دریافت لینک صفحه با کد QR
بهجای نفرين بر تاریکی، بهترست شمعی برافروزیم
روشنفکران و سپهر سیاست
4 مرداد 1394 ساعت 9:53
...جامعه ما به فعالیت فرهنگی و اجتماعی نیاز مبرم دارد، اما جریانات افراطیواپسگرا و دلواپس مآب، هر چند مدتهاست از سوی مردم رد به سینهشان خورده است، همچنان با تکیه بر زر و زور و تزویر خود در تکاپوی بازگشت مجدد به قدرت هستند...
رامین ناصح *
گروه مقالات: در هنگامه های تاریک و شرایط دشوار جوامع، «نق زدن»ها و «نفرین کردن به تاریکی»ها فراوان میشود و همگان از وضع موجود ناراضی و منزجر و گلایه مندند. اینجا و آنجا، از فقر، گرانی، تورم، بیماری، بیکاری، آسیبهای اجتماعی، وضعیت محیط زیست و... شکوه و ناله میکنند؛ و لیکن گاه با محافظه کاری تمام و با بیان اینکه «سیاست پدر و مادر ندارد!» با «امیدی به اصلاح وضع موجود نیست!»، تأکید وافر بر دوری از سیاست و پرهیز از بیان عمومیترِ انتقادات، برای حفظ موقعیت و آسایش خود دارند، و یا بعضا نیز به فعالیتهای سیاسی کور و رادیکال روی آورده و در نقد و اعتراض به سیاستهای حکومتی، بسیار تند و بی پروا هستند؛ اما با این حال، هر این دو دسته، فقط میدانند که «چه نمیخواهند!» و هیچ گونه راهکار و برنامه عملی و مدوّن و واقع بینانه و قابل اجرا جهت دگرگون ساختن وضع موجود، ندارند. و «عشق بازانِ چنین، مستحق هجرانند...!»
در اینجا، سخن گهربار «کنفسیوس حکیم» میبایست که مورد توجه و تأمل قرار گیرد: «به جای اینکه بر تاریکیها نفرین کنیم، بهتر است شمعی برافروزیم!» این جمله، بیانگر ویژگی بارز یک روشنفکر آینده نگر است. روشنفکر آینده نگر، دارای نگرش واقع بینانه و خردمحور، و امید به آینده و حرکت در آن جهت، و همزمان تردید در واقعیات و حرکت جهت اصلاح آنهاست.
اغلب، روشنفکر بیرون از سیاست است، و جهت هرچه بهتر دفاع کردن از آرمانها و شناساندن آنها، معمولا در هیچ حزبی عضویت ندارد و فعالیتش در راستای به کسب قدرت حکومتی نیست، بلکه به تأثیر گذاری بر اذهان میاندیشد اما این بدان معنا نیست که روشنفکر، «تحلیل سیاسی» ندارد و وضعیت سیاسی جامعه، دغدغه ذهنی او نیست. او تحولات سیاسی را از دریچه خرد و عقلانیت و بینش علمی خود و با دیدی روشن، مینگرد و آنها را آنالیز میکند، و گاه مسئولیت اخلاقی و انسانی خود میداند که در نقد یا تأیید این یا آن دولت یا حزب سیاسی یا ائتلاف انتخاباتی، سخن بگوید و بنویسد. و با توجه به خصلت آزاداندیشی و ترقیخواهی در روشنفکر، وی گاه و در شرایطی خاص، از جریانات سیاسی که بیش از دیگران به آزادی و عدالت و ترقی و رشد و توسعه جامعه باورمندند و پایبندند، قولا و قلما حمایت میکند.
اغلب، این کار برای روشنفکر، یک ایثار و فداکاری شمرده میشود. سپهر سیاست، واجد درجهای نازلتر از سپهر دانش و اندیشه است و روشنفکری که به دلیل احساس مسئولیت و رنج بردن از ناآگاهی جامعه، جریانی سیاسی را به نقد کشیده یا تأیید میکند، در حقیقت شأن و منزلت و موقعیت اجتماعی خود را به خطر انداخته و خود را در معرض انواع اتهامها، چه از سوی دولت و چه از سوی مردم قرار داده است؛ و گاه محبوبیت اجتماعیاش دچار خدشه میشود و «مفتی انتخاباتی» لقب میگیرد. در حالی که میتوانست عافیت طلبانه، در این عرصه وارد نشود و جایگاه و محبوبیت خود را حفظ کند.
