هوشنگ عطاپور
این روزها صحبت از گوهرهای گم شده زیادی در جامعه است، شاید مهمترین آنها، "صداقت" باشد. صداقت در روانسازی روابط بین فردی و گروهی مانند اشک چشم است که اگر نباشد، چشم خشک شده و بینایی اش را از دست میدهد. در روابط اجتماعی هم صداقت حذف شود، صفا و صمیمیت در جامعه از بین میرود و روابط انسانی خشک میشود و اعتماد از بین میرود. هدف از طرح این موضوع، بازگشت به نتایج کمپین #فرزندت_کجاست. به دنبال راهاندازی این چالش در شبکههای اجتماعی، تعدادی از مسوولین و مقامات ارشد کشور، افاضه فضل نمودند و در نهایت مشخص شد، با کمال تاسف فرزندان مسوولین ارشد نظام همه، بیکار و یا خانه دار هستند و یا در مشاغل بخش خصوصی فعال هستند و یکی از آنها هم به شغل اکثر پیامبران (چوپانی) مشغول است.
شهروندان از این ظلمی که در حق فرزندان مسوولین ارشد روا شده، غصه خوردند و همچنان هم ناراحت هستند که ما همه، کارمند دولت و شغلهای آنچنانی داریم، ولی متاسفانه فرزندان مسوولین محترم مجبور هستند که در مشاغل نه چندان مهم گرفتار شرایط سخت تامین معاش زن و بچههای خود باشند!...اما، سوالی که به هر حال ذهن شهروندان را مشغول کرده است، میزان رفاه و درآمد این ژنهای خوب و آقازادهها از مشاغل آزاد؛ و خانه داری و دامداری است؟ مشکل شهروندان شغل دولتی مسولان ارشد نیست.
چون پول و درآمدی در مشاغل دولتی وجود ندارد. مگر یک صاحب منصب و مدیرکل پاک دست، در مشاغل دولتی چه قدر درآمد دارد که ژنهای خوب رغبت کنند وقت خود را در این مشاغل، صرف رفع و رجوع گرفتاریهای عدیده شهروندان بکنند و به دهها شخصیت سیاسی، نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، امامان محترم جمعه و جماعات، نهادهای نظارتی و...پاسخگو باشند؟ قطعا «اشرافیت نوین» به دنبال حقوق بخور نمیر اداری و دولتی نیست؛ بلکه با تاسیس یک شرکت کوچک خانوادگی و اتصال به کانال رانتهای دولتی و همکاری با گروهی از اهالی کسب و کار و معتمدین بازار، میتوان به راحتی میلیاردها تومان درآمد داشت، و مالیاتی هم پرداخت نکرد. جای خالی صداقت در همین جا مشخص میشود. مسئولان هیچ اجباری به ورود به این چالش نداشتند.
زیرا موضوع کمپین، حریم خصوصی آنها بود و میتوانستند به آن پاسخ ندهند. نه قانون و نه افکار عمومی نمیتوانست آنها را به افشای اطلاعات خانوادگی مجبور نماید اما ورود آنها در این کمپینگ حکایت از نوعی بی صداقتی و سوء استفاده از کنجکاوی افکار عمومی داشت. اما اکنون افکار عمومی این سوال را از این مسئولان محترم میپرسد: مهم نیست فرزند شما شاغل بخش دولتی نیست، چون نان و آبی در این بخش نیست، مهم میزان درآمد ماهانه این بیکارها، شغل آزادها، و. . . از همان مشاغل دولتی است؟ در اینجا رسانهها باید به وظیفه و مسوولیت حرفهای خود عمل و شفافسازی کنند.
البته در اجرای مسوولیت حرفهای هم نباید خدایی نکرده از دایره عدالت و انصاف خارج شد. بهتر است رسانهها این ژنهای خوب و آقازادهها را پیدا کنند و از خودشان بپرسند که مدیرعامل یک شرکت خصوصی هستند، دامداری میکنند، واقعا شغلی ندارند و از مساعدت پدر و مادر برخوردار هستند، و یا عضوهیات مدیره شستا، شرکتهای صندوق بازنشستگی کشوری و... میباشند! به هر تقدیر، توصیهای به این مقامات ارشد دارم: «صداقت مهمتر است». دیر یا زود کیفیت زندگی و میزان رفاه آنها در مقایسه با شهروندان آسیب پذیر جامعه روشن خواهد شد، افکار عمومی به تدریج با شرایط اقتصادی گذشته و حال شما آشنا خواهند شد. ولی آنچه مهم است رو راست بودن با مردمی است که به شما اعتماد کردند و حق حکومت را به شما وکالت دادند، امیدواریم شما هم وکلای همچنان مورد اعتمادی باشید.