گروه مقالات: در کشورهايي با ساختار ايران که احزاب به شکل مدون و کار ازموده به وجود نيامده و در اغلب اوقات در پيشامدهايي مانند انتخابات شاهد تشکيل ائتلافهاي درون گروهي و شبه حزبي هستيم نميتوان به اين دل خوش بود که خروجي کار آنچنان باشد که بتوان گروهي خاص را به صورت ويژه پيروز انتخابات دانست.
اما نکتهاي که مبرهن است خروجي اين ائتلاف هاست، خروجي اين ائتلاف هاخصوصا بعد از انتخابات 1388 بسيار با اهميت است و سيگنال هايي ساطع ميکند که تمام ساحت سياسي ايران را تحت الشعاع قرار ميدهد، شکستن فضايي که بعد از انتخابات سال 1388 به وجود امد کار بسيار دشواري بود، طيف اصلاحات با حجم وسيعي از حملات از جانب کساني که به کمتر از حذف اصلاحطلبان راضي نميشدند مواجه بود و با توجه به اين مورد توانست با بازيابي خود اين اميدها را در دل دوست داران کشور به وجود اورد که درخت اصلاحات به قدري ريشههاي عميقي دارد که اگر از بن هم آن را منقطع سازند، دوباره جوانه ميزند، نتيجهي اين جوانه زدنها اما در سال 1392 خود را نشان داد، حمايت اصلاحطلبان از دکتر روحاني و مرجح دانستن منفعت ملي و عمومي کشور بر فرديت اولين تجربهي بعد از 1388 را به ضرر تندروهاي اصولگرا کرد.
حمايت ازدکتر روحاني به همراه خواستههاي حداقلي از ايشان توانست کمي از فضاي سنگين پروپاگانداي رسانههاي اصولگرايان بر عليه اصلاحطلبان بکاهد، زعماي اصولگرا و عقلاي آنها به ارامي حساب خود را از تندروها جدا کردند و حتي در انتخابات مجلس1394 نيروهاي خود را در قالب ليست اميد روانه کارزار کردند. آنها دقيقا فهميدند که راه بهارستان از راه سنگلاخي پيش روي اصلاحات ميگذرد.
با رسيدن موسم انتخابات مجلس تنها اميد دلواپسان و تندروها براي رسيدن به بهارستان به شوراي نگهبان بود و الحق و الانصاف شوراي نگهبان هم براساس ديدگاههاي نزديک به آنها اکثر نيروهاي دست اول اصلاحطلبان را از دم تيغ رد صلاحيت گذراند، اما اين پايان کار نبود، اصلاحطلبان ليستي از نيروها را معرفي کردند که باز هم نشان از خواستههاي حداقلي آنها داشت و با همان حد اقلها هم کاري کردند کارستان.
اتفاقاتي که در اين دو انتخابات 92و 94افتاد علاوه بر برگرداندن کشور روي ريل عقلانيت، توانست فضا و اتمسفر را براي اصلاحطلبان مهياتر کند، امروز ديگر دلواپسان شاهد رويش جوانههاي متعدد اصلاحطلبي ميباشند و از همين الان هر روز خود را قافلهي سياستورزي در ايران عقبتر ميبينند، چه آنکه بسياري از مردم آنها را شريک و يار غار رييسجمهور ميبينند که کشور را به پرتگاه تصميمهاي نابخردانه وپر هزينه کشاند.
جريانات اصلاحات روز به روز توانمندتر ميشود و اين بار علاوه بر توانمندي، از گذشتهها درس گرفته و طرحي نو را براي مردم ايران در مياندازد. در جريان راي اعتماد به سه وزير دولت دکتر روحاني اين بارقههاي اميد بسي زيبا درخشيدند، دلواپسان که حس ميکردند هنوز هم ميتوانند هياهو کنندو حق و واقعيت را در همهمهها و غريوهاي کذابانه قرباني مطامع خود کنند و کرکرهي دکان قتنه را که بعد از انتخابات مجلس بيمشتري مانده بود و ضرر ميداد، بالا ببرند، تمام توان خود را گذاشتند و اجناس هميشگي کارخانهي خودعمارپنداران را از پستوي بگم بگمهاي احمدي نژادي بيرون کشيدند، اما چيزي که دشت نکردند هيچ، با اراي همان هايي که هر روز دم از شکست انها در رسانههاي خودشان ميزدند، ورشکست شدند.
امروز دقيقا ميتوان مرزبندي نمود ميان گرايش به اصلاح طلبي و گرايش به دلواپسي، لا اقل از لحاظ بسيج منابع! امروز اين واقعيت بسيار بديهي است که ديگر نميتوان ريشهي اين درخت را خشکانيد، اصولگرايان عاقل هم نيم نگاهي به خنکاي سايهي اين نهالي که روز به روز تنومندتر ميشود دارند. امروز ميتوان شاهد مجلسي بود که اکثريت آن خود عمارپندار و دلواپس نيستند، مجلسي که آرامش و همراهي عقلاني را به جاي تقابل جناحي و سياسي بر ميگزيند، مجلسي که فضاي گذار جامعه را به خوبي ميفهمد، مجلسي که قدر ميداند آرامشي که امروز بر اتمسفر سياسي ايران حاکم است و با ان همراهي ميکند.
مجلسي که رايحهي خوش اصلاحطلبي از آن ميتراود، هنوز تا سر منزل مقصود و رسيدن به ميوهي درخت اصلاحات راهي سخت در پيش است، هنوز هستند تبر به دستاني که تمام هم و غمشان قطع مجدد اين نهال رو به رشد است، اما چيزي که امروز با چشم غير مسلح هم ميتوان ديد اين است که مردم امروز عميقا به اين نتيجه رسيدهاند که پژواک صداي اصلاح طلبي شنيدنيتر و گوشنوازتر است.