گروه مقالات: سالها پیش سيدمحمد خاتمی رییسجمهور خوش بیان و محبوب کشورمان ايدهای را مطرح کرد که تنها در حد شعار باقی ماند. حتی دوستان ایشان هم آنگونه که باید بدان عمل نکردند. این روزها خبر از آمدن احمدینژاد است و یاران ایشان. چه اشکالی دارد که آنها هم بیایند و حرف بزنند، اگر رویه این دولت نیز مانند دولت قبل باشد و ما انتظار سرکوب مخالفان را داشته باشیم چه توفیری ميکند دولت تدبیر با دولت احمدینژاد.
شعار زنده باد مخالف من شعار ارزندهاي است که در کشورهای توسعه یافته همواره بدان توجه شده است. شاید یکی از این مخالفین حرفی زد و نقدی نمود که دولت را در اداره امور کمک کرد. وقتی حقیقت به مردم گفته شود نباید از مخالف ترسید. این کشور بیش از هر چیز نیاز به صبر و تحمل مخالف دارد و اگر عدم تحمل و توهین در سیاستمداران کشور نهادینه شود، از مردم چه انتظاری ميتوان داشت. آمدن احمدینژاد را باید به فال نیک گرفت و حتی به ایشان تریبون داد که حرفش را بزند. وقتی کسی را سرکوب کنید در ذهن مردم قهرمان ملی ميشود ولی وقتی که اجازه حرف زدن بدهید مردم بهتر به حقایق دست ميیابند.
آیا زنده شدن یک جریان که سردمدار آن احمدینژاد است تا این حد تلخ است که ما پا را از نقد فراتر گذاشته و به توهین و هجو رییسجمهور اسبق وارد شویم. در کشورهای توسعه یافته با وجود همه اشکالات رییس جمهور و نخست وزیران، پس از دوران خدمت از آنها بعنوان مهرههاي موثر استفاده ميشود، بسیاری از آنها در قالب تاسیس موسسات خصوصی و شخصی و نهادهای مردمی به کار فرهنگی و سیاسی و حتی مشاوره به دولت وقت ميپردازند و جاده صاف کن دولت و نظام حاکم خود ميشوند، البته با همه اختلافات. ولی در کشور ما تا یک جریان به صحنه ميآید کل جریان قبل را حذف مينماید، گویی این کشور رنگ ثبات نباید ببیند و همیشه باید در حال دگرگونی باشد.
این دگرگونی و انقلاب، بیش از همه اقتصاد کشور را دچار تزلزل خواهد کرد. چرا در ایران موسساتی چون جورج سورس تاسیس نميشود و چرا از پتانسیلهای نهفته افرادی چون سید محمد خاتمی و احمدی نژاد و میرحسین موسوی به درستی استفاده نميگردد. چرا سیاستمداران کهنه کار ضمن کادر سازی، برای خود دوره خدمت تعیین نميکنند و سکان مدیریت کشور را به دست نیروهای تازه نفس نميسپارند تا خود در حکم مشاوران و استراتژیستهایی به دولتها کمک کنند.
همه اینها فقدان نهادهای اجتماعی و نظم اجتماعی را در کشور ما نشان ميدهد. اگر به جامعه سازی و اهمیت احزاب و گروهها توجه نشود این نابسامانی سیاسی،که قریب پانصد سال است با آن دست به گریبان هستیم، ما را رها نخواهد کرد. متاسفانه هنوز تخریب در بدترین شکل خود در ادبیات سیاسی ما دیده ميشود. تنها نهادهای اجتماعی، احزاب و گروهها هستند که قادر به جامعه سازی و بالابردن تحمل سیاسی خواهند بود. تغییری اساسی در سازوکارهای اجتماعی و سیاسی ما لازم است. تغییری که مردم را بیش از پیش در مدیریت و اقتصاد کشور درگیر نماید و سیاست را از خانه و کوچه و بازار حذف و به نهادها منتقل کند.این تغییر باید از سیاستمداران کشور آغاز شود.