گروه مقالات: در سایتهای خبری به نقل از روزنامه ابتکار یادداشتی خواندم با عنوان « آقای روحانی، کمی هم احمدینژاد باشید» هرچند به نظرم، نویسنده این یادداشت- جان کلام را در بیان مقصود ادا نمود و انصافا به سهم خودم از مطالعه آن لذت بردم، اما ضمن عرض ادب واحترام، شخصا با نتیجه گیری نویسنده محترم در این یادداشت موافق نیستم. موافق نبودنم، به این معنی نیست که ریيسجمهوری و همکاران اش در هیات دولت همچون «سیبل» در مقابل حملات شدید برخی از منتقدان، بدون واكنش باقی بمانند تا این گونه منتقدان همچنان بر طبل انتقادهای خود بيشتر بکوبند و از اين رهگذر، شايد چهره دولت بر آمده از رای اكثريت ملت را، با جوسازی و تبلیغات، سیاه و ناکارآمد نشان دهند بل كه ميخواهم بگویم همه ميدانيم آقای روحانی موافق یا مخالف نظر منتقدان، با رای اکثریت ملت انتخاب شده است و با تایید دستگاههاي نظارتی و قانونی و همچنین تنفیذ حکم ریاست جمهوری از سوی رهبری طبق نص صریح قانون اساسی سكان دار قوه مجريه شده است.
به اين ترتيب، ايشان به اعتبار رایی که از مردم اخذ کرده به جز خود مردم وام دار هیچ گروه یا جریان خاصی نیست و صبر وشكيبايي مردم هم بر خلاف سختي هايي كه تاكنون متحمل شده يا ميشوند اصلی ترین دلیل بر آگاه بودن شان به تلاش بی وقفه مجموعه دولت برای حل مشکل هایی است كه عمدتا از پيش از به روي كار آمدن دولت يازدهم به يادگار مانده است. به نظرم، وقتی مردم در جای جای کشورمان حاضر و ناظر بر عملکرد دولتی باشند که با رای و اراده آنان بر سر کار آمده و علي رغم بد اخلاقيهاي برخي از اطرافيان، همچنان مصرانه برای تحقق وعدههای انتخاباتیاش- که با مردم بر سرآنها عهد بسته است- پافشاري ميکند بعید ميدانم نتیجه به غیراز خواست و تصمیم مردم، ثمر دیگری در پی داشته باشد.
حافظه تاریخی این گروه از منتقدان شاید مصلحتا خیلی موارد را به ياد نمي آورد اما به کمک ابزار و ادوات پیشرفته امروزی حرفها و تصاوير از ياد برده را خیلی راحت ميتوان به یاد شان آورد. به ويژه زمانی را که دولت پيشين با صدای بلند مدعی پاکترين و درست کارترين دولت از میان دولتهاي سر کار آمده بعد از دولت شهید رجایی در تاریخ جمهوری اسلامی بود. اما همه به یاد داریم، با چه آمارهای عجیب و غریب از وضعیت مطلوب در كشور در زمان مسوولیت دولت اش در صحن علنی مجلس گزارش ميداد یا در مصاحبههای مطبوعاتی اش سخن ميگفت. در اين گزارشها وضعيت كشور درهمه زمینهها به ويژه در بخش اقتصاد و اشتغال چنان جهشهاي افسانهاي مثبت نشان ميداد كه منطق رياضي و آمار، خصوصا حساب دو، دوتا، چهارتا را به چالش ميكشيد و كارشناسان خبره اقتصادي و بي طرف را يك جا كيش و مات ميكرد.
احتمالا اين دسته از عزيزان منتقد به ياد ميآورند در آن زمان به غير از رسانهها و كارشناسان مستقل حتا برخی از چهرههای شاخص مقیم خانه ملت درنهایت طاقت شان سر آمد و با فریاد در صحن علنی مجلس دولت وقت را به اعلام اطلاعات و آمار ناصحیح يا به «نوعی» تحريف حقايق متهم ميكرد و بازدولت وقت همچنان بر صحت انتشار آمارهايی که از قضا، هرگز منابع استخراج و جمع آوري آن را اعلام نکرد پافشاري ميكرد.
