گروه مقالات: در شرایط و زمانه ای که تفکر و بینش رشد یافته انسان نواندیش، حول مبحث جهانی شدن و دهکده جهانی و وحدت و یگانگی نوع بشر سیر میکند، و طبق ارزشهای اخلاقی و وجدانی انسان آینده نگر، همه ابناء بشر، صرف نظر از مؤلفه هایی چون ملیت و قومیت و دین و مذهب و طبقه اجتماعی و جنسیت خود از ارزش و حقوق برابر برخوردارند، چنانکه در کلام پیام آور آیین آسمانی ما نیز انسانها همانند دندانه های شانه برابرند (الناس سواسیة کأسنان المشط؛ کنز العمال 9/66)، جای خجلت و شرمساری است که تعصبات قومی و قبیله ای و رقابتهای سیاسیِ مبتنی بر منافع قومی، هنوز در جوامع گوناگون مشاهده میشود.
ایران ما به عنوان یک کشور کثیر الاقوام، از کشورهایی است که هنوز با این معضل، به سختی درگیر است و این موضوع، در کنار خصال ریشه دار استبدادی در جوامع شرقی و فقدان روحیه کار جمعی و اخلاق مدنی، از عمده ترین عوامل ضعف پایه های دموکراسی در کشور ماست. طبیعتا چنین روحیاتی، در استانهای چند قومیتی، همچون خوزستان، بیشتر و ملموس تر مشاهده میشود. خوزستان زیبا -قلب تپنده ایران- از مهمترین مناطقی است که از این طرز فکر، که متأسفانه بسیار هم فراگیر شده است، رنج میبرد.
علاوه بر منازعه بر سر تقسیم پستها و مناصب دولتی، در ایام مبارزات انتخاباتی نیز اغلب در کنار شکاف اصلاح طلب - اصولگرا، نظاره گر شکاف قومی هستیم. و رقابتهایی که از سوی برخی فعالان قومیتهای چندگانه با صرف هزینه فراوان، برای تأمین حداکثر منافع ممکن برای واحد قومی خود صورت میگیرد. و بعضا با عبور از مرز رقابتهای قانونی و اخلاقمدار، به تنشها و مشکلات دیگر نیز میانجامد.
قرآن مبین، از ما دعوت به گواهی دادن بر مبنای حق و عدالت میکند. حتی اگر به ضرر و زیان ما پدر و مادر و نزدیکان ما باشد. (ر.ک. تفسیر نمونه 4/162). در عرصه های سرنوشت سازی چون انتخابات، رویکرد عقلانی و اخلاق دینی و انسانی، ما را ملزم به دفاع و حمایت از نامزدهایی میکند که بیش از دیگران به صفاتی چون عدالت و پاکدستی و حسن سابقه و تعهد اجتماعی و تخصصِ لازم برای اداره امور جامعه، آراسته باشند.
به عبارت دیگر، نگاه خالص معنوی و انسانی و بینش ناب اخلاقی و عدالت محور، هیچ جایگاهی را برای حمایت از افراد بر پایه تعلق قومی آنان در نظر نمی گیرد. بلکه تنها ملاک برای حمایت از تصدی گری یک فرد بر امور اجتماعی، شایستگی اوست و هر آنگاه که اصل شایسته سالاری در پای تعصبات و منفعت طلبی های قومی و قبیلگی ذبح شود، مصالح همه شهروندان جامعه و همه قومیتها به مخاطره میافتد.
در خوزستان، در دوره های مختلف انتخابات شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی، این معضل و آسیب اجتماعی - سیاسی را به روشنی مشاهده میکردیم. بسیاری منتسبان به یک قومیت را میدیدیم که هرچند خود را به جریان اصلاحطلب منتسب میکردند، اما حاضر میشدند برای اینکه یک کاندیدای اصلاح طلب از قومیت دیگر، به مجلس راه نیابد، از نامزدهای اصول گرا اما هم تیره و طایفه خود حمایت کنند.
مشاهده میکردیم که ائتلافهای انتخاباتیِ قومی تشکیل میشود که در میان فعالان آنها از همه رنگ تفکر سیاسی -اعم از راست و چپ و حتی مخالف نظام- بچشم میخورند، تا یک نامزد از فلان قومیت را، ولو از اعضای جبهه پایداری، صرف نظر از گرایش سیاسی یا پاکی و درستکاری او، به مجلس یا شوراها بفرستند؛ و طبیعتا نامزد پیروز، در قبال حامیان خود تعهداتی دارد که میباید به آنها جامه عمل بپوشاند، و اینجاست که حق و عدالت و شایسته سالاری قربانی میشود و منافع تیره و طایفه، جای مصالح استانی و ملی را میگیرد. و همه مصالح استانی و ملی به مخاطره میافتد.
البته در این میان، اصلاحطلبانی با تفکر اصیل و ریشه دار و وجدان بیدار انسانی هستند که علیرغم دشواری های بسیار، تلاش در جهت تعدیل این پدیده دارند. به عنوان مثال چهره هایی چون دکتر محمد کیانوش راد و شخصیتهای مبرز سیاسی و فرهنگی و اجتماعی که با ایشان همکاری دارند، همچنین شورای جوانان احزاب اصلاح طلب خوزستان از دیرباز تلاش کرده اند که با رویکردی علمی و جامعه شناختی، اصل شایسته سالاری، و تفکرمحوری بجای قبیله محوری را در مبارزات انتخاباتی نهادینه کنند. امری که سودمندی آن، از خود پیروزی در انتخابات، برای آنها اهمیت بیشتری داشته است.
برای فعالان این جریان، همه اقوام ساکن در استان اعم از عرب و لر و بختیاری و شوشتری و دزفولی و بهمئی و مندایی و اصفهانی و... عزیز هستند و همه حق حیات و آسایش و رفاه و سعادت دارند و این نیز در پرتو همگرایی اقوام، صلح اجتماعی، وحدت و همبستگی حول محور مصالح مشترک، و ایجاد زمینه هایی برای همزیستی مسالمت آمیز همه باشندگان خوزستان در سایه قانون و حقوق شهروندی میسر است. اصلاح طلبان راستین و پیشرو استان، همه گونه بی مهری و بهتان و بی انصافی را به جان خریده اند تا این روش صحیح و خردپسند را به پیش ببرند و حقوق همه مردم و اقوام استان را استیفا و از مصالحشان پاسداری نمایند.
گویا آنها در شرایطی که تعصبات قومی بسیار پررنگ مینماید، بجای همرنگ جماعت شدن برای کسب منافع سیاسی خود، ابایی از این نداشته اند که بر خلاف جهت آب شنا کنند؛ با این هدف که شاید با شنا کردن خود، مسیر حرکت آب را در جهت صحیح تغییر دهند. اینکه آنان تا چه حد در این حرکت خطیر پیروز خواهند بود، بستگی به رویدادهای سیاسی - اجتماعی آتی و میزان حمایت روشنفکران و آزاداندیشان و عدالتطلبان، از این جریان دارد.
گرچه شاید نهادینه شدن شایسته سالاری و تقدم یافتن اصل عدالت اجتماعی و مصالح محلی و ملی و جهانی بر منافع و مطامع قومی، از طریق تقویت هویت مدنی، بسیار دشوار باشد و در حد یک ایده آل و آرمان بنظر برسد؛ اما نخبگان وظیفه دارند در این راه دشوار، تلاش و همیت به خرج دهند و مانع از تفوق گفتمان قومگرایانه بر گفتمان شایستةسالاران شوند.