مرتضی آژند
طی روزهای گذشته تعدادی از هموطنهایمان را از عراق تا سمنان بر اثر دو حادثه تاسفبارتروریستی و برخورد قطارها از دست دادهایم. بحث در مورد حادثهتروریستی عراق و از دست دادن عزیزانمان موضوع این نوشتار نمیباشد و فرصت دوبارهای را میطلبد. هر چند از این دست حادثهها قبلا نیز به شکل دیگری برای زوار ایرانی به وقوع پیوسته است که در همه آنها به نحوی بیتدبیری مسولان مربوطه را در کنار عوامل خارجی میتوان در نظر داشت.
اگر در مساله زائرین علت اصلی عوامل خارجی میباشد در بحث ناوگان حمل و نقل همه عوامل به خومان بر میگردد. برخورد قطارها تنها گوشهای از فجایع ناوگان حمل و نقل کشور است که هر ساله، ماه، روز و ساعت تکرار میشود و نمیتوان بر آن نام اتفاق را نهاد تا از کنار آن به سادگی عبورکرد. در علل اولیه این حادثه جابهجایی شیفت مسئول کنترل را عنوان کردهاند که در جریان امور نبوده است و اجازه حرکت قطارها را داده است؛ اگر این مطلب صحت داشته باشد باید به حال این ناوگان حمل و نقل و مدیریت آن تاسف خورد که بعد از گذشت از چندین دهه از راهاندازی راهآهن سراسری هنوز به شیوه سنتی تامین ایمنیتردد قطارها را انجام میدهند و از راهاندازی سیستم کنترل اتوماتیک قطار بیبهرهاند؛ هر چند اگر با قطار مسافرت کرده باشید میتوان به کهنگی این ناوگان اذعان کرد.
طوری که در برخی از مسیرها به ظاهر همان خطوط ریلی، واگنها و لوکوموتیو نسل اولیست که به ایران آمده است. این در حالی است که در اکثر کشورها استفاده از ظرفیت ناوگان حمل و نقل ریلی (جابهجایی بار و مسافر) ؛ به علت ایمنی بالا، مصرف سوخت پایین، ملاحظات زیستمحیطی، سهولت و در دسترس بودن برای عموم مردم از اهمیت ویژهای برخوردار است. حال آنکه در ایران چنین مزایای در نظر گرفته نشده است و با همان سیستم سابق به مسیر خود ادامه میدهد و برای نوسازی آن اقدام چندانی صورت نگرفته است.
آمار تصادفات جادهای غمانگیزتر از برخورد قطارهاست؛ به طور میانگین سالانه بین 23 تا 27 هزار جان خود را از دست میدهند و 250 هزار مجروح بر جای میگذارد. آماری که به مراتب از هر نوع بالایای طبیعی، حملهتروریستی و جنگ بیشتر است و به نوعی جنگ خاموش را در جادههای ایرانی به راه انداخته است. بر اساس گزارش آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور در 14 سال گذشته (1380 تا 1393) ؛ 315 هزار و 264 شهروند ایرانی جان خود را بر اثر سوانح رانندگی از دست دادهاند، که اگر این آمار را در مدت زمان 14 سال تقسیم کنیم به طور میانگین در این سالها روزانه 61 شهروند ایرانی جان خود را از دست داده-اند.
تصور کنید که کدام نوع بلا چه طبیعی و چه انسانی میتواند به طور مستر (14 سال) روزانه 61 نفر را به کام مرگ بفرستد. در کنار این ارقام اسفبار؛ تعداد بالای مجروحین و خسارات اقتصادی روزانه 32 میلیارد تومانی از دیگر فجایع این سوانحترسناک در کشور است. اعداد و ارقام آن چنان بزرگ و خجالتآور است که تنها نمیتوان یک دلیل را علت وقوع چنین حوادثی دانست چیزی که همه این سالها اتفاق افتاده است (مقصر دانستن عامل انسانی) ؛ و از کنار دیگر دلایل به هر علت عبور کردهاند. جادهها و راهها در کشور ما وضعیت بیمارگونهای دارند، آسفالت نامناسب، عرض کم، اختلاف سطح بین جاده و زمینهای اطراف آن و نبود علائم راهنمایی و رانندگی مناسب از ویژگیهای این جادههاست.
خوردروهای بیکیفیت داخلی که فاقد هرگونه استاندارد ایمنی بینالمللی هستند از دیگر دلایل این سوانح هستند. هر ساله گفته میشود که فلان خودروی بیکیفیت به خاطر ضریب پایین ایمنی دیگر پلاک نمیشوند، ولی از فردای آن روز تولید آن دو برابر میشود و با شبکه انحصاری موجود با قیمت گزاف به مردم تحمیل میشود. فرسودگی خوردروهای سواری و به خصوص ناوگان حمل و نقل سنگین کشور را نیز نباید از یاد برد به طوری که عمر ناوگان سنگین در کشور ما 19 سال است در حالی که این رقم در کشورهای اروپایی تنها 8 سال است.
دردناکتر از ارقام ذکر شده در همه این سالها؛ سکوت و بیاهمیت بودن چنین مرگهایی در کشور است. گویا هیچکس با کشتار مثلث خودرو، جاده و انسان در ایران کاری ندارد وترجیح میدهند بیتفاوت از کنار آن رد شوند. در حالی که مسائل کماهمیت و بیاهمیت همه روزه ازتریبونهای رسمی فریاد زده میشوند. مسائلی که نه تنها باری از روی دوش کشور بر نمیدارد بلکه بار روانی را نیز به جامعه تزریق میکند تا همچنان بحرانهای اصلی جامعه در پرده بماند و هر روزه شاهد آدرس دهی غلط مشکلات حاکم بر کشور از طریق رسانهها باشیم.