برخي از منتقدان امروز- كه آن زمان در گروه حاميان دولت وقت قرار داشتند- هيچ گاه به تناقض آشكار بين عينيت موجود در جامعه و اعداد و ارقام ابهام برانگيزي كه روي كاغذ در قالب آمار و گزارش از سوي دولت منتشر ميشد برای حفظ حقوق مردمی که سنگ آن را به سینه ميزدند به عنوان يك نكته مهم و مبهم زير ذره بين تحليل و سنجش خود قرار ندادند و همچنان در پردهای از ابهام قرار دارد و در آینده هم تردید دارم واکاوی شود.
با يادآوري بخشهاي ناچيزي از گذشته، هرگز قصد ندارم اقدامات و سیاستهای داخلی یا خارجی آقای روحانی را مطهر و بی نقص جلوه كنم یا منکر ضعفهای احتمالی عملکرد ایشان باشم يا از همه مهم تر نظرهای متفاوت يا متضاد منتقدان كه انتقاد كردن حق شان است را منكر شوم بل که مقصودم این است، تجربه نشان داده است همواره یکی از آفت هایی که موجب ضایع شدن وقت دولت مردان و مدیران اجرایی کشور از گذشته تا كنون بوده و معمولا هم در هيچ جاي کارنامه دولت دیده نمیشود، میزان ضايع شدن زمان هدر رفتهاي است که به جای اين كه صرف پیگیری و تمركز در رفع موانع شود «خرج » دور تسلسل حرف و حدیثهاي گذشته و تکراری ميشود که آخر الامر هم بدون نتيجه گيري، حکایت همچنان از سر خط باقی ميماند.
شخصا با موضوع مهم نقد و انتقاد مشکلی ندارم و بر ضرورت وجود آن، از نوعی که همراه با ارایه راه کار معقول و کارشناسی شده و همسو با كمال گرايي برای منافع مردم و كشور باشد اتفاقا تاکید و اصرار دارم اما، تا چنين بستري مهيا نشود و طرفين قاعده بازي را رعايت نكنند و انتقاد و پيش داوريها را همچنان، بدون در نظر داشتن مقدمه از وسط قصه شروع كنند به نظرم ورود به مباحث كنشي و واكنشي مثل موارد مشابه در سنوات گذشته بي نتيجه خواهد بود.
این که سیاستورزی آقای هاشمی، آرامش بخشی آقای خاتمی و بی پروایی آقای احمدینژاد سه مشی است که آقای روحانی در بیست و چهار سال گذشته در مقام تجربه کسب کرده است کاملا منطقي و درست است. اما «كل» بي پروايي آقاي احمدينژاد چه دست آورد ارزشمند و ماندگاري به همراه داشت كه حالا آقاي روحاني «كمي» از آن را، توشه راه پر فراز و نشيب خود كند؛ در حالي كه با كوهي از مشكلهاي داخلي و خارجي دست به گريبان است. ضمن این که به نظرم از در مقام مقایسه از شرایط مساوی هم برخوردار نیست. بی پروایی آقای احمدینژاد در عمل و ادبیاتش و مهمتر این که، عدم نگرانی یا حداقل دست کم گرفتن عواقب و تبعات آن موجب تشدید برخی از مشکلهاي داخلی و خارجی در کشور شده است که نتایج را همه شاهدیم و خنثی کردن آن هم کم و بیش قطعا نیاز به زمان دارد.
از این رو، بهتر است آقاي روحاني همان مشي سياست ورزي آقاي هاشمي و آرامش بخشي آقاي خاتمي و صد البته حفظ رفاه نسبی و رضایت مردم را در مقام مسوول اول اجرايي كشور با تحقق وعدههاي اش راه كارخود قرار دهد تا حداقل با هزينه كمتراز گذرگاههاي سنگلاخ و پر پيچ خم موانع و مشكلهاي كشور به سلامت عبور كند. به نظرم آقاي روحاني همان طوري كه وعده كرده است اگر گزارش عملكرد ماهانه يا سه ماه يك بار خود را با مردم در ميان بگذارد و ملاك سنجش و داوري را به دور از هیاهو و جنجال فقط به خود مردم واگذار كند هم، از هدردادن وقت و هزينههاي غير ضروري جلوگيري كرده است و هم نيازي نباشد از این پس كمي هم احمدي نژاد شود!