گروه مقالات: شاید آن روزها که عدهای برای مشروطهخواهی از جان و مال خود گذشتند، تصور روشنی از حدود آزادی سیاسی، تفکیک قوا، محدودسازی قدرت و حکومت قانون در ذهن نداشتند، اما هرچه بود توانستند بذر آزادی و قانون را در دل خاک ایران بگذارند. ایرانی که سالیان سال در چنگال استبداد اسیر بود و عقب مانده، حالا توسط عدهای تحصیل کرده و بازاری میخواست گامی نو بردارد و چهرهای تازه به خود گیرد.
یک ایران قانون مند و شاهان و حاکمانی که اکنون باید دست از خودکامگی و دیکتاتوری بر میداشتند و فقط در چارچوب قانون عمل میکردند. تلاش نخبگان و مردم در کنار خون هایی که آن سالها بر زمین ریخت، نهال نحیف آزادی خواهی و قانون گرایی را از خشکیدن نجات داد، اما چندی نگذشته بود که اندک اندک استبداد در چهرهای جدید ظاهر گشت.
رضا شاه پهلوی، آزادی و مجلس و قانون را برای ایرانی که هنوز بسیاری از مصادیق تجدد را نداشت کمی زود میدانست. او برای تبدیل ایران عقب مانده به ایرانی پیشرفته، تفکرات بزرگی داشت و دست به کارهای اساسی زد، اما بی توجهی اش به آزادی و قانون از او چهرهای نه چندان خوشایند در تاریخ برجای گذاشت؛ آن چنان که در روز اشغال ایران و رفتنش، مردم به جای غم، احساسی دوگانه داشتند. پسرش محمدرضا شاه اما در ابتدا سعی کرد چهرهای آزادی خواه و قانون گرا از خود به نمایش گذارد و هر چند احزاب و گروههای سیاسی کوشیدند، روز به روز، به نهال آزادی و قانون شاخ و برگ بیشتری دهند و کشور را برای همیشه از چنگال استبداد رهایی بخشند؛ اما او نیز نتواست در برابر میل به خودکامگی مقاومت و از قدرتش فقط در چارچوب قانون استفاده کند.
با گذشت زمان مردم ایران ارزش آزادی و قانون را بیشتر یافتند و توسعه مدارس و دانشگاهها و صنعت چاپ و روزنامه ها، افکار فرزندان ایران را بیدار و روشنتر ساخت اما یک غفلت و شکاف در بین آزادی خواهان و قانون گرایان شوک عظیمی بر این نهال تازه جان گرفته وارد ساخت. قدرتهای خارجی که نگران چیدن میوه آزادی و قانون توسط مردم ایران بودند، نتوانستند رشد روز افزونش را تاب آورند و با کودتا علیه دولت مردمی مصدق به خیال خود سر نهال را بریدند، غافل از آن که او به زودی جوانه خواهد زد. مبارزات مردم ایران توسط نخبگان ادامه یافت.
اقدامات روشنفکران و روحانیت نواندیش با وجود تمام محدودیت ها، مردم را مجدد برای رسیدن به آزادی و حکومتی محدود به قانون دلگرم نمود و در نهایت به خیزشی مردمی بدل شد. فرزندان ایران این بار میخواستند با تغییر نظام سیاسی، برای همیشه راه را بر استبداد و اقدامات فراقانونی و دخالت بیگانگان ببندند و هیچ کس را یارای تعرض به نهال آزادی و قانون نباشد. نهالی که اکنون خونهای بیشتری به پایش ریخته شده بود. آنها به جمهوری اسلامی رای دادند تا خود، حاکمانشان را انتخاب کنند و فقط قدرتی کنترل شده و در چارچوب به آنان دهند. آن روزها بوی خوش آزادی در آسمان ایران پیچیده بود.
بعد از انقلاب پنجاه و هفت در حالی که هیچ کس را گمان بازگشت به استبداد نبود، عدهای اما با آزادی و قانون سر ناسازگاری برداشته و تفسیرهای غیر مردمسالارانه از نظام سیاسی جدید را شروع کردند. آنها که هنوز نتوانسته بودند خود را از تفکرات استبدادی رهایی بخشند و سعی در کمرنگ نمودن آزادی و قانون داشتند، با برخورد و مقاومت روزافزون فرزندان ایران مواجه شدند. مردم به آنان فهماندند که دوران استبداد به سر آمده و با افزایش چند برابری مدارس و دانشگاهها، کتابخانهها و مراکز تحقیقاتی، گسترش روز افزون علم و اینترنت و شبکههای اجتماعی و گردش آزاد اطلاعات، قدرت استبداد خواهان و قانون گریزان روز به روز کمتر میشود و دیگر نمیتوان به مردم گفت که چه ببینند، چه بشنوند، چه فکر کنند، چه بپوشند و آنها نیز فقط اطاعت کنند.