به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۰:۰۳
 
۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۶/۲۴ ساعت ۱۸:۰۰
کد مطلب : ۱۵۹۸۶۶

شعارزدگی اخلاقی ورزش ملی ما ایرانی‌ها

شعارزدگی اخلاقی ورزش ملی ما ایرانی‌ها
مرتضی آژند
در روستایی در آخر دنیا دختر بچه‌ای به علت بیماری سرطان ریزش مو گرفته بود و کچل شد، هر وقت که او به مدرسه می‌رفت همکلاسی‌هایش او را به خاطر کچل بودن مسخره و اذیت می‌کردند، دختر یک روز برای پدر مادرش تعریف کرد که در مدرسه بر او چه می‌گذرد. فردای آن روز والدین دختر به مدیر مدرسه شکایت بردند، مدیر نیز به کلاس دختر رفت و به هم کلاسی‌های او گفت که مسخره کردن گناه است، کار خوبی نیست و تنبیه می‌شوید. این تذکرات مدیر فایده‌ای نداشت و بچه‌ها به روش‌های دیگر دختر را مسخره می‌کردند، والدینش وقتی دیدند که شرایط تغییری نکرده تصمیم گرفتند دخترشان را به مدرسه دیگری ببرند اما یکی از معلم‌ها از آنها خواست یک روز دیگر به او فرصت دهند تا با بچه‌ها حرف بزند.

روز بعد معلم در حالی که کلاهی به سر داشت به کلاس رفت، گچ را برداشت و بر روی تخته سیاه نوشت " بدون مو هم می‌شود زندگی کرد "، سپس کلاه از سر برداشت تا بچه‌ها ببینند که این نوشته تنها شعار نیست و در عمل هم موهای خود را‌تراشیده و کچل کرده است، نقل است که دیگر دختر بچه را مسخره نکردند و حتی یکی دوتا از بچه-های کلاس موهای خود را کوتاه کردند. درست است که به قصه شبیه است اما اگر همانند این معلم ما نیز شعارزدگی را رها می‌کردیم و کمی اقدام عملی نشان می‌دادیم شاید شرایط امروز کشور اینگونه نمی‌شد، همه ما یاد گرفته‌ایم که تنها از خوب و بدها حرف بزنیم بدون آنکه بخواهیم خوب یا بد بودن را اول با رفتارمان نشان دهیم بعد شعار آن را به زبان بیاوریم، به در و دیوار شهر نگاه کنید، در گوشه و گوشه شهر پیام‌های اخلاقی به چشم می‌آید، بیلبوردها شهر پر است از این خوب است آن بد.

در وسایل نقلیه عمومی از اخلاق گفته شده و سربرگ نامه‌های اداری همه نهادها یک پیام اخلاقی درج گردیه است، معلم و مدرسه از این را انجام بده آن را نه حرف می‌زنند و تلویزیون روزی چندین ساعت از ثواب و گناه و حق الناس می‌گوید، همه می‌گویند اما وضع کشور روز به روز بدتر می‌شود، در صورتی که اگر تنها به بخشی از این شعارها عمل می‌کردیم امروز کشور باید وضعیت بهتر و اخلاقی‌تری می‌داشت. حسن نراقی در مقدمه کتاب جامعه شناسی خودمانی از قول مرحوم رضازاه شفق آورده است؛ " انتقاد ورزش ملی ایرانی هاست " اما متاسفانه باید بدانیم که این ورزش ملی جامعه را سالم‌تر نمی‌کند چون لبه تیز عیب جوئی هرگز متوجه خود انتقاد کننده نمی‌شود و افزون بر این متاسفانه مردم انتقاد را جانشین اقدام به حساب می‌آورند. شاید اگر بخواهیم ورزش دیگری را هم نام ببریم که ملی و همگانی‌تر از انتقاد باشد و نقش مکمل آن را هم بازی می‌کند، شعارزدگی اخلاقی و درس خوب و بد دادن به دیگران است که همانند همان انتقاد کردن متوجه خود فرد نمی‌شود و جانشین اقدام هم به حساب می‌آید.

در همین شبکه‌های مجازی همه ما روزی دوجین اخلاق به خورد این و آن می‌دهیم و صحبت‌ها و جمله‌های بزرگان و حرف‌های قشنگ را به اشتراک می‌گذاریم، به محیط زیست احترام بگذاریم، آشغال نریزید، آب سرمایه ملی است آن را هدر ندهیم، از برابری جنسیتی می‌گوییم، همه قومیت‌ها را محترم می‌دانیم، از گران نفروشید و نخرید دم می‌زنیم و از رعایت حقوق دیگران، برای هر مناسبتی دو سه پیام از قبل آماده داریم و همه مان عاشق پیشه هستیم و وفاداری رسممان، بهترین واژه‌ها را مسئولیت‌پذیری، عدالت و آزادی معرفی می‌کنیم و در مقام پیری مرشد دیگران را به باد انتقاد می‌گیریم که چرا فلان کار را انجام داده‌اند و فلان را نه.

شعارزدگی در بین مسئولان که رفتار دیگران را هم جهت می‌دهند شایع‌تر است، ساده زیستی را نعمت می‌دانند اما شاهانه زندگی می‌کنند، وعده می‌دهند تا رای بیاورند اما فراموش می‌کنند، از مبارزه با فساد دم می‌زنند اما از رانت و امضاهای طلایی پا پس نمی‌کشند، مرگ بر کشورهای دیگر می‌گویند اما فرزندانشان در همان کشورها زندگی می‌کنند، از لزوم نخبه‌گرایی صحبت می‌کنند اما فامیل و ‌آقازاده‌ها به کار گرفته می‌شوند و از جوانگرایی و قانون منع به کارگیری بازنشتگان استقبال می‌کنند اما آن را برای نهادهای دیگر مناسب می‌دانند، خلاصه‌ی رفتارمان شبیه همین نمایندگان مجلس است که پنهانی با طرح شفافیت آرای نمایندگان موافقت کردند و در مقام عمل به آن رای منفی داده‌اند.

روشن است که با این رفتارها در آینده هم شرایط کشور تغییر نخواهد کرد مگر آنکه تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم و حرف و عملمان را به هم نزدیک کنیم، از شعار دادن و خوب و بد کردن تنها برای دیگران دست برداشته و وارد میدان عمل شویم، لقمان نیستیم که ادب را از بی‌ادبان بیاموزیم اگر رفتارمان را اصلاح نکنیم نسل در نسل منتقد شعار زده می‌مانیم نه بیشتر.