در دنیای مدرن با وجود نگرانیهایی از بابت نوآفرینی انسان نوگرا که گاه آنچه خلق میکند در بسترهایی به ضد خودش تبدیل میشود گویی که به قول ماکس وبر" قفس آهنین" برای اسارت خویش میآفریند (نقل به مضمون) اما وقتی دگرگونیها و حوزه هایی که در آن "روشها و شیوههای " جدید برای بهتر اداره کردن زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی به کار گرفته میشوند منصفانه مورد نگاه تیزبینانه قرار میگیرند میتوان ره آوردها و کارابزارهای تولید شده توسط صاحبان اندیشه را شایسته تقدیر و تحسین وافر دانست.
دموکراسی، مردم سالاری و پاسخگو بودن اربابان قدرت به ولی نعمتان قدرت (مردم) در دنیای کنونی و پر آشوب ما شیوهی پذیرفته شده منطقی برای تولید وتوزیع قدرت به حساب میآید و مانعی برسر راه تجمیع قدرت در دست دستانی است که ممکن است به دلایل مختلف واز جمله بینیازی و غرور و سرمستی ناشی از این بینیازی به " طغیان " روی آورد (إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَى * أَنْ رَآَهُ اسْتَغْنَى) که تاریخ بشریت نمونههای فراوانی از اینگونه دستان خود بزرگ بین طغیانگر و "جهان ویراننده" به خود دیده است. در پازل سیاست و مردم سالاری تکهها و قطعات معنی دار در کلیت این نمادها (دموکراسیها، نظامهای پارلمانی) به خوبی هرچه تمامتر خودرا نشان میدهد، به عبارتی متنهای این نوآوریهای "جمع اندیشانه " به حاشیه هایی زیباتر از متن آراسته شده است.
بارها در اخبار شنیدهایم که فلان وزیر در حزب حاکم در ژاپن به دلیل اینکه در انظار عموم و به خاطرمصرف مواد چرت زده است با فشار افکار عمومی و یکسان سویی رسانهها در انعکاس نقادانه عکسش، نه تنها او بلکه کلیهی اعضای آن حزب به علامت "خودانتقادی" و احترام به فرهنگ پذیرش " ایرادات کاری" و عادت مالوف مسوولیت پذیری از قدرت به طور جمعی استعفاء دادهاند. در کره جنوبی وزیری که پسرش در جای مرتکب خلاف شده آنقدر مورد شماتت رسانهها قرار میگیرد تا اینکه ضمن "عذر خواهی " مجبور به استعفاء میشود.
و خیلی استعفاهای پاک دیگر که همهی ما در میان دولتمردان کشورهای توسعه یافته میبینیم که بیانگر روح تقید به شعار مردمسالاری و شایستهسالاری میباشد. پس از حادثهی دلخراش برخورد دو قطار در خط راه آهن سمنان – مشهد که به دنبال آن تعداد زیادی از هموطنان عزیز جان خود را از دست دادند، یکی از مسوولین و از معاونان وزیر راه (مدیر عامل راه آهن) در یک اقدام پسندیده و مسوولانه از عنوان و سمت خود به نشانهی همدردی با بازماندگان استعفاء دادند، که اگر وزیر این کار را میکردند نیکوتر میبود و عملی بس نیکو را پایه گذاری مینمودند.
با این وصف، باید رسم گذاری استعفاء و دل کندن از پشت صندلی ریاست (با هر نیتی که بوده) توسط آن مقام محترم را به فال نیک گرفت و از ایشان تقدیر نمود، هرچند باید آن دسته افراد مسوول خاطی در این زمینه مورد بازخواست قانونی قرار گیرند. ایکاش در این جامعه که (جامعهای پر ادعا داریم) فرهنگ استعفاء در صورت تضییع تواناییها و یا عدم تواناییها و ایجاد خسارت برای دیگران با بودن در "عناوینی" به یک امر درونی تبدیل و نهادینه گردد نه آنکه استعفاء را در چنین مواقعی کسر شان و افت منزلت برای خویش بپنداریم.
به امید روزی که به کمک نهادهای مختلف فرایند جامعه پذیری سیاسی با القاء این نگرش مثبت (مسوولیت پذیر بودن آگاهانه، پاسخگوبودن به جای توجیحات فریبکارانه) در شخصیت فردی و اجتماعی همهی ما به عنوان ضمیمهی اصلی "هویت ما" نمود عیانتری به خود بگیرد تا اگر سمتی نصیبمان میشودآن را "طعمه" یا "فرصت" شخصی نپنداریم.