردهای مشترکی که با بیتفاوتی و بیمسولیتی اجتماعی امروز جامعه ما حالتی بحرانی به خود گرفته است و زنگ خطر آن به صدا درآمده است. گویا مردم فراموش کردهاند که هیچ مسالهای به خودی خود حل نمیشود و بر طرف کردن این مشکلات نیازمند همکاری و مطالبه گر بودن است.
از جامعهای که مدتهاست درگیر دو قطبیها شده است یا بیتفاوتی را سرلوحه کارهای خود قرار داده است انتظاری بیشتر از این نمیرود، از مردمی که خوبی و بدیها را فقط با طیف مورد تایید خودشان میسنجند و فاکتوری برای خوب و بد ندارد چه توقعی میتوان داشت. یا درگیر دو گانه سیاستمدارها شدهایم و خیلی از مسائل را نادیده گرفتهایم. یا درگیر دوگانه فوتبال شدهایم و در فضای مجازی خودمان را به باد فحش گرفتهایم. یا به جرم داشتن فلان عقیده هم دیگر را مستحق بهشت و جهنم خواندهایم و سلام کردن را از هم دریغ کرده ایم. اصلا هم متوجه نیستیم فارغ از هر سلیقه که داشته باشیم میتوانیم در بعضی از موضوعها هم صدا باشیم و پا به پای هم جلو برویم و برای آبادانی کشورمان تلاش کنیم.
مثلا آیا بحرانهای زیستمحیطی اصولگرا و اصلاحطلب میشناسد که ما نمیتوانیم برای بهبود شرایط زیست خود با هم همراه شویم؟ آیا وقتی که گرد و غبار میشود برای اصولگراها مشکل تنفسی به همراه ندارد یا بر روی خانه و زندگی آنها نمینشیند؟ یا وقتی اکثر شهرهای ما مشکل آب نوشیدنی دارند و آب خود را با تانکر تامین میکنند اصلاحطلبها لوله کشی پنهانی در خانههای خود دارند؟ آیا نمیشود متدینها و غیر متدینها در بحث فسادهای مالی همصدا شوند و برای رسوا کردن این اقلیت رانتخوار تلاش خود را بکنند؛ مگر فرقی بین اختلاس، حقوقهای نجومی و املاک نجومی وجود دارد؟ آیا نمیشود طرفدار فلان تیم بود و برای پول بیت المالی که هزینه میشود ابراز نگرانی کرد؟ آیا وقتی دولت در حل کردن مشکلات اقتصادی و تولید اشتغال ناتوان است نباید هر دو معترض بشیم و برایمان مهم نباشد اصلاح طلب هستیم یا اصولگرا؟
بحثهای قومیتی را چه کنیم؛ قومیتهایی که هر کدام ساز خودشان را میزنند و هر روز بر اختلاف هایشان کینهای جدید اضافه میشود. گویا تنها کاربرد شبکههای اجتماعی ساختن جوک در بحث قومیتهاست تا به نحوی آنها را سرگرم کرده باشد. آیا وقتی که ریزگردها به 23 استان کشور نفوذ کرده است قبل از رسیدن در ورودی شهر اطراق میکند و برای وارد شدن از لر، عرب، کرد، ترک و بلوچ بودن آنها اطلاع پیدا میکند که برای درمان این درد مشترک هم گام نمیشویم؟
گویا هیچ چیز مشترکی در این کشور وجود ندارد که برای آن دستهای هم را بفشاریم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. ظاهرا فراموش کردهایم که ایران و ایرانی بودنمان مقدم بر بقیه امور است؛ باید ایرانی باشد تا بتوان برای جریانهای سیاسی، تیمهای ورزشی و عقیده هایمان هورا کشید. باید مای ملی قوی باشد تا قومیتها در زیر پرچم آن ویژگیهای ممتاز خود را شکوفا کنند. باید همکاری و تعاونی باشد تا ایرانی آباد باشد. باید... ای وطنای مادر تاریخ ساز ای مرا بر خاک تو روی نیاز ای کویر تو بهشت جان من عشق جاویدان من ایران من ای ز تو هستی گرفته ریشه ام نیست جز اندیشه ات اندیشه ام