گروه مقالات: خبر اين بود: پس از تصویب تغییر نام میدان ” فردوسی” به ” انقلاب” مجسمه فردوسی از میدانی که به نام این شاعر نامگذاری گردیده بود خداحافظی کرد! اولین سوالی که پیش ميآید این است که آیا شاهنامه فردوسی که سراسر سخن از دادگری هست و پیکار با اهریمن و جور و ستم و بی شک نقطه عطف آن قیام کاوه آهنگر و پیروزی انقلاب کاوه علیه ضحاک که از سوی بسیاری بزرگان و فرهیختگان ادب و فرهنگ ایران و جهان با انقلاب اسلامی ایران مقایسه ميشود منافاتی دارد؟ آیا نباید برای شخصی که بدون هیچ تردیدی عشق و علاقه و خدمات چندین ساله اش به جای جای این مرز و بوم، فرهنگ و زبان ایران را تا کنون زنده نگاه داشته است و نام و آوازه اش مایه افتخار همه ایران دوستان جهان و حسرت دشمنان است، کمی بیش از این ناسپاسی ها اندیشید؟
"حکیم توس آنچنان جایگاه والایی برای آذربایجان قائل بوده که این سرزمین را نماد پیروزی وهومنی بر قوای اهریمنی ميداند. آذربایجان در کلام فردوسی جایگاهی است که در آن رسالت کیخسرو مورد تایید یزدان قرار ميگیرد. خاک مقدس آذربایجان به این قهرمان ایران زمین نیرو ميبخشد و او را شایسته فرمان روایی ميسازد. سرآخر نیز پیروزی نهایی او بر دشمنان در آذربایجان رخ ميدهد، فردوسی در اسطوره کیخسرو نقش منحصر به فردی برای آذربایجان قائل گردیده و این سرزمین را برای همیشه تاریخ، خاستگاه جنبش های ایرانی و تجلی گاه پیروزی ایرانیان ميداند. نقشی که فردوسی برای آذربایجان به تصویر کشیده، بعدها در طول تاریخ بارها تکرار شده، جنبش صفویه از این خطه پدیدار ميگردد، نادر در آن بار دیگر طرح امپراتوری بزرگی را ميریزد، نهضت مشروطیت ایران نیز از این دیار ظهور کرده و به بزرگ ترین پیروزی های خود دست ميیابد."
در پی این حرکت تاسفآور و بي خرمتي به مقام بی مثال سخندان دوران فردوسی بزرگ و برچیدن تندیس این شاعر نامی کشورمان از میدان اصلی شهر، لازم است اشاره ای مجدد داشته باشیم به جایگاه بی مثال آذرآبادگان و آذرآبادگانی ها در کلام این بزرگمرد دوران. هرچند بسیار اندک هستند افرادی که فردوسی را بشناسند اما این چنین کمر به نابودی فرهنگ بی کران ایران زمین ببندند.
با هر قومیتی اعم از فارس و لر و کرد و بلوچ و آذری و... بی شک اینگونه رفتارها، در خور فرهنگ ایران و ایرانی با هر گرایش قومی نیست و به عنوان یک نمونه از بسیار به چند بیت از شاهنامه در سفر کیخسرو پس از نشستن بر تخت پادشاهی و سرکشی به جای جای ایران زمین از جمله آذربایجان اشاره ای ميکنیم باشد تا کسانی که آگاهی کافی از تاریخ ایران ندارند بیاندیشند: بخواهم که ببینم سراسر زمین همه مرز ایران با آفرین همه بوم ایران سراسر بگشت به آباد و ویرانی اندر گذشت هرآن بوم و بر، کان نه آباد بود تبه بود و ویران زبیداد بود به هر شهر بنشست و بنهاد تخت چنان چون بوم مردم نیکبخت چنین تا در آذرآبادگان بشد با بزرگان و آزادگان همی خورد باده همی تاخت اسب بیامد سوی خان آذرگشسب جهان آفرین را ستایش گرفت به آتشکده بر نیایش گرفت...