وقتی آب، آبادانی نمیآورد!
ما همچنان خدا را شکر ميکنیم که زندهایم!
12 مرداد 1392 ساعت 10:31
گروه جامعه: آمدند و به ما گفتند برای توسعه شهرستان، افزایش تولید برق، رونق کشاورزی منطقه از طریق انتقال آب به دشت ایذه، تامین آب شرب و خلاصه سعادت مند کردن شما ميخواهیم سدی بسازیم به نام کارون ۳ تا منطقه متحول شود. زمینهاي مان را گرفتند و با دادن مقدار اندکی پول که فقط کفاف خرید یک خانه کلنگی در ایذه را ميداد سدی ساختند و گفتند آماده شوید برای مهاجرت اجباری. هر چند وقتی برای تخلیه منطقه مقاومت کردیم و گفتیم که سرزمین آب و اجدادی و بستر هویتیمان را ترک نمی کنیم چه رفتارهای نادرستی که با ما نکردند.
وقتی سیدمحمد خاتمی در ماههای پایانی دولت خود این سد که بزرگترین پروژه عمرانی دولت توسعه سیاسی شده بود را افتتاح کرد همان زمان وعده داد که با انتقال آب به دشت ایذه موضوع بیکاری منطقه برای همیشه ریشه کن خواهد شد اما طرحی که قرار بود آب را به دشت ایذه انتقال دهد سالها بعد فقط مرحله کلنگ زنی توسط معاون رئیس جمهور دولت مهرورز! _ آقای رحیمی _ را به خود دید و باز به فراموشی سپرده شد.
اما پس از افتتاح سد در ایذه چه وضعی پیدا کردیم؟
علی رغم ذخیره بیش از ۳ میلیون متر مکعب آب در دریاچه ۶۰ کیلومتری پشت سد، روزانه بیش از ۱۲ ساعت آب در بخش مرکزی شهرستان ایذه قطع ميباشد و مردم آب آشامیدنی ندارند. از برق تولیدی هم که خیری به ما نرسید و هر روزه شاهد قطعی آن در این فصل گرم هستیم. اگر در روستا از طریق باغداری، دامداری و کشاورزی امورات روزانه را ميگذراندیم حالا در ایذه به مصرف کننده صرف تبدیل شده ایم. و روزانه زمینهاي کشاورزی ایذه را نظاره ميکنیم که در اثر فقدان آب بازدهی مناسب ندارند. ساکنان ۶۳ روستا با ۱۵ هزار نفر جمعیت مجبور به تخلیه خانه هایشان شدند و به شهری آمدند که شهروندانش خود برای گذران زندگی و کسب درآمد به شهرهای دیگر ميروند.
آیا این سد که در زمان اجرای پروژه ۶۱ کشته بر جای گذاشت همچنان بایستی قربانی بگیرد؟ چندماهی نگذشته از روزی که اتوبوس راهیان نور دختران دانش آموز در جاده ایذه به شهرکرد دچار حادثه شد و ۲۶ نفر انسان ناباورانه جان سپردند. هرچند مثل همیشه راننده اتوبوس مقصر اعلام شد اما کسانی که از این جاده حتی یکبار عبور کرده اند، نیک ميدانند که این جاده به شدت غیر استاندارد و همواره حادثه آفرین بوده است.
و حالا خبر مرگ دسته جمعی ۱۲ نفر زن و کودک گَرد مرگ را دوباره بر سرزمین محروم بختیاری ميپاشد و با سکوت عمومی مواجه ميشود آنچنان که گویی اتفاقی نیفتاده است. کافیست در آمریکا یک نوجوان مست در نهایت سرخوشی همکلاسی اش را به ضرب گلوله از پا دربیاورد تا صدا و سیمای ما آن را به صورت گسترده پوشش خبری بدهد و برای مردم آمریکا تز رهایی ارائه دهد. دلیل اصلی سکوت صداوسیما ملی و استانی در قبال حوادث منطقه چیست؟
۱۸ماه پیش نیز در منطقه سوسن یک مادر و ۴ فرزندخردسالش که به علت نبود وسایل گرمایشی با استفاده از ذغال و بخاری نفتی خانه خود را گرم ميکردند در اثر انتشار گازهای سمی در خواب جان سپردند. کمی قبل تر نیز ۵ نفر از روستائیان در منطقه دهدز بر اثر شدت سرما و فقدان امکانات اولیه جان سپردند. نماینده آن زمان ایذه در مجلس چند دقیقه ای را پیرامون این موضوع و شرایط نامناسب و فقدان امکانات اولیه زندگی در این منطقه صحبت کرد که بلافاصله با واکنش منفی برخی نهادها روبه رو شد که چرا برای دشمن خوراک خبری ایجاد میکنید و حالا که نمایندگان مجلس مشغول لابیهای سیاسی خود با دکتر روحانی هستند ما از همان نطق چند دقیقه ای نیز محروم ميشویم.
هیئت دولت محترم نیز این روزها مشغول تقدیر از رئیسش و ارائه آمارهایی از رشد و ترقی کشور ميباشد و رئیس دولت نیز مشغول کاریابی آینده خود و همکاران در آستانه بیکاریاش، در دفتر رئیس جمهور سابق و ایجاد دانشگاه ایرانیان ميباشد. از کنار مسئولین استان، شهرستان، شرکت آب و نیرو و سازمان آب و برق خوزستان هم ميگذریم چرا که در هیچ دوره ای به فکر مردم نبودهاند و دست کمی از روسایشان در مرکز ندارند. فضای عمومی کشور هم که مهیا ميشود برای دفاع از مردم محروم و محصور فلسطین که آنها هم سرزمین شان اشغال شده است!
به راستی وقتی که نماینده دردها و رنجهاي ما نه صدا وسیما ملیست و نه دولت و مجلس و مسئولین محلی، با چه کسی مطالبات مان را مطرح کنیم. چرا نهادهای متولی سدی که سالانه بیش از ۵۰۰ میلیارد تومان درآمد دارد از ساختن پلی که کمتر از صد میلیون تومان هزینه دارد سرباز ميزنند تا مسیر ۵ دقیقه ای یک ساعته طی شود و بعضا هم با این فجایع روبه رو شویم؟ چرا آب از الیگودرز به قم ميرود؟ و یا از همین کارون ما به اصفهان ميرود؟ اما برای خود ایذه که کل مسیر انتقال آب ميشود ۴۰ کیلومتر فعالیتی صورت نمی گیرد؟ و صدها چرای بی زیرای دیگر.
و نقدآخر هم به خود ما شهروندان ایذهای و جوانان منطقه است که به جای دفاع از حقوقمان یا به علت فقدان فرصتهاي شغلی و شرایط سخت زندگی به سمت مناطق دیگر ميرویم و یا با چرب کردن سبیلها و پوشیدن لباس محلی و گذاشتن عکسهایی سرشار از روح آریایی در فیس بوک، صحبت از احیا عظمت ایل ميکنیم! و دریغا که بخت مردمان محروم و محصور ایل در کوههای زاگرس، سالهاست که خوابیده و با این حرفها هم بیدار نمی شود و ما همچنان خدا را شکر ميکنیم که زندهایم.
کد مطلب: 14278