گروه مقالات: چند دههی گذشته عرصه پیشرفتهای بیسابقه بشری بوده است. به همین موازات، دورهی عصر حاضر آغازگر جنگها و درگیریهایی بوده که جان میلیونها نفر را گرفته و مصیبتهای بیپایانی را موجب شده است. در این دوره، دستیابی به صلح در بخشهایی از دنیا مثل خاورمیانه و آفریقا بیش از همیشه به یک توهم تبدیل شده است.
در سه دهه گذشته ما در قلب سرزمینهای اسلامی شاهد بیش از ۱۰ جنگ بزرگ و درگیری بودهایم که منطقه را ویران کرده است. استعمار دیروز با تغییر شرایط جوامع و قدرتمند شدن جامعهی مدنی در کشورهای مختلف که در قالب نهضتهاي استقلال طلبی و ملی گرایی به مرحلهی ظهور رسید؛ توانست مواضع استعمارگران را به چالش بکشد و به مرور توانست بر تسلت بارز و آشکار نظامی و اقتصادی آنها تا حدودی پایان دهد.
تاریخ پیچیده استعمارگری و عقیمسازی غرب در قرون نوزده و بیستم میلادی، آتش تنفر واقعی را شعلهور کرد. یکی از نتایج این روند، شاخه انحرافی و خشن «تکفیریها» است که اعمال امروز آنها در تناقضی آشکار با روح آموزههای اولیه اسلام است. با فاصله گرفتن از شرایط استعماری بارز در گذشته تئوریهای جدیدی برای ادامهی کنشهای استعماری مد نظر قرار گرفت. دولت بوش در رابطه با خاورمیانه قائل به ایجاد تحول اساسی و عوض کردن نرم افزارهای فکری آن بود.
بر همین اساس آنها خود را متعهد به تغییر رژیمهاي سیاسی در خاورمیانه ميدانستند که بر اساس ملاکها و معیارهای خود آنها را مطلوب نمی دانستند. همچنین میتوان به استفادهی ابزاری از نهادهای بین المللی چون نهادهای حقوق بشری،شورای امنیت و. . . برای فشار آوردن بر کشورهای غیر همسو اشاره کرد که به عنوان نمونه جمهوری اسلامی ایران یکی از اصلی ترین قربانیان این هژمونی بوده و هست.
تفکر نئومحافظه کاری با تأکید بر استراتژی یکجانبه گرایی، جنگهاي پیش دستانه و پیش گیرانه در رابطه با کشوری چون جمهوری اسلامی ایران قائل به هیچ گفتگو و دیپلماسی ای میان طرفین در جهت حل اختلافات نبود. نتیجه این تفکر این بود که بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده فضای تقابل جدی شکل گرفت. هر چند افزایش هزینههاي آمریکا در جنگ افغانستان و عراق باعث شد که دولت بوش نتواند تهدیدات خود علیه جمهوری اسلامی را عملی کند، اما با این حال از درصد تنشهاي موجود میان دو کشورکاسته نشد و دولت بعدی نیز سیاستهای تحریم را پیش گرفت.
با توجه به موارد ذکر شده میتوان به جز ماهیت و جایگاه خود جنگ، سیاستهای استعماری و نگاه استعماری به سایر جوامع را نیز مصادیق خشونت عنوان کرد که توسط ابزارهای بین المللی در راستای سیاستهایهاي چند کشور اجرا میشوند که در نهایت میتوانند متریال جنگهای تحمیلی را نیز بر ملتها فراهم آورند. همچنین اقدامات گروههاي تکفیری که زمانی به پیش برنده ی منافع غرب در خلال جنگ سرد بودند و امروزه به معضلی جهانی تبدیل شدهاند هم در ایجاد خشونت و افراطیگری را نمیتواند مد نظر قرار نداد که ثمرهی فعالیتهای آنان را در گوشه گوشهی جهان و همچنین ایران نظاره گریم.
به طور کل ميتوان گفت تفاوت رویکردها و تفکرات تمدنها و عدم ارزش قائل بودن به یکدیگر،نگاه استعماری و نگاه از بالا بر ملتها،افراطیگریها و موضع فشار به بهانهی ایجاد امنیت برای خود در قبال سایر و گروههای تروریستی به اصلاح مذهبی را مصادیق خشونت عنوان نمود که هر کدام میتواند متریال ایجاد حرکتهای تروریستی و در نهایت جنگ همه جانبه را فراهم آورد و هر جنگی دربردارندهی تلفات انسانی،تلفات اقتصادی و آسیب دیدن زیرساختهای اقتصادی و همچنین آسیبهای زیستمحیطی است که بروز آن برای هر ملتی بسیار خانمان سوز است.
همه این موارد، بیانگر اهمیت برقراری صلح به عنوان لازمه پیشرفت و رشد تمام ملتهاست. تلاش در جهت نفی رویکرد جهان علیه خشونت وجنگ طلبی همچون نهضتهاي تاریخی استقلال طلبی، نیازمند یک حرکت عظیم مدنی و اجتماعی در ساختار جوامع است. همچنین هر تلاشی که در جهت تقویت روابط میان ملل، حل درگیریها و با هدف جلوگیری از ایجاد تنشهای بیشتر انجام گیرد، اقدامی در راستای پیشرفت بشریت است. بنبستهای سیاسی که جهان امروز با آن روبروست باید با استفاده اصل احترام متقابل و در راستای گفتگو و تعامل سازنده حل و فصل شود تا منجر به فاجعهای انسانی نشود.
جمهوری اسلامی ایران با توجه به رویکرد صلح جویانهای که در طول تاریخ از خود نشان داده، با توجه به ظلمی که در طی تاریخ معاصر از جانب استعمارگران، خشونت گرایان و تکفیریها بر آن روا شده، همچنین تحمیل شدن جنگی هشت ساله و اقدامات امروزی قدرتها در قالب تحریمهای ظالمانه یکی از اصلیترین قربانیان جنگ،خشونت و افراطی گری در عصر حاضر به حساب ميآید که با بهره جویی از آموزههاي اسلامی خواهد توانست نمایندهی مناسبی برای جریان زد خشونت و افراطیگری باشد.
همچنین سبقهی ارائهی طرح گفتگوی تمدنها توسط ریاستمحترم جمهور سابق (آقاي خاتمی) ميتواند کمک شایانی در بیشبرد این گفتمان در راستای گفتگوی تمدنها و جهان علیه خشونت و افراطی گری فراهم آورد. حال برای پیشبرد این گفتمان در سطح جهانی میتوان از دو گفتمان دیگر نیز به عنوان دو رأس دیگر مثلث بهره جست که یکی ایده و تئوری "گفتگوی تمدن ها" ست و دیگری جنبش "نه به تحریم برای جهان" و نه فقط برای ایران، که در این بین بهرهجویی از آموزههاي اسلام و ادیان الهی خواهد توانست چراخ راه جنبش و حرکت در راستای صلح و نفی خشونت و افراطیگری باشد.