محمد توکلی
خبر تلخ خودسوزی همسر یکی از جانبازان دفاع هشت ساله که در چند روز اخیر سروصدای بسیاری را به پا کرده است نمونه خوبی است برای آشنایی با نوع مواجهه اقلیت تندرو با دولت روحانی. با گشتی در فضای مجازی و رسانههای منسوب به این جماعت در ابتدای امر شاهد آن بودیم که آنها بدون اطلاع از اصل ماجرایی که پیش آمده است با ایجاد فضایی احساسی و تند سعی در همراه کردن مردم حاضر در متن جامعه با خود داشتند. فضایی که قاعدتا «همه» مردم ایران را به واسطه احترام و قدرشناسی که برای ایثارگران سالهای دفاع از کشور و خانواده هایشان قائل هستند تحت تاثیر قرار داد. پس از گذر از این فضای احساسی حال نوبت به صید سیاسی میرسد و جریان مخالف دولت با موج سواری بر روی احساسات پاک مردم نسبت به این موضوع از کم کاری و اهمال دولت در رسیدگی به ایثارگران و فرهنگ ایثار و شهادت سخن به میان میآورند.
پس از عبور از این مرحله وارد فاز سوم تخریب علیه دولت شده و اساسا مسئولان دولت فعلی و همه همراهان سیاسی آن را افرادی خارج از چارچوبهای ارزشی معرفی میکنند. در نهایت مشخص میشود که از اساس موضوع این خودسوزی آن طور که عدهای تبلیغ میکردهاند نبوده است و اتفاقا بنیاد شهید حداقل در این یک مورد خاص بیشتر از آن چه مطابق قانون وظیفه اش بوده است خدماتی را ارائه کرده بود. اما چنین طراحی هایی سیاسی-رسانهای بر این مبنا استوار است که اساسا توضیحاتی که برای رفع ابهام بیان میشود تاثیر بسیار کمتری از اصل واقعه دارد و از این جهت توضیحات کامل و مفصل مسئولان بنیاد شهید نیز تاثیر آن چنانی بر جوّی که ایجاد شده بود نداشت.
چنین فرآیندی را میتوان درباره بسیاری دیگر از سوژهسازی هایی که علیه دولت روحانی در این سه سال و نیم انجام میگیرد نیز مشاهده کرد. فی المثل در موضوع برجام و در حین تصویب آن در مجلس ما شاهد بسیاری از این سوژهسازیهای منفی از آن توافق بودهایم که بسیاری از آنها با متن برجام مغایرت داشت و کاملا بی ارتباط با این توافق بود اما «دلواپسان» مخالف برجام با در اختیار داشتن رسانه انحصاری صداوسیما و بسیاری ازتریبونهای عمومی سعی در وارونه جلوه دادن واقعیت داشتند.
مثال دیگر این ادعاست که روحانی با «بی شناسنامه» دانستن منتقدانش به آنها و خانواده شان توهین کرده است! آن هوچی گری رسانهای که هنوز هم عدهای از آن به دنبال بهره برداری سیاسی هستند در حالی شکل گرفت که خطاب روحانی در آن نطق همه اعم از منتقد و موافق بود و از آن مهمتر اشاره اش به افرادی بود که عادت کردهاند از سوی مردم سخن بگویند. این یک واقعیت است که بسیاری از سیاسیون دو جناح مشخص نیست این وکالت از جانب مردم را از طرف چه کسی بر عهده گرفتهاند که به جای سخن گفتن با شناسنامه جریان خود از سوی ملت ایران سخن میگویند.
یا مثلا در موضوع نوسازی ناوگان به شدت فرسوده هوایی ایران ما شاهد دروغ پراکنی هایی از جنس اینکه چرا این منابع مالی در جاهایی مهمتر خرج نمیشود بوده ایم؟ آنها که چنین مطلب کذبی را منتشر میکردهاند خود به خوبی از نوع توافق ایران با ایرباس آگاه بودند و میدانستند که به هیچ وجه حتی یک ریال هم از منابع مالی جاری کشور برای خرید این هواپیماها خرج نشده است و نوع قرارداد «اجاره به شرط تملیک» است.