اما شرایط دشوار و تعدد مشکلات و تلخکامیهای مردم در برخی جوامع بشری به ویژه کشورهای جهان سوم به گونهای است که روشنفکرانِ از خودگذشته، خویشتن را ناگزیر میبینند که از اعتبار و آبروی خود هزینه کنند، تا جریانات سیاسیِ ارتجاعی و ضد آزادی و عدالت، به حاشیه رانده شوند و صندلیهای قدرت بجای آنکه متعلق به جناحهای معارض ارزشهای انسانی و روشنفکری باشند، به کسانی تعلق گیرد که بیش از دیگران به این ارزشها ارج مینهند. و کرسیهای حکومت و اداره جامعه، بجای غارتگران سرمایههای ملی، به نیروهای امینتر و پاکدستتر سپرده شود.
البته این جانبداریها از مواضع برخی جریانات سیاسی، برای روشنفکر، تا جایی ایثار و فداکاری به شمار میآید و مطلوب تلقی میشود، که وی استقلال همه جانبه خود را از قدرت، احزاب و حکومتها حفظ کند و اصطلاحا «قلم به مزد» نباشد، هر جا موضع و عملکرد صحیحی از دولت یا سیاسیون دید، آنها را تشویق و تأیید و تقویت کند، و هر آنگاه آنان بر خلاف ارزشهای روشنفکری و به سوی ارتجاع گام برداشتند، آنان را به نقد و چالش بکشد. کاری که «لسان الغیب حافظ» بزرگترین روشنفکر ایرانی قرن هشتم، در قبال حاکمان روزگار خود مینمود.
روشنفکران دردمند و دلسوز و صاحبِ دغدغههای انسانی، هر چند نجات جامعه را در تقویت نهادهای مدنی و ارتقاء سرمایه اجتماعی (social capital) میدانند، اما معتقدند باید دولتی باشد که به مفهوم جامعه مدنی و اهمیت نهادهای جامعه مدنی باور داشته و آزادی و امنیت فعالیتهای سازمانهای غیردولتی و مردم نهاد و شوراها و احزاب و تشکلهای صنفی و سندیکاها و تشکلهای کارگری و دانش آموزی و دانشجویی و... را تأمین کند، تا از رهگذر فعالیت امن و آزاد این نهادها، هویت مدنی تعمیق و تحکیم شود و مدنیت، به خوبی قوام گیرد.
بنابراین یک روشنفکرِ «بیخیال دموکرات!» هرگز یک روشنفکر کامل نیست. آن هم در جوامعی که جریانات سیاسی آزادیخواه، عدالت طلب و توسعه گرا، دچار محدودیت و آسیب پذیری و بیپناهی هستند و به حمایت معنوی روشنفکرانِ بانفوذ در دلهای مردم، نیاز مبرم دارند. روشنفکر مسئول، به این جریانات یاری و کمک مینماید تا اهداف ترقیخواهانه خود را به پیش ببرند، و خود را در معرض هزینههای این کار نیز قرار میدهد؛ اما این کار را بدون چشمداشت به مال و مقام انجام میدهد، و تنها توقع وی از کاندیداهای اصلاح گر در صورت پیروزی، وفادار بودن به آرمانهای روشنفکری و شعارهای انتخاباتی خود آنان است. و در غیر اینصورت، از نقد و به چالش کشیدن آنان فروگذار نخواهد کرد. و در هر حال، استقلال و ناوابستگی خود را نسبت به هر حزب و دولتی، حفظ میکند.
بسیاری روشنفکران متعهد و مسئول, هرچند عضو هیچ حزبی نیستند و اولویت و علاقه اصلیشان، فعالیت مدنیِ غیر سیاسی و پژوهش و آموزش مسائل فکری و علمی به توده های جامعه، و ترویج ارزشهای انسانی، اخلاقی و زیست محیطی و نظایر آن است، در کنار این فعالیتها، نسبت به تحولات سیاسی کشور و جهان بی تفاوت و بی دغدغه نیستند؛ و در مواقع لازم -به ویژه دورههای انتخابات- که سیاسیون آزادیخواه و اصلاح طلب نیازمند حمایت و پشتیبانی مردم بوده اند، بدون توقع و انتظار هیچ پست و امتیازی، تلاش و اهتمام زبانی و قلمی و قدمی بر حمایت و تقویت آنها داشته اند و به رهنمایی قرآن مبین، از «لومۀ لائم» (سرزنش سرزنش کنندگان) باکی به خود راه نداده اند.
