کورش شفیعی ایراننژاد
اگر تدبیری در کار بود و عبرت آموزی از گذشته در دستور کار دولت سوریه قرار میگرفت، اگر حکومت سوریه صدای آن بخش معترض از ملت را ميشنید، حتی اگر معتقد بود که این عده معترضان در اقلیت هستند و اکثریتِ ملت؛ طرفدار وضع موجودند، میبایست قبل از تبدیل اعتراضاتِ "شعارمحور" به خشونتهای خیابانی و شروع شورشهای مسلحانه گسترده و فرصتطلبیِ گروههای خشن و جنایتکار تروریستی (با تفکرات طالبانی و سلفی و تکفیری و تحت نفوذ القاعده و کشورهای متحجر منطقه)، به روشی دموکراتیک و با شفافیت کامل و پرهیز از لجبازی و پافشاری دگماتیک بر مواضع؛ موضوع را حل و فصل مينمود. مثلاً در صورتِ برگزاری یک انتخابات آزاد- حتی با حضور ناظران بین المللی- دو حالت بیشتر وجود نداشت:
1 - یا مدعای حکومت سوریه در اینکه معترضین در اقلیت هستند به اثبات ميرسید، دولت "بشار اسد" تداوم و استمرار ميیافت و اعتباری مضاعف برای خود کسب میکرد.
2 - یا در یک فرآیند دموکراتیک، انتقال قدرت به منتخب اکثریت ملت انجام ميگرفت و "بشار" و "حزب بعث" خود را برای یک مبارزه انتخاباتی در دوره (یا دوره های آتی) و چرخش دموکراتیک قدرت آماده ميکردند. در اینصورت شاید از قربانی و آواره شدن عده کثیری مردم بینوا در اثر تهاجم شورشیان خشن و متحجر سلفی، و نیز حمله قریب الوقوع قدرتهای جهانی ( که مستظهر به بهانه های عامه پسند است) جلوگیری ميشد.
.........................................
شاید داستان و سرگذشت "ساندینیست های نیکاراگوئه" ، عبرت خوبی از تاریخ معاصر برای تمام حکومت های "توتالیتر" باشد: در سال 1979 یعنی درست هنگامی که انقلاب اسلامی ایران با سرنگونی نظام سلطنتی به پیروزی رسید، مردم نیکاراگوئه نیز با رهبری "دانیل اورتگا" در "جبهه آزادی بخش ملی ساندنیستها" موفق به براندازی رژیم پادشاهی 43 ساله "اناستازیو سوموزا" شدند.
انقلابیون نیکاراگوئه با آنکه قدرت (سیاسی- نظامی- انتظامی - امنیتی - اقتصادی) را کاملاً در دست داشتند و ميتوانستند با تحدید آزادیهای ملت و حق انتخاب آنها، و با قیم مآبی و تشخیص (به زعم خود) صلاح مردم؛ سالها به حکومت خود استمرار بخشند ولی در پی انتخاباتِ آزاد سال 1990، طعم شکست را در انتخابات چشیدند و حکومت از سوی انقلابیون به مخالفین واگذار شد.
در انتخابات برگزارشده در سال 1990 بدلیل نارضایتیِ مردم از ضعفِ عملکرد ساندینیست ها، خانم "چامورا"به کاخ ریاست جمهوری راه یافت. البته شکست ساندینیست ها در انتخابات سال 1990 به معنای پایان تلاش آنها برای اصلاح عملکرد و بازبینی در گذشته و عملکرد خود برای کسب مجدد قدرت نبود. "دانیل اورتگا" و همحزبیهای ساندینیستِ او شکست خوردند و البته از شکست خود به شدت شوکه شدند. با این حال قدرت را به طور مسالمتآمیز واگذار کردند. این نظامیانِ سابق، گویی مسیر جدیدی را در جاده سیاست انتخاب کرده بودند.
نقطه عطفِ سیاست برای آنها؛ نه مهندسی و تخلف منجر به تغییر نتیجه در انتخابات، نه کارشکنی و مخالفت با منتخب ملت، نه مبارزه و شورش مسلحانه؛ بلکه، در مراجعه واقعی به صندوقهای رأی بود. این جبهه که رهبری آن به رغم سه بار شکستِ متوالی در انتخابات ریاست جمهوری 1990، 1995و 2001؛ همچنان در دست "دانیل اورتگا" بود، در سال 2007 قدرت را مجدداً و باز هم در فرآیند یک انتخاباتِ آزاد بدست گرفت. اورتگای انقلابی که قدرت را به طور دموکراتیک به رقبایش واگذار کرده بود دوباره در یک فرآیند دموکراتیک به قدرت بازگشت. اگرچه در بازگشت خود، جامه ای نو بر تن کرده بود.