...ایران یک قدرت بزرگ خاورمیانه است. منافع استراتژیک کوتاه مدت کشورهای عرب ممکن است حفظ وضعیت ناخوشایند فعلی باشد اما یک توافق هستهای با ایران خطراتی به همراه دارد، اما خطرات نبود یک توافق هستهای، بسیار بزرگتر است...
گروه بینالملل: راجر کوهن در مقالهای در سایت روزنامه نیویورک تایمز مینویسد: وقتی عمر موسی دبیرکل پیشین اتحادیه عرب درباره تحقیر جهان عرب توسط سه کشور غیرعرب ایران، اسرائیل و ترکیه صحبت کرد و این که آنها از طریق هژمونی خود، عربها را دستمایه خنده قرار دادند، از او پرسیدم منظورش دقیقا چیست؟
ایران در کانون پاسخ او قرار داشت، که در نوع خود جالب بود. عمر موسی گفت: اظهاراتی که از ایران شنیده میشود، مبنی بر این که تهران تصمیم گیرنده اصلی در پایتختهای عربی از جمله دمشق، بغداد و صنعا است، «بسیاری از ما را خشمگین کرده بود» و عربها را با حسی از حقارت روبرو کرده که هر قدرتی «به خود اجازه میدهد چنین حرفهایی بزند». این اظهارات نشانگر این است که ایران این روزها بیش از اسرائیل در کانون خشم و ناراحتی عربها قرار دارد؛ اسرائیلی که بسیاری از کشورهای عرب با آن در یک خط قرار گرفتهاند، اما نمیتوانند منافع مشترکشان را آشکارا بیان کنند.
حال به نشست کمپ دیوید و تلاش باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا، برای اطمینان بخشی دوباره به رهبران کشورهای حوزه خلیج فارس نگاه کنیم، که ایالات متحده به گفته جان کری وزیر امور خارجه آمریکا، میتواند «دو کار را همزمان انجام دهد؛» یعنی توافق هستهای با ایران شیعه را به نتیجه برساند، و اتحاد خود با امیرنشینهای سنی را محترم بشمارد؛ هر چند نفت عربها برای آمریکایی که در میان شکوفایی نفتی قرار گرفته، از اهمیت استراتژیک کمتری برخوردار است.
اما استدلال آمریکاییها مبنی بر این که میتوان هم آدامس جوید و هم راه رفت خریدار چندانی ندارد، زیرا بحث احترام به عرب یا تحقیر عرب در میان است. به همین دلیل ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی، برای شرکت در نشست کمپ دیوید به آمریکا نیامد. از این رو است که سعودیها کارزار بمباران یمن را آغاز کردند تا حوثیها را که در ریاض به عنوان نماینده تام و تمام ایرانیها نشان داده میشوند، متوقف کنند. برای همین بیشتر آنچه که این روزها در دوبی شنیده میشود (جایی که بسیاری از ایرانیها در آنجا کار و زندگی میکنند) صحبت از خیانت اوباما به عربها به جهت دلدادگی به ایران است.
عربها میگویند: کافی است! به گفته عمر موسی در نشست رسانهای عرب در آمریکا، آنها در میانه یک نوع «بیداری» هستند. نویسنده در ادامه این مقاله مینویسد: اجازه دهید این گربه متخاصم را کمی به عقب برگردانیم، اما نه تا زمان مستعمره داری غرب در خاورمیانه و نظم قرن پیش در دوره موافقتنامه سایکس پیکو که امروز سقوط کرده است. بگذارید اسرائیل را که از نگاه بسیاری از عربها ادامه مستعمره داری است، کنار بگذاریم.
اما بیایید آنقدر به عقب بازگردیم که زمان اشغال عراق توسط آمریکا در ۱۲ سال پیش باشد؛ اشغالی که به سرنگونی صدام حسین، پایان استیلای سنیها و قدرت گرفتن اکثریت شیعه مورد حمایت ایران انجامید. در مورد افتضاح در سوریه هم باراک اوباما خط قرمز خود در برابر رژیم بشار اسد – که مورد حمایت ایران است – را بر سر بکارگیری تسلیحات شیمیایی زیر پا گذاشت؛ نتیجه گیری اعراب این بود که رویکرد اوباما چیزی جز سستی نیست.
