اسم جدید، راه تکراری
6 خرداد 1396 ساعت 20:49
رضا صادقیان
اصولگرایان» وارد رقابتهای انتخابات مجلس شورای اسلامی شدند. سال 96 نام دیگری انتخاب کردند، جبهه مردمی نیروهای انقلاب که به «جِمنا» شهره شد و پس از مدتی جمعیت دیگری به نام «نُجبا» برای لیست شوراهای شهر و روستا انتخاب کردند، تابلوی جدیدی بر سردر اصولگرایی نصب شد ولی تفاوتی در کنشهای آنان دیده نمیشد. گویی تلاش کرده بودند نام جدیدی به جامعه معرفی کنند و چندان در قید و بند پالایش افکار قدیم نباشند، رویکردی که با معرفی فردی که سابقه فعالیت سیاسی، حزبی، تشکیلاتی به معنای عام آن را در کارنامه خود نداشت و مهمتر آنکه با خواهش و به راه انداختن جو رسانهای رئیسی را به عنوان اصلحترین کاندیدای انتخابات که یادآور و نماد سیاسی حفظ نظم موجود در دورههای قبل بود را با شعار «تغییر» روانه مبارزه انتخاباتی کردند. فرصت به دست آمده بعد از انتخابات سال 94 برای اصولگرایان به دوری و استعفای خودخواسته آنان از ساختار قدرت منجر نشد، ممات و حیات خویش را در باقی ماندن در قدرت فهم کردند، مانند گذشته، گویی هر تعریفی اصولگرایانه از کنش جمعی به دست داده شود، قدرت دال مرکزی آن خواهد بود. به جای آنکه به یافتن راهی دیگر در عرصه سیاستگذاری کشیده شوند، عمده تلاش خویش را در جهت اثبات اصولگرا بودن مجلس دهم صرف کردند. پوشش خبری گستردهای شکل دادند که به دیگران بقبولانند اعضای مجلس دهم نه اصلاحطلب و نه اعتدالگرا هستند، اصولگرایان دست بالا را دارند.
کوشش قابل توجهی بود ولیکن کمتر از یکسال فرصت بود که همین مجلس اصولگرا به وزیر راه و شهرسازی رای اعتماد دهد، با دولت همراهی بیشتر داشته باشد و برای تهیه برنامه ششم توسعه حداکثر همکاری را به جای اشکالتراشی و تقابل با دولتمردان دولت یازدهم انتخاب کند، در این برهه از زمان «علی لاریجانی» مورد نقد قرار گرفت و نه سیاستهایی که بیهوده صرف اصولگرا معرفی کردن مجلس دهم شده بود، چراغی در دست به دنبال مقصر بیرونی گشتند.
بیگمان انتخاب واژه و عبارتی جدید که نمونههای مشابه آن صدها و بلکه هزاران در ادبیات فرهنگ سیاسی ایران یافت میشود، در قیاس با زحمت تفکر به خود تحمیل کردن و ارایه فکری پالایش شده با در نظر گرفتن خواستههای مردم طی سالهای اخیر به مراتب آسانتر است. میتوان با کلمات دهها هزار جمله زیبا ساخت و به مخاطبان ارایه کرد، واژگانی که به گوش شنونده آشنا باشد، ولی چنانچه محتوای آن عبارتها با کنار هم قرار گرفتن متبادر کننده ادبیات قدیم باشد نه تنها کشش خاصی را در فضای رسانهای ایجاد نمیکند، بلکه اگر خبری از انتخاب و انتخابات باشد از سوی اکثریت رای دهندگان پس زده خواهد شد.
