رضا صادقیان
اخیر در برخی از گروهها و کانالهای تلگرامی کسب نظر کاربران درباره رای دادن به یکی از کاندیدای ریاست جمهوری بیش از گذشته رواج یافته است. بحثی درباره شمارگان رو به افزایش تعداد کاربران این نرمافزار در میان ایرانیها از نیمه دوم سال 94 تا کنون نیست، براساس آمارهای ارایه شده از سوی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در حال حاضر ابزار تلگرام در مقایسه با دیگر ابزارهای مشابه اطلاعرسانی، میان کاربران ایرانی از محبوبیت بالاتری برخوردار است. حضور بیش از 45 میلیون کاربر ایرانی در این نرمافزار خبر از تاثیرگذار بودن چنین ابزاری میدهد، نرمافزاری که با ناچیزترین دانش استفاده از محیط مجازی را برای کاربران غیر حرفهای فراهم میسازد که سادهتر از هر زمانی در شبکههای اجتماعی حضور داشته باشند. با این حال نمیتوان صرفا به این آمارها دقت و از نکاتی دیگر غفلت کرد.
ایراد اصلی این نظرسنجیها به ساختار حاکم بر فضای مجازی کاربران ایران بازمیگردد. کسب اینگونه نظرسنجیها در فضایی «همگون» از منظر سیاسی و مخاطبهایی نسبتا همرای درباره رویدادهای اجتماعی و سیاسی صورت میگیرد، البته اگر بپذیریم که شیوه رای دهی کاربران نیز چنین است. در اکثر این گروهها کاربران نه تنها با یک کنش سیاسی از زاویه نقد روبرو نمیشوند بلکه برای اکثر کاربران همان کانال خبری مسئله به نام نقد گروههای همسو سیاسی صورت نمیگیرد، کنش آنان قبل از آنکه تحلیلی از وقایع سیاسی باشد به صورت یک هوادار سیاسی به فعلیت میرسد، به عبارتی ما شاهد حضور مخاطبانی هستیم که با علایق سیاسی خاص به سمت گروه و کانال خبری جریان سیاسی خود جذب شدهاند.
کاربرانی که اخبار مربوط به یک جریان سیاسی را از طریق کانال خبری و گروههای نزدیک به این جریانها دنبال میکنند، نمیتوانند نشان دهنده وضعیت واقعی جامعه ما باشند. در واقع ما در دامی گرفتار میشویم به نام نظرسنجی «خود فریبانه» ، به جای آنکه توانسته باشیم نظر جمعی گسترده را درباره تحولات کشور دریافت کنیم، ناخواسته و بدون در نظر گرفتن سرانجام کسب چنین نظرسنجیهایی راه به سوی سردرگمی و مسدودسازی تغییرات صورت پذیرفته در جامعه کشیده میشویم.
نظرسنجیهای انجام شده در فضای مجازی به دلیل آنکه شامل حال دامنه گستردهای از شهروندان نمیشود و محدودیتهای ابزاری در این نظرسنجیها مدنظر قرار گرفته نمیشود؛ مانند کسانی که به گوشیهای هوشمند دسترسی ندارند، در زمان نظرسنجی در گروه خبری خاص حضور نداشتند و یا اینکه بنا به دلایلی در آن نظرسنجی مشارکت نکردند. بر این اساس چنین نظرسنجیهایی با نام کسب نظر مردم درباره یک رویداد سیاسی انجام و تصویری از همراهی و یا ناهمراهی شهروندان را با یکی از کاندیدای خاص در لحظه رای دادن نشان میدهد، کاندیدای که که به یکی از دو گرایش سیاسی کشور تعلق دارند، بنابراین ما با تصویری روبرو هستیم که همراهان سیاسی ما در شکل دادن به آن دخیل بودهاند. لازمه کسب یک نظرسنجی سنجش نظر مخاطبان به صورت عام و در نظر داشتن پراکندگی نقاط جغرافیایی است، انتخاب مکانهایی که با تجمیع نظر ساکنان آنها بتوان به یک نظر نسبی درباره جهتگیری نظر مردم به کاندیدا رسید. از اینرو نمیتوان بدون در نظر گرفتن بسیاری از مسائل اقدام به نظرسنجی (بخوانید نظرسازی) کرد و توقع داشت خروجی آن نزدیک به واقعیت باشد.
مسئله دیگر، براساس نظرسنجی صورت گرفته توسط مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران در سال 94 درباره تعلق خاطر شهروندان به جریانهای سیاسی کشور، تنها 36 درصد از شهروندان به یکی از دو جریان سیاسی کشور احساس نزدیکی میکنند. نتیجه این نظرسنجی نشان میدهد 63 مردم خودشان را نزدیک به این دو جریان سیاسی، اصولگرا یا اصلاحطلب احساس نمیکنند. بنابراین میتوان این مسئله را مطرح ساخت، نظرسنجیهای انجام شده در فضای مجازی حتی با مشارکت بالای کاربران در بهترین حالت بازگو کننده نظر 36 درصد مردم ایران است. در نظرسنجی که نتوان نظر اکثر شهروندان را درباره یک رویداد سیاسی بسیار مهم مانند ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی کسب کرد، آن نظرسنجی از اعتبار ساقط و تنها زمینه توهمنگری و کژتابی به تحولات جامعه را برای ناظران ایجاد میکند.
نتایج نظرسنجی ایسپا هنگامی که بخشهای دیگر آن دقت میکنیم جالب توجهتر است. وقتی متوجه شویم 36 درصد از شهروندانی که خود را نزدیک به یکی از جریانهای سیاسی کشور میدانند چندان پایبند به حفظ گرایش سیاسی خود در هنگام رای دادن نیستند. 30 درصد از کل کسانی که خود را اصلاحطلب خواندهاند برای رأی دادن به یکی از چهرههای شاخص اصولگرایی که معمولاً سرلیست اصولگرایان است اعلام آمادگی کرده و بالعکس 22 درصد از کل کسانی که خود را اصولگرا خواندهاند نیز برای رأی دادن به یکی از شاخصترین چهرههای اصلاحطلبان اعلام آمادگی کردهاند. این دادهها نشان میدهد حداقل 30 درصد از افرادی که خود را درون گرایشهای سیاسی طبقهبندی کردهاند در عمل و در رفتار انتخاباتی خود به آن پایبند نیستند. هر چند دادههای این نظرسنجی بیشتر رای دهندگان در انتخابات مجلس شورای اسلامی را برجسته کرده است، با این حال پایبند نبودن به رفتار انتخاباتی را میتوان در طول دیگر دورههای انتخابات ریاست جمهوری نیز مشاهده کرد.
حال همین وضعیت را به نظرسنجیهای صورت گرفته در شبکههای اجتماعی قیاس کنیم، متوجه میشویم وضعیتترسیم شده که با کمک این نظرسنجیها شکل میگیرد دستاوردی به غیر از فریب دادن خودمان و همراهان سیاسی نداشته است. نمیتوان با ابزاری ساده و تنها به کمک فشردن یک دکمه بدون در نظر گرفتن بسیاری از مسائل موفق به فهم نظر رای دهندگان در انتخابات شد. به نظر میرسد قبل از آنکه اسیر چنین نظرسنجیهای دوست داشتنی قرار بگیریم کنش سیاسی خود را در جهت کسب رای آن درصد قابل توجهی کنیم که به یکی از این دو گرایش سیاسی تعلق خاطر چندانی ندارند ولی آرای آنان در هر انتخاباتی به عنونی «آرای خاموش» تاثیرگذار بوده است.