جامعه ما به فعالیت فرهنگی و اجتماعی نیاز مبرم دارد، اما جریانات افراطیواپسگرا و دلواپس مآب، هر چند مدتهاست از سوی مردم رد به سینهشان خورده است، همچنان با تکیه بر زر و زور و تزویر خود در تکاپوی بازگشت مجدد به قدرت هستند، و چنانچه بار دیگر بر این امر توفیق یابند، باز هم بسیاری از دستاوردهای جریان روشنفکری پایمال میشود و معیارهای توسعه انسانی به عقب بازمیگردد.
علیرغم اینکه دولت فعلی، تا حدود زیادی همسو با آرمانهای روشنفکری است، بازگشت متحجران به قدرت، در صورت ناآگاهی مردم، دور از ذهن نیست. امروز حرکت اصلاح طلبی روند مطلوبی را طی میکند، اما چنانچه آگاهیهای عمومی نسبت به مسائل عمیق فلسفی و سیاسی و اجتماعیِ مرتبط با خط مشی اصلاح طلبی و اعتدال گرایی، و ضرورت و لوازم و موانع آن شکل نگیرد، و به هر دلیل حمایت عمومیِ مطلوبِ فعلی از اعتدال و اصلاحات، فروکش کند، امکان پایدار نبودن این جریان و تکرار شدن رویدادهای سالهای پیشین، منتفی نیست.
تنها هنگامی میتوانیم به پایدار بودن دستاوردهای اصلاحات در دولت فعلی چشم امید بدوزیم، که مشارکت مردمی در حمایت از آن، تداوم یابد. و این، نیازمند افزایش سطح بینش اجتماعی و فهم و درک سیاسی ملت ایران است. آرمان و آرزوی روشنفکران واقعی، نیل به جامعهای سالم، پویا و پر از مهر و مدنیت است؛ که راهکار آن، فرهنگسازیهای گسترده از یک سو، و قوام گرفتن نهادهای مدنی توانمند از سوی دیگر است. و اغلب روشنفکران دوره فعلی, اصلاح طلبان و اعتدال گرایان را در حمایت از این دو آیتم و فراهم ساختن بستری آزاد برای تحقق آنها، صادق میدانند و از مشی اصلاح طلبی، در برابر دو مشی محافظه کاری و براندازی، قویا دفاع میکنند. خود را «فعال سیاسی» (با تعریف علمی آن) نمیدانند، بلکه مایلند صرفا «تحلیلگر سیاسی - اجتماعی» شمرده شوم.
فعالیت سیاسی در تعریف علمی آن، عبارتست از «مبارزه برای کسب قدرت»، که عمدتا از طریق عضویت در احزاب پیگیری میشود. ولی هر آن کس که بینش سیاسی دارد و در خصوص رویدادهای سیاسی اظهار نظر میکند، الزاما فعال سیاسی نیست. کما اینکه یک دانشجو یا استاد علوم سیاسی دانشگاه که همه سخنش درباره سیاست است، چنانچه تلاش حزبی یا فردی برای نیل به قدرت حکومتی نداشته باشد، فعال سیاسی -به تعبیر صحیح آن- به شمار نمیآید.
وآنگهی، حتی یک فعال سیاسی و عضو احزاب نیز، الزاما «ممنوع الفعالیت فرهنگی» نیست؛ و طبیعتا عضو یک NGO یا فعال فرهنگی یا امور خیریه نیز در خارج از تشکل خود «ممنوع الفعالیت سیاسی» تلقی نمیشود، و میباید میان هویتهای گوناگون و ابعاد شخصیتی مختلف هر کنشگری، و عرصههای متنوعی که هر شهروند، محق است بدانها وارد شود، تمایز قائل شد. اما آنچه مسلّم است این است که NGOها و اصناف و انجمنهای فرهنگی و خیریه و... نمیباید پیاده نظام احزاب سیاسی باشند.
* دبیرکل کانون آینده نگری ایران
کد مطلب: 83970
بهار نیوز
https://www.baharnews.ir