برخی از یادداشت نویسان اصولگرا حسن روحانی را متهم به دستاندازی به «آرای کثیف» میکنند، مدعی هستند آرایی که براساس مواضع تند روحانی در زمان تبلیغات انتخابات به سبد وی واریز شده باعث حفظ صندلی ریاست جمهوری توسط وی گردید، در واقع به جای نگریستن به طرف دیگر ماجرا و پرداختن به اشکالهای درون جریانی، علل شکست و رای نیاوردن خود را به روحانی نسبت میدهند. گویا هر فردی که از کنار صندوق رای رد شده و نیمنگاهی اصلاحطلبانه و اعتدالی به صندوق رای داشته از منظر اصولگرایان مرتکب عمل اشتباهی شده است، آنچه در این میان مورد غفلت قرار میگیرد بررسی دوباره نقش سیاسی خویش در دوره تبلیغات است، سنجش وزن مشاورههایی که به آقایان قالیباف و رئیسی داده شد، واکاوی برنامه انشاءگونه رئیسی به اسم برنامه جامع دولت کار و کرامت و... به عبارتی به جای پرداختن به علل اصلی و شکافتن مسائل اصلی که راهگشای فردای اصولگرایان خواهد بود، در حال یافتن مقصر دمدستی میگردند، شخصیت و یا گروهی که در طیف اصولگرایان نباشد! انتخاب چنین روشی نه تنها دستاوردی به همراه نخواهد داشت، بلکه در نهایت اصولگرایان را وامیدارد که به دنبال گزینش نام و اسم جدید برای انتخابات بعدی بگردند و از تجدید نظر در منش خویش به کلی دوری جویند.
حسن بیادی، ایراد اصلی عدم توفیق جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری را دادن مشورتهای اشتباه به رئیسی و حضور افرادی در جمنا میداند که در پی خواستههای ناصواب خویش با مطرح کردن نام رئیسی بودند. به این موارد میتوان ادبیات به شدت تکراری روزهای نخست کاندیدای اصولگرا را اضافه کرد، ادبیاتی که رفته رفته و در زمان تبلیغات انتخاباتی با موج شکلگرفته در میان هواداران همراهی بیشتری نشان داد و گاه به صورت ساختارشکن در مناظرههای تلویزیونی نمود پیدا کرد. جریانی که روزهای گذشته و در هر موضعگیری سیاسی حکایتهای شنیدنی از اخلاق اسلامی و مدارا با برادران دینی بیان میکرد آنچنان به تصویر دولت تکدورهای تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی خیره شده بود که بازخورد رفتارش را در عرصه عمومی فراموش کرد و با کمک انگشتان دست خطاب به کاندیدای دیگر از سههزار تومان و متراژ زمینها گفت!
کاندیدای دیگر نیز با بالا بردن جزوهای قطور که بعدها روشن شد متن آن برنامه کمتر از صد صفحه و متکی بر ادبیات انشائی است، خبر از تحول در اقتصاد داد و هنگامی که مقابل این پرسش قرار گرفت که منابع مالی این وعدهها کجاست، بحث را با سکوت و بیان حرفهای نامرتبط با سئوال اصلی خاتمه داد. همه این خطاها را میتوان به عدم حضور مشاوران آگاه حوالت داد، ولی این مسئله را نمیتوان از نظر دور داشت که گرفتاری امروز اصولگرایان نه تماما بر عهده مشاوران که ریشه در واگذار کردن اندیشه و پیجویی افکاری پالایش شده است.
خروجی فکری جریان اصولگرا طی سالهای گذشته نسبتا منجمد باقی مانده است. آنها از کتابهای علیاکبر رشاد، محمدجواد لاریجانی، حداد عادل، سعید زیباکلام، شهریار زرشناس و علیرضا صدرا پا را فراتر نگذاشتند. اگر در سالهای نخست دولت خاتمی و شکل گرفتن بحثهایی در زمینه علوم انسانی آقای رشاد توانسته بود با ارایه یادداشتهای منسجم سخن از همنشین کردن توسعه و دین اسلام به میان آورد، کار فکری وی ادامه نیافت.در واقع اصولگرایان گمان کردند پاسخ دادن به برخی از سئوالات مطرح شده یکبار برای همیشه کفایت میکند و نیازی ندارند از دیگر حوزهها و خصوصا نزدیکتر شدن به خواستهها و مطالبات جدید شهروندان برای سالهای آینده آگاهی یابند.
وقتی یکی از کاندیدای اصولگرا با اعتقادی راسخ از وجود یک توده 96 درصدی، نیازمند و بیحق سخن میگوید باید به تحقیقات و گفتگوهای علمی اقتصاددان و جامعهشناسان نزدیک به طیف اصولگرا با دیده شک نگریست، اگر خروجی همه آن گفتهها برون دادی همچون برنامه دولت کار و کرامت و جنبش 96 درصدی باشد، تا اطلاع ثانوی امیدی به کسب قدرت انتخابی از سوی اصولگرایان وجود نخواهد داشت. شاید راه اصولگرایی نه از «تغییر» به نفع مردم که از «تغییر» به نفع پالایش فکری آنها آغاز شود.
کد مطلب: 130873