بله، صحبت میان عربها حاکی از حالت رنجش و غیظ فراوان است. آنها متقاعد شدهاند که در نتیجه توافق هستهای که به نزدیک شدن تهران و واشنگتن، و سرازیر شدن وجوه نقد ناشی از رفع تحریمها میانجامد، طرحهای ایران برای سلطه بر منطقه تقویت خواهد شد. به بمبهای سعودی در عدن، به عنوان شلیک هشدار به اوباما (هر قدر هم که اوباما از عملیات موسوم به توفان قاطعیت حمایت کرده باشد)، و رهبر جمهوری اسلامی، نگاه کنید. به عقیده راجر کوهن نویسنده مقاله، پاسخ درست به تمام این مسائل آن است که باراک اوباما بر موضع خود در برابر ایران بایستد و از گرفتن دست سعودیها صرف نظر کند.
نخست؛ ایران نفوذ خود در خاورمیانه را در نبود یک توافق هستهای به دست آورده است، نه با آن. این شرایط بدون تحمیل هیچ توافقی با قدرتهای بزرگ جهانی برای نزدیک کردن ایران به جهان قانون و مقررات پدید آمده است. در این وضعیت ایران به شکلی گسترده برنامه هستهای خود را توسعه داده است. کدام یک برای جهان عرب خطرناکتر است؟ ایران مسلح به جنگ افزار هستهای، یا ایرانی با یک برنامه هستهای کنترل شده و تحت نظارت سنگین؟
دوم؛ حس تحقیری که عربها به آن اشاره میکنند، به همان اندازه منشاء داخلی دارد که ریشه خارجی دارد. سرنوشت عربها همچون هر قدرت دیگری، در دست خودشان است. میلیونها جوان عرب چند سال پیش با خواست توانمندی و برخورداری از فرصتها قیام کردند. این امیدها، دست کم صرف نظر از تونس و دوبی، راه به جایی نبرده است. بمباران یمن، لعن و نفرین ایران، و حملات لفظی شدیدالحن به اسرائیل، هیچکدام این یأس و نومیدی را چاره نخواهد کرد.
سوم؛ از یک سو ایرانِ تندرو توسعه طلبِ {........} وجود دارد، و از سوی دیگر ایرانِ اصلاح طلبِ متمایل به تجدید روابط با غربِ حسن روحانی رییس جمهوری آن کشور. آنها هر دو در حال حاضر تقریبا در تعادل قرار گرفتهاند. هر کدام برای بقا به دیگری نیاز دارد. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باید تمرکز کنند که کدام جناح در نتیجه یک توافق هستهای طی زمان تقویت خواهد شد.
چهارم؛ ایران یک قدرت بزرگ خاورمیانه است. منافع استراتژیک کوتاه مدت کشورهای عرب ممکن است حفظ وضعیت ناخوشایند فعلی باشد که به ادامه سرکشیهای ایران و عدم تغییر وفاداری آمریکا میانجامد. در واقع، منافع واقعی کشورهای عرب باید ایرانی باشد که آزادانه دست به هر کاری نمیزند، درپی توافق با قدرتهای بزرگ تحت فشار است، از همکاریهای اقتصادی منطقهای بهره مند میشود، و زیر فشار جوانهایش به سوی آزادی سوق داده میشود.
مفهوم دیوانگی مورد نظر انیشتین (تکرار مکرر و دوباره یک چیز و انتظار دریافت نتایجی متفاوت) نیاز به یک ضمیمه دارد. جنون، انجام یک کار به دفعات مکرر در خاورمیانه و انتظار گرفتن نتیجهای متفاوت است. اوباما از آن شخصیتهایی است که به راه رفتن و آدامس جویدن همزمان اعتقاد دارد. یک توافق هستهای با ایران خطراتی به همراه دارد، اما خطرات نبود یک توافق هستهای، بسیار بزرگتر است.