گروه سياسي- رسانهها: صادق زیباکلام امروز در روزنامه شرق نوشت: گزارش صدروزه رییسجمهور با ضعفها و کاستیهایی همراه بود که میتوانست با قدری دقت و تامل، مطلوبتر شود. یا دستکم و در بهترین حالت، این گفتوگو میتوانست بسیار موثرتر صورت گیرد. هم شکل گفتوگو با اشکالات زیادی همراه بود هم محتوای آن. نخستین مطلبی که درخصوص شکل باید گفت، منحصربودن مصاحبهکنندگان به صداوسیما بود.
آقای روحانی یقینا میدانند که در سطح جامعه، صداوسیما بهعنوان یک رسانه بیطرف، شناخته نمیشود. نفس اینکه ایشان مصاحبهکنندگان را صرفا به کارکنان صداوسیما محدود کرده بود، خیلی به مذاق بسیاری از اقشار و لایههای تحصیلکردهتر جامعه خوشایند نبود. رییسجمهور میتوانستند از رسانهها و مطبوعات مستقلتر هم دعوت به عمل آورند. وجاهت گزارش صدروزهای که رسانههای مستقل در آن حضور داشتند یقینا در نزد افکارعمومی از شأن بیشتری برخوردار میشد.
ایراد دیگر در کارآیی سه مصاحبهگر بود. نه سوالاتشان، نه نحوه پردازش آن، نه نحوه برخوردشان خیلی به جایگاه آن گفتوگو نمیخورد. از شکلیها که بگذریم، به محتوا میرسیم. توضیح پیرامون تورم و مسایل مالی، به آن صورت طولانی و مثل آموزش درسی، نه ضرورتی داشت نه لزومی. آقای رییسجمهور میتوانستند بهجایآن همه مطالب طولانی و کسلکننده به چند نکته کلیدی اشاره کنند که هم وضع موجود را نشان میداد و هم اینکه چگونه نیاز است که دولت ایشان تدابیری را بیندیشند که کشور از این مشکلات خلاص شود.
ایشان میتوانستند خیلی ساده به کمک عدد و رقم نشان دهند که پرداخت یارانه به 75میلیوننفر چه فاجعهای برای کشور بوده و چه مصایبی را همچنان پدید میآورد. ایشان میتوانستند بفرمایند که هیچ کشوری و هیچ نظامی به همه افراد جامعه بهصورت یکسان، مبلغی را بهعنوان مقرری ماهانه نمیپردازد. ایشان برای نشاندادن فاجعهبودن پرداخت یارانه، میتوانستند بگویند که جایگاه ایران در رتبهبندی بهداشت و درمان در دنیا با وجود اینکه در هشتسال گذشته بیش از 700میلیارددلار درآمد نفتی داشتیم 112 است یعنی 111کشور وضعشان از این نظر از ایران بهتر است. ایشان میتوانستند به مردم بگویند سه دوره یا سهماه پرداخت یارانه تقریبا معادل کل بودجه بهداشت و درمان در سال 91 بوده و مثالهای دیگری که میتوانست به مردم نشان دهد که چگونه سیاستهای گذشته، نابخردانه بوده است.
بخش دیگری که مورد انتظار بسیاری از اقشار جامعه بود اما غیبت جدی در گزارش صدروزه پیدا کرد، مساله توسعه سیاسی بود. مساله احزاب و رفع مشکلات برخی از سیاسیون، تقویت آزادی مطبوعات، اقدام در جهت کاهش سانسور، گشایش در کار ممیزی کتاب، استقلال دانشگاهها، رفع ممنوعیت از تحصیل دانشجویان ستارهدار، بازگرداندن استادانی که به دلایل سیاسی بازنشسته شدند و یکی، دو جین مسایلی از این دست، خیلی جایی در گزارش صدروزه آقای رییسجمهور پیدا نکرده بود.
درست است که تورم، بیکاری، ورشکستگی برخی شرکتها، بیمارستانهای دولتی، صنایعی که به گفته معاون وزیر 52درصد آنها یا تعطیل شدهاند یا با کمتر از نصف ظرفیت کار میکنند، صف طولانی دههاهزار متقاضی دریافت مقرری 40 تا 50هزارتومانی از کمیته امداد، مشکلات جدی فراروی دولت روحانی بهشمار میروند. اما این هم واقعیتی است که کسر قابلتوجهی از آن 19میلیون که به ایشان در 24خرداد رای دادند دغدغه توسعه سیاسی، دغدغه حقوق شهروندی و دغدغه جامعه مدنی داشتند و دارند.
صدالبته که برآوردن این خواستهها اگر از خواستههای اقتصادی دشوارتر نباشند (که یقینا هستند) آسانتر هم نیستند. نه کسی انتظار تحقق آنها را بعد از صدروز دارد (وقتی برخی از آنها بعد از گذشت صدسال از انقلاب مشروطه همچنان تحقق نیافتهاند) و نه اساسا برآوردن آنها صرفا در حوزه قوهمجریه قرار میگیرد. آنچه از آقای روحانی انتظار میرود آن است که صرفا نشان داده شود که ایشان خواستههای مدنی را فراموش نکردهاند.