گروه مقالات: بدون داشتن انگاشت روشن از ویژهگیهای هویت ملی ایرانیان در سیر تاریخ، واکاوی تشکیل فراکسیونی به نامترک نشینها در مجلسی که عنوان نمایندگی ملت ایران را یدک میکشد و ترسیم تألیهای مبتذل آن امکان پذیر نیست بدینروی نگاهی به تاریخ هویت ملی ایرانیان از منظر فلسفی و به دور از سیاست بازیهای روزمره میتواند ما را در تفسیر درست چنین عملی همراهی و کمک کند.
سرزمین ایران موطن تمامی ایرانیان است و از اوان گرد آمدن اقوام ایرانی در فلات ایران، وحدتی فرهنگی- سیاسی بین اقوام ایرانی حاکم بوده است، اقوامی که در حین کثرت، عین وحدت بودهاند یا به عبارتی کثرت هایی که بر اثر مدارای فرهنگی خویش را عین وحدت تصور میکردند، به طوری که این نگرش بنیان اندیشه ایرانشهری را شکل داده، و از دیگر سو این اندیشه ایرانشهری در طول تاریخ سپری در برابر از هم پاشیدگی منطق حاکم براین جُز و کُل بوده است.
بدین سان اندیشه ایرانشهری و تعلقات، احساسات مشترک همه اقوام ایرانی که میراث مشترک سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را با خود حمل میکند به بن مایه هویت ملی ایرانیان مبدل گشته است، هویت و میراثی که کل اقوام ایرانی در رقم خوردن آن بازیگر نقش اول بوده اند، به نحوی که در میدان فرهنگی وجود شعرا و حکما از سراسر گستره سرزمینی ایران موجبات صورت پذیرفتن ایران بزرگ فرهنگی را فراهم آورده است و از سویی دیگر مشارکت در دفاع از منافع و مرزهای ملی در ادوار تاریخ با وجود همه اوج و حضیضها در این وادی که به دلیل وزش باد بینیازی خداوند گریزی از آن نبوده شاکله تاریخ ایران را با هویتی یکسان در صفحه دوران حفظ کرده است.
چنانچه آوردیم اقوام ایرانی در کالبد ملتی واحد هماره توانستهاند وحدت سیاسی خود را حفظ نمایند وحدتی که بر شالوده این کثرتها بنیان نهاده شده است، اما زمانی که کج فهمیهایی نسبت به وحدت و کثرت صورت گرفته ایران دچار انحطاطی مزمن شده است، چه زمانی که وحدت بر کثرتها چیرگی یافته به سان دوران مغول نظامی خودکامه از درون این کج اندیشی برخواسته است و چه زمانی که در اثر سایش وحدت برخی نیروهای گریز از مرکز فعال شدهاند، ایران در معرض آسیبهای بیگانگان قرار گرفته است.
تشکیل فراکسیونهاي قوميتي در مجلس فارغ از تناقضاتی که در عنوان خود نهفته دارد که به آن باز خواهیم گشت، با توجه به تاریخی که از هویت ملی ایرانیان در بالا به دست دادیم در هیچ دورهای قومی بر قومی دیگر چیرگی و برتری نداشته و این اجزا پیوسته در قامت یک کُل، خویش را متبلور نموده است به طوری که خانواده ایرانی تمام تلاش خود را کرده است تا این وحدت از باد و طوفان و سیل گزند نیافته و در امان بداند، وانگهی تشکیل چنین فراکسیونی منطق حاکم بر این پیکر واحد جُز و کُل را بر هم زده و خلاف آمد تاریخ ایران میباشد، خلاف آمدی که میتواند بازیچه نیروهای بیگانه قرار بگیرد و ضربه مهلکی به منافع ملی بزند.
ذکر این نکته هم ضروری است که مفهوم ملیت ایرانی نباید به معیار مفاهیم اندیشه اروپایی و رهیافتهای پست مدرنیسمی قرن بیستمی زده شود چرا که وحدت فرهنگی و ملیت ایرانی، در مقایسه با کشورهای اروپایی که سدههای طولانی پیش از در گرفتن جدال تنصیص جزئی از امپراتوری مقدس مسیحی بودند و بعد از جدال حاکمیت عرفی و قدسی بین کلیسا و پادشاه و شکل گیری دولتهای ملی بوده که ملیتهای جدید در اروپا پدیدار گشتهاند، در ایران این هویت ملی بوده که سازنده حاکمیت شده، به سخنی دیگر هویت ملی مقدم بر پیدایش دولتهای جدید بوده است.
بدین سان دولتهای ملی در جهان غرب باعث یک سلسله عوامل و رویدادهایی شد که این رویدادهای وابستگیهای نژادی قومی با گروههای اجتماعی و کلیساها را از بین برد و فرد را از زیر یوغ دستهبندیهای قبیلهای متعلق به قرون وسطا آزاد کرد و اکنون میبینیم که در جهان غرب و نظریه پردازان جدید فرد و حقوق او را محل ارزش میدانند و دولت و نهادهای مابین این دو مبنتی بر اصالت سود و مصنوعی است، نهادهای مابین فرد و دولت چون حزب، سندیکا و. . . محصول جهان مدرنند، ولی از آنجا که به دنبال زوال در ایران و عدم آگاهی از دگرگونیهای غرب، مدرنیسم در ایران دست و پا شکسته به وجود آمده است، نهادهای مدرن در پسرفتی شگفت انگیز در خدمت همان احساسات قومی و قبیلهای متعلق به قرون وسطا اروپایی و سدههای میانه ایران قرار گرفتهاند و ما اکنون میبینیم که فراکسیون به اصطلاحترک نشین تشکیل شده است، که به نظر میرسد عرصه سیاست در ایران را با تبعاتی که دارد به سوی قهقرا میبرد.
هر چند این عوامل هم معلول عدم ساختارمند شدن احزاب فراگیر در جامعه و سودمند و عقلانی شدن زیست ایرانیان بوسیله بازار آزاد آست، ولی سهم عوامل فردی هم در تشکیل این فراکسیون قومی مهم بود، زیرا که احساسات قومی را راحت میشود برافروخته کرد و بدون طی مدارج حزبی و کسب آموزشهای علم سیاست، تنها با تاکید بر احساسات قومی و نیز دگرسازی از دیگر گروههای اجتماعی- قومی آینده سیاسی خود را تضمین میکنند.
بیتردید همگان بر این باور هستند که فلسفه وجودی مجلس شورای اسلامی نمایندگی منافع ملی ایران بوده و هر گونه اقدامی در مجلس باید به محک مصلحت عمومی زده شود ولی تشکیل فراکسیونی قومی نه تنها بر خلاف موازین قانون اساسی ایران بوده بسا که بر آتش پلاریزاسیون در ایران دامن میزند و موجد تنشهای قومی میشود که میتواند عامل انحطاط و زوال ایران باشد.