مثال دیگر زمانی است دولت از هفتصد هزار شغل ایجاد شده در یک سال سخن به میان میآورد. جریان مخالف با جوّسازیهای سنگین از آمارهای «کذب و غیر قابل لمس» دولت انتقاد میکند اما نمیگوید که علت این که این هفتصد هزار شغل خالص ایجاد شده برای مردم ملموس نیست در چیست؟ ماجرا خیلی ساده است در هشت سال دولت قبل با وجود بیشترین درآمد نفتی به شکل میانگین کمتر از پنجاه هزار شغل خالص ایجاد شده است در نتیجه دولت با لشکری از بیکاران مواجه است که تنها در سال 95 یک میلیون و دویست هزار نفر (قریب به دو برابر تعداد شغل خالص ایجاد شده در امسال) به آن افزوده شده است، در نتیجه کاملا طبیعی است که هفتصد هزار شغل برای خیلی از مردم ملموس نباشد.
مثال دیگر حوزه تورم است، آمارهای دولتی از کاهش نرخ تورم از 40 درصد ابتدای دولت به کمتر از هشت درصد خبر میدهد و جریان مخالف دولت سعی در جا انداختن این مطلب برای مردم دارد که کاهش تورم همان ارزانی است.
این جماعت افراطی خود بهتر از هر کسی به این موضوع واقفاند که کاهش تورم با هیچ نگاه اقتصادی همان ارزانی نمیتواند باشد. یا چنین تبلیغ میکنند که سرعت افزایش قیمتها در کالاهای اساسی مورد نیاز مردم نسبت به گذشته بیشتر شده است. این هم یک دروغ بزرگ است. میانگین قیمت کالاهای اساسی در ابتدای این دولت و امروز به شکل تفکیک شدهای منتشر شده است و با نگاهی به آن به سادگی میتوان خلاق واقع بودن ادعاهای جریان مخالف دولت رو اثبات کرد.
مثال آخر این اینترفند سیاسی-رسانهای که تا انتخابات96 از آن بسیار خواهند گفت «حقوقهای نجومی» است. آنان که این پرونده را پیگیری میکنند قطعا با این پرسش روبرو هستند که چرا آنها که علاقه مند به بزرگنمایی این موضوعاند هیچ گاه درباره پروندههای نجومی در شهرداری تهران که مبالغ آن بیش از این پرونده است سخنی نمیگویند یا چرا هیچ گاه به ایناندازه از غارتگری ده هزار میلیارد تومانی در پرونده نفتی رخ داده در دولت پیشین شکایت نداشته اند.
واقعیت حقوقهای نجومی آن است که مطابق آن چه نهادهای نظارتی خارج از دولت گزارش کردهاند همه مبالغ آن به بیت المال بازگشته است و بیشتر آنها از جنبه قانونی امکان جرم تلقی کردنشان به هیچ وجه نیست. قصه حقوق نجومی را برای کسب چند رای بیشتر بدون بیان علت به وجود آمدنش و سرنوشتش برای مردم تعریف میکنند و از این موضوع غافلند که در این روزگار نمیتوان با این بازیهای کودکانه سیاسی – رسانهای رای اکثریت را با خود همراه کرد.
سخن آخر آن که با نگاهی به این گونه موارد و دیگر مثالهای مشابه میتوان به این نتیجه رسید که رقبای سیاسی روحانی خود به خوبی میدانند که در یک فضای منطقی و بدون هوچی گریهای سیاسی – رسانهای توان رقابت با کارنامه اقتصادی و سیاسی رییس جمهور فعلی را نخواهند داشت، از سوی دیگر سبد رای اصولگرایان در دورههای مختلف انتخابات عددی ثابت را نشان میدهد در نتیجه هر چه به انتخابات96 نزدیکتر شویم آنان با احساسی کردن فضا تلاش دارند تا با عوام فریبی که در آن تبحّر خاصی دارند رای اکثریت را از آن خود کنند.
ولی ..... برای عده ای جماعت افراطی هست که هر چی خواستن بگن و هرکاری خواستن بکنن
ولی بقیه محکوم هستن به سکوت (349642)