احساس «وظیفه»
12 تير 1396 ساعت 18:10
رضا صادقیان
بسیاری از رفتارهای فعالان سیاسی در حوزه سیاست نه تنها در راستای یک حرکت حزبی، جریان سیاسی و دورن گروهی معنا پیدا نمیکند، بلکه کنشی از روی تشخیص شخصی و گعدههای دوستانه است، ولی با اسم احساس «وظیفه» نامگذاری میشود، عبارتی که تفسیرهای کلانی در بر میگیرد و حتی شامل تخریب هم میشود. گاهی با شخصیتهای روبرو هستیم که همزمان عضویت یک گروه یا حزب را در کارنامه فعالیت اجتماعی خویش به صورت رسمی دارند، ولی هر زمان تشخص بدهند رفتاری خارج از وابستگیها حزبی و جریان سیاسی بروز میدهند و به دلیل آنکه توانایی توجیه کنش سیاسی خویش را ندارند در عرصه عمومی سخنی از آن طرز عمل به میان نمیآورند.
طی روزهای اخیر و با مشخص شدن نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر شاهد چنین عملکردهایی هستیم، شماری از شخصیتهای نزدیک به جریان اصلاحات که هویت سیاسی و حتی کسب جایگاه مدیریتی خویش را وامدار جریان اصلاحات هستند به جای آنکه در حال سیاستورزی به صورت شفاف باشند، با بیان جملات چندپهلو و برگزاری نشستهای دوستانه در حال سوزاندن گزینههای مطرح برای شهرداری شهرهای بزرگ و استانداران آینده هستند. برخی گمان دارند نوای آنسازی که در حال نواختنش با جمعی کوچک در خفا هستند، به گوش دیگران نمیرسد، به همینترتیب و از روی احساس وظیفه در حال تخریب دوستان سابق و هم حزبیهای خود برمیآیند. شاید مقصر نباشند، فربه بودن این احساس وظیفه جادویی آنان را دست بسته به سوی رفتار انتحاری میکشاند.
گمان کنیم رفتارهای سیاسی ما آنگونه که باید و شاید نزدیک به یکی از دو جریان سیاسی کشور نیست، شاید مستقل باشیم. فرض میکنیم برخوردهای ما تشکیلاتی و سازمان یافته نیست و بعضا علاقه داریم با تابلو یک جریان سیاسی اقدام به کنش سیاسی کنیم ولی به الزامات آن پایبند نباشیم و گاه راه خویش برویم و. . . ولی نمیتوان با اسم شب ”احساس وظیفه“ رفتارهایی را سامان بدهیم که ناتوان از توجیه آن باشیم. به عبارتی خودمان از کجرفتاری و ناهنجار بودن کردار خویش آگاهیم ولی تلاش داریم با مخفی کاری و همچون کبک سر در برف و آن کنیم که تشخیص میدهیم. پیشه کردن رفتارهای غیرقابل توجیه در عرصه کنشهای اجتماعی بازگو کننده غیر عقلانی بودن آن است. نیروی سیاسی که نتواند به مدت ده دقیقه از یک نشست سیاسی و نحوه تصمیمگیری سخن بگوید، مرتکب فعل ناهنجار شده است.
شاید وقت آن رسیده باشد که به نقد سیاست «درهای باز» در جذب نیروهای حزبی، تشکیلاتی و جریان سیاسی اقدام کنیم. اینکه به بهانه جذب نیروهای سیاسی بیشتر باعث برهم زدن انسجام درون گروهی شویم و بدون شناخت اشخاص برای آنان کارت پستال ارسال کنیم و یا با استفاده از نیروهای قرضی بخشی از کار تشکیلاتی خویش را به سامان کنیم، نه تنها دستاوردی سیاسی به حساب نمیآید بلکه در نهایت باعث گردهم آوردن جمعیتی نامنسجم و ناهماهنگ در کنشهای سیاسی شدهایم، جمعی که برخی روزها رفتارهای درون گروهی را رعایت و هر جا احساس وظیفه کرد کلیت آن تشکیلات و نزدیک بودن به جریان سیاسی را به هیچ میگیرد و آن میکند که تشخیص داده است. ادامه یافتن چنین طریقهای نه تنها جریان اصلاحات را با چالشهای دشواری روبرو میسازد بلکه از درون باعث فروریزی ساختمانی خواهد شد که طی سالهای گذشته و با از خودگذشتی برخی از نیروهای سیاسی سرپا ایستاده است.
کد مطلب: 132812