محمد توکلی
رحلت آیتالله سيدعبدالكريم موسوی اردبیلی بهانهی خوبی است تا نگاهی کوتاه به زندگی این فقیه عالیقدر بیندازیم، مرجع تقلیدی که نظام سیاسی، پس از رحلت مرحوم امام آن چنان که باید و شاید از خدمات ایشان بهره نبرد و آن مرحوم در نزدیک به سه دههی اخیر با حضور در شهر قم به تربیت عالمان دین مشغول شدند. با بررسی زندگی آیت الله موسوی اردبیلی مخصوصا در این سه دههای که خارج از قدرت رسمی تعریف میشدند سه نقطهی بسیار درخشان را میتوان یافت که میبایست چراغ راهی برای همهی آنانی باشد که مدعی اهتمام به امور دینی هستند.
1- تاسیس دانشگاه مفید
یکی از بزرگترین معضلات در نظام جمهوری اسلامی که بسیاری از بزرگان هم از آن یاد کردهاند عدم اهتمام کافی برای تربیت افرادی است که بتوانند راه و روشی که منطبق بر آرمانهای انقلاب باشد را ادامه دهند. تاسیس دانشگاه مفید یکی از درخشانترین برگهای کارنامهی مرحوم موسوی اردبیلی است که توانسته است در حدّ خودش این خلاء را پر نماید. دانشگاهی که بر خلاف برخی نمونههای مشابه اش سعی درتربیت انسان به شکل یک کلیشهی واحد نداشته است و با فهم غلط از مفهوم”تربیت مدیر درتراز انقلاب اسلامی”آزادیهای حداقلی اندیشه ورزی را محدود نکرده است.
2- عذرخواهی
در ایران مان آنچه حکم کیمیا را پیدا کرده است عذرخواهی است، اگر از این یکی دو سال که در چند نوبت دولتمردان وظیفه شان در عذرخواهی از ملت را ادا کردهاند بگذریم به کمتر واقعهای بر میخوریم که اصحاب قدرت از مردم که ولی نعمتشان باید باشند (و انگار نیستند) عذرخواهی کرده باشند. اما آیت الله موسوی اردبیلی بعنوان فردی در جایگاه مرجعیت که چنین جایگاهی در نظام فکری شیعه جایگاهی رفیع دارد به صریحترین شکل ممکن از همه عذرخواهی کرد و آنان که با تاریخ دههی شصت آشنایی بیشتری دارند احتمالا در همان زمان به خوبی درک کردند که مقصود این مرحوم از آن عذرخواهی و دعوت دیگران به پوزش از ملت چیست.
3- رفتار غیر قبیلهای
آنها که انتخابات 88 و حوادث تلخ پس از آن را به خاطر دارند حتما به خوبی یادشان است که مرجعی دینی که ملجاء آسیب دیدگان و قربانیان آن حوادث و خانوادهی بازداشت شدگان بود آیت الله موسوی اردبیلی بودند. این بزرگوار در روزهایی که دیدار با مرحوم منتظری و آیت الله صانعی به دلیل محدودیتها دچار سختیهایی شده بود با روی باز پذیرای افرادی بودند که در نگاه جریان رسمی در آن سالها مستحق هر نوع تهمت و افترایی بوده اند.
شاید این عزیز سفر کرده با برخی از آن رفتارها که جریان معترض به آن انتخابات مرتکبش شده بود هم موافق نبودند اما به دلیل آنکه جایگاه مرجعیت را به عنوان پناهگاه همهی مردم و نه یک قشر و قبیلهی خاص درک کردهاند همه را به حضور میپذیرفتند و مایه دلگرمی خانوادههایی میشدند که از برخی اقدامات دلگیر و دل شکسته شده بودند.