به تمامی دستاوردهای مادی وغیر مادی یک جامعه در برهههای تاریخ تمدن گفته میشود؛ تمدن وقتی به زوال میرسد که نتواند خودش را با نیازهای روز منطبق بگرداند، یا اینکه تابوها وخط قرمزهای غیر لازم وجود داشته باشد که نیازیهای زیستی –فیزیولوژیکی انسان ها با چالش مواجه سازد؛ هرم نیازهای مازلو به خوبی نشان میدهد که برخی افراد اجازه رشد وخودشکوفایی پیدا نمیکنند چون در طبقه ابتدایی نیازها مشکلات اساسی دارند تا از مراحل ابتدایی نیازهای عبور نکنند نه تنها فرصت ایجاد رشد فردی و اجتماعی را نخواهند داشت بلکه جامعه با سونامی و بحرانهای مختلفی از آسیبهای حاد اجتماعی مواجه خواهد شد؛ آسیبهای جنسی و ابتذال از مهمترین آنهاست که درقالب خشونت وپرخاشگری هم خودش را نشان میدهد، برای رسیدن به وضعیت مطلوب باید بصورت واقع بینانه بدور از هر گونه محافظه کاری به ریشه چنین مشکلاتی اشاره کرد:
ریشه ومنشا اصلی سادیسم ناشی از سرکوب غرایز جنسی است؛ افرادی که در دوره فوران جنسی مداوم در تنش وفشار قرار میگیرند به گفته استانلی هال دورهای که آتش وطوفان از برجستهترین ویژگیهای آن است؛ سرکوب طولانی مدت آن علاوه بر این که باعث شعله ور شدن آن میگرد، تنوع طلبی جنسی وخارج شدن طبیعت وسلامت جنسی را هم بهمراه خواهد شد، بیبند وباری جنسی اصلیترین پیامد آن است.
حرف بیپایهای نیست اگر بگوییم علت اصلی خیانت ها، تنوع طلبی جنسی هست؛ اگر نیازی در دوره وزمان خاص خودش برآورد وتامین نشود به هیچ وجه برآورد کردن بعدی آن جایگزین طبیعی را نمیگیرد؛ چرا که در اقتضای زیستی و فیزیولوژیکی هر دورهای از سن تفاوت هایی وجود دارد که باید منطبق بر تحولات وتکامل رشد و روان شخصیت انسان در نظر گرفته شود در غیر اینصورت اختلال در فرآیند رشد روانی و زیستی، عقدههای لجام گسیختهای را به همراه خواهد داشت. در این شرایط، خشونت جنسی هم بعنوان حالت سادیستی برای فاعل خواه ناخواه پیش میاید، بدین صورت عقدههای انباشت شده جنسی فرد در قالب آزار واذیت جنسی وتجاوز و. . بروز میکند. .
بر همین اساس، غریزه جنسی سرکوب شده، پتانسیل تبدیل شدن به خشونت جنسی وسادیسم را بهمراه دارد؛ این ناسازهای است که سلامت روان وتکامل شخصیت انسان را دچار مخاطرات جدی مینماید، در حقیقت سرکوب اولیه و طولانی مدت بحدی در فرایند زندگی بعدی فرد نقش ایفا میکند که اجازه رشد وتکامل و خلاقیت را از فرد تماما می گیرد؛ طبق هرم نیازهای مازلو، برخی از افراد همواره در طبقه پایین وابتدایی نیازها دست وپا میزنند وفرصت روانی و ذهنی وعینی لازم جهت گام گذاشتن به اولویتهای دیگر را ندارند؛ از فلسفه و اندیشیدن و درک معناها و غایتهای بشری دور میافتند، هویت فردی تخریب شده و به تعبیرکارل گوستاو یونگ پوچی ونیست انگاری پیامدهای آن خواهد بود. بهمین خاطر سادیسم اوج بروز عقدههای جنسی توام با خشم و پرخاشگری است که سایر ابعاد هویت انسان را نادیده می گیرد.
در جامعهای که فرهنگ و سنت حساسیتهای ویژهای بر مسائل جنسی اعمال کند و خصلتهای جنسی را تحریم نماید نتیجهای جز افزایش تنشها وسادیسم حول محور ارضای مداوم جنسی نخواهد داشت. هرچیزی که از انسان منع شود، طمع وحرص انسان را برای بدست آوردنش بیشتر میکند؛ طمع وحرص افراطی ماهیت عصیان و طغیانگری دارد بخصوص اگر این محدودیت در مسائل ذاتی وغریزی اعمال شود نتیجهای جز نابودی وضعیت متعالی انسانی وسقوط به وضع طبیعی هابزی نخواهد داشت؛ وضعیتی که سیری ناپذیری جنسی را به همراه داشته و عطش جنسی، عاملی برای تنوع طلبی خواهد بود.
اين وضعيت؛ انسان را بدنبال خود میکشاند و در این مسیر سادیسم بi شکل هایی همچون خیانت، بیتوجهی به همسر و فرزندان طلاق ودر شکلهای مختلف خودش را نشان می دهد؛ که خانواده، جامعه و تمدن آسیب میبیند و روابط زیبا و متعالی انسانی به نازلترین حد ومیزان سقوط میکند. انسان محروم از نیازهایش در واقع یک فرد آشفته و رهاگشته است؛ چنین فردی نمیتواند به روابط انسانی پایبند باشد در جامعهای که افراد دچار خلاهای بیشماری هستند قطعا نگاه ابزاری به انسانها خواهند داشت، در این شرایط سرمایه اجتماعی از بین میرود چون اعتماد اجتماعی زیر سوال رفته است، روابط زیبای انسانی تبدیل به روابط ابزاری و بازاری میشود.