با بصیرتها، فتنهگر شدند؟
1 خرداد 1396 ساعت 18:05
صادق صدرایی
چند ساعتی از شروع انتخابات نگذشته بود که برخی رسانهها که در ایام انتخابات در قانون شکنی رکوردشکنی کرده بودند ار تخلفات گسترده سخن گفتند. کمی که گذشت ستاد انتخاباتی رقیب روحانی بیانیه داد و در آن از غیر قابل شمارش بودن تخلفات گفت و با اعلام شماره هایی از مردم خواست تخلفات را به ستاد انتخاباتی رییسی گزارش کنند. کمی که بیشتر گذشت ابراهیم رییسی دوان دوان خود را به وزارت کشور رسانید و تذکرات و دلواپسی هایش را با مسئولان وزارت کشور در میان گذاشت. انتخابات به پایان رسید و مدعیانِ تخلفات گسترده لیستی از اتهامات رنگارنگ را علیه مجریان انتخابات منتشر میکردند.
در روز شنبه و با اعلام پیروزی حسن روحانی رقیب محترم تبریک به رییس جمهور منتخب را فراموش و تنها به آرزوی موفقیتی اکتفا کرد و در بیانیهای از پیگیری «تخلفات آشکار» سخن گفت. هنگامی که به خلوت هایشان سرک میکشیم و یا در برخی صفحات مجازی شان شاهدیم که ابایی از اینکه بگویند دولت روحانی با تقلب رای آورده است هم ندارند. همه اینها شاید هیچ اشکالی هم نداشته باشد و از جهاتی خیلی هم طبیعی است که نامزدهای شکست خورده به دنبال بهانهای برای فرار از پذیرش شکست باشند و به قول علمای علم روانشناسی در «مرحله انکار» قرار دارند اما مشکل از جایی آغاز میشود که بخواهیم همین رفتارها را با انتخابات88 مقایسه کنیم.
در آن انتخابات هم رقیب رییس جمهور مستقر در روز انتخابات همین گلایهها را داشت، کمیته صیانت از آرا تشکیل داد و از مردم خواست تخلفات را گزارش کنند، رسانههای حامی رقبای دولت وقت شاید تنها بهاندازه نیمی از اخباری که در روز جمعه خبرگزاری هایی مانند فارس، تسنیم و درباره تخلفات منتشر کردند را منعکس میکردند، رقبا به فرد منتخب تبریک نگفته و از تخلفات گسترده سخن گفتند و... حال بیاییم نوع واکنش به این دو عمل مشابه را با هم مقایسه کنیم؛ نتیجه حیرت انگیز است. یک سوی میدان بابصیرت و انقلابی لقب میگیرد و سوی دیگر با اقداماتی مشابه فتنه گر و ضد انقلاب نامیده میشود. یک سو مورد تشویق قرار میگیرد و سوی دیگر دچار محدودیتهای شدید میشود.
این شکل رفتارهای مبتنی بر استاندارد دوگانه را باید چارهای کرد. این دوگانگی در مواجهه با موضوعات مشابه سابقهای طولانی دارد و میتوان در حوزههای مختلفی مانند آن را یافت و این مصداق که از آن گفته شد تنها یک مثال از هزاران مثالی است که میتوان در این باره به خاطر آورد. یکی از مهمترین دلایل چنین دوگانگی را میتوان در حق مطلق انگاشتن خود دانست. بخشی از نیروهای سیاسی کشور که بعضا در ساختار قدرت هم ردپایی از حضور آنان دیده میشود دچار نوعی حق مطلق دانستن خود و یکسره باطل دیدن دیگرانند. آنان رقابتی سیاسی درون نظام را جنگ حق و باطل میپندارند و از همین رو تصورشان این است که اگر در این جنگ آن جریانی که به زعم آنان باطل است پیروز شد به معنای آن خواهد بود که یا مردم به باطل گرویدهاند و یا از روش هایی ناصواب این پیروزی به دست آمده است.
کد مطلب: 130581