گروه سياسي: احمد پورنجاتی فعال رسانةاي و فرهنگي اصلاحطلب در صفحه فيسبوكش نوشت: با همهي بی بنیهگی و شلم شوربایی فعالیت حزبی در عرصهي كنش سیاسی جامعه ایران و با وجود كژتابیهاي آشكار و پنهان برخی از بخشهاي حاكمیت در برابر رواج و رونق فعالیت حزبی و حتی هر فعالیت سازمان یافتهي مدنی،خواه صنفی یا اجتماعی، اما واقعیت غیر قابل انكار این است كه هریك از كسانی كه در این یازده دوره رییس جمهور شده اند، از پشتیبانی نوعی پایگاه اجتماعی و بدنهي تشكیلاتی و سیاسی برخوردار بودهاند.
البته در این مجال، نه نیازی به بازگویی نام و نشان و وضعیت پایگاه اجتماعی و سازمان سیاسی پشتیبان تك تك آنان است كه از بنی صدر تا احمدینژاد را برای تسخیر كرسی ریاست یاری كردند و نه واكاوی شگردهاي ویژهاي كه محمود احمدی نژاد برای عبور "خر مراد" از پل "پایگاه اجتماعی و سازمان سیاسی اصولگرایان" و سپس تخریب آن پل و خلق نوعی پایگاه اجتماعی "توده ای- تكنوكرات" اختصاصی به كار گرفت!
اما یك ویژگی مهم در انتخابات دورهي یازدهم كه آن را از دورههاي پیش ممتاز ميكند شكل گیری نوعی پایگاه اجتماعی و سازمان سیاسی موسمی برای پشتیبانی حسن روحانی به گونهاي محاسبه گرانه و آینده نگرانه بود. درست است كه او با تابلوی "اعتدال " و نوعی دولت فراجناحی به میدان رقابتها آمد، اما بی هیچ تردیدی او به عنوان شخص خودش از هیچ پایگاه اجتماعی و بدنهي سیاسی اختصاصی برخوردار نبود. حتی در جامعهي روحانیت مبارز تهران كه در زمرهي اعضای شورای مركزیاش بود!
گرانیگاه اصلی پایگاه اجتماعی حسن روحانی را دو جریان مهم "اصلاح طلبان وفادار به خاتمی" و "عمل گرایان وفادار به هاشمی" فراهم كردند. موج اجتماعی و سازمان رای او نیز از این گرانیگاه برخاست. مهم نیست كه پس از انتخابات و پیروزی حسن روحانی چه تغییر تاكتیكی در رویكرد بخشهاي واقع نگر جریان اصولگرا به سوی همگرایی با رییس جمهوری رخ داده است.
حتی مهم نیست كه برای نمایش وفاداری حسن روحانی به شعار اعتدال و دولت فراجناحی در بسیاری موارد، چه در تركیب كابینه و دیگر كارگزاران دولت و چه در سیاستها و برنامهها و اولویتهاي دولت كفهي كارنامهي حسن روحانی در همین چند ماه به كدام سو متمایل تراست.
آنچه به باور من بسیار اهمیت دارد پاسخ به این پرسش است كه:
آیا نوزاد دورهي یازدهم ریاست جمهوری، صرفا در حد و اندازهي یك "زهدان اجارهای" خودرا وام دار آن گرانیگاه و پایگاه اجتماعی و بدنهي سیاسی پیش گفته كه در انتخابات پشتیبان وی بود، ميداند و بس! اگر چنین است به ناچار باید به پرسش مهم تری پاسخ دهد كه: "از این پس پایگاه اجتماعی و بدنهي سیاسی پشتیبان وی كجاست؟"
آیا چیزی خلق كرده است كه كسی از آن خبر ندارد؟
به هرحال كمپانی مشترك" محمود احمدی نژاد- اسفندیار رحیم مشایی"، به هر فوت كاسه گری كه بود، ميكوشیدند یك بستر یا پایگاه سنتتیك وتلفیقی "توده ای- تكنوكرات" درست كنند.هنوز هم كلنیهايي از آن پایگاه دورگه در برخی بخشهاي حاكمیت، همچون مجلس فعالند. برداشت من این است كه آقای رییس جمهوری دچار نوعی اشتباه محاسبه است اگر به دو پرسش یادشده بی اعتنا باشد و یا برای آنها پاسخ سنجیدهاي نداشته باشد.
اشتباه بزرگتر این است كه چشم انداز پایگاه اجتماعی خود را بر بومرنگ " قهرمانی در عرصهي حل و فصل چالش هسته ای" خط خطی كند. سربسته ميگویم كه فیصله بخشی به قضیهي پر هزینهي هستهاي و تنش زدایی در عرصهي روابط بین المللی با همه ی ارزش و اهمیت و تاثیر سودمندی كه در آرامش و رونق نسبی اداره كشور دارد،كمترین ظرفیتی را برای "عرضه اندام قهرمانی"_ از آن دست كه در ملی شدن صنعت نفت و باز پس گیری آذربایجان شاهد بودیم،ندارد!
به باور من، تا دیر نشده و پیش از نشت و نفوذ ویروس تردید و نومیدی و بی انگیزگی در عرصهي عمومی جامعه، ميبایست برای پایش و گسترش و بازآفرینی همان پایگاه و بدنهي اجتماعی پشتیبان، افقهايي امیدبخش و تحكیم كننده ترسیم كرد. باید به گونهاي ملموس برای تحقق مطالبات گوناگون این گرانیگاه سیاسی از خودش یاری گرفت. این رویكردی ست كه متاسفانه از سوی حسن روحانی و حلقهي یاران وی كمتر مورد توجه قرار گرفته است.