گروه مقالات: پیش درآمد: سیستانی و دامنه تاثیرگذاری او یک معماست به ویژه برای آنانکه با معیار های حاکم بر شخصیت و سلوک سیاستمداران مطرح به ممشا و نهج آیت الله می نگرند. این که چگونه شخصیتی گوشه عزلت اختیار می کند و سالها از کنج بیت محقرش بیرون نمی آید، با رسانه ها گفت و گو نمی کند، کمترین تصویر و فیلمی از او منتشر نمی شود اما در این حال موثرترین شخصیت امروز عراق و مرجع عالی شیعیان است از رموزی جمیل برخوردار است که این نوشتار تلاش می کند به اجمال آن را تبیین نماید.
حدود دوازده سال پیش در پی سقوط صدام با مساعدت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی فرصتی برای زیارت از عتبات عالیات و دیدار با حضرت آیت الله العظمی سیستانی فراهم شد. همان زمان در بازگشت از عراق خدمت بسیاری از بزرگان کشور که به آنان ارادت ویژه دارم رسیده و مشاهدات خود را مبنی بر آن که آیت الله در آینده عراق نقش بی بدیلی را ایفا خواهند کرد بیان کردم. از آن دیدار متن مفصلی در ایسنای عزیز نیز منتشر شد که بازتاب گسترده ای یافت. همه داستان در شرایطی بود که برخی تریبونها در ایران با پیش داوری و یا غرض ورزی این شخصیت برجسته را آماج تخطئه و انتقاد قرار داده بودند. شخصیتی که در آن زمان به شدت مراقب وضعیت ایران بود و درهمان ملاقات پیوسته توصیه به وحدت روحانیان و دانشگاهیان داشتند تا خدایی نکرده در شکاف و بالا گرفتن اختلافات اساس تشیع و انقلاب آسیب نپذیرد. ایشان با اشاره به اینکه مهاجمان به عراق برای دیگر کشورهای منطقه نیز نقشه دارند یادآور شدنذ شاید روزی ما بتوانیم عراق را از اشغال خارج کنیم اما اگر خدایی نکرده چنین رخدادی برای مناطق دیگر حاصل شود خلاصی از آن شاید در حد محال باشد
به یاد می آورم ایشان اشاره داشتند: "البته در داخل بايد قاعده لاضرر و لاضرار حفظ شود. نبايد كسي به كسي زيان برساند. اما باز هم تاكيد مي كنم در حل مشكلات كسي چشم به خارج و اجنبي ندوزد. در ادارهي امور مردم، بايد افراد آگاه و خبره و نخبگان و مسؤلان با يكديگر همكاري كنند. من پنج سال است از در خانه بيرون نرفتهام. اگر ايران خوب باشد قلبم شادمان است. اما باور بكنيد اگر خبر بدي از ايران به من برسد؛ قلبم جريحهدار ميشود و براي من سختي يك خبر بد از ايران دردناك تر از اين چند سالي است كه از خانه بيرون نرفتهام".
به لطف خدا ده سال بعد سفرهای دیگری به عتبات عالیات و حضور در جامعه عراق دست داد که مشاهدات پیشین را عمق بخشید. همان گونه که می دانیم عراق در مرحله گذار از چالش های خطرناک و ویرانگری به سر می برد و هر روز با گره های سخت و دشواری مواجه بوده است. این گره ها نه به تدبیر سیاستمداران که در اختلافات و بحران های شخصی و گروهی غرق بوده اند و نه به دست یک مقام سیاسی مقتدر که عراق فاقد آن است٬ بلکه با تشخیص و هدایت یکی از مراجع بزرگ شیعه در دوران معاصر عراق حل و فصل شده است. اما پرسش کلیدی این است که چگونه آیت الله سیستانی که به ندرت موافقت دارد تا نامی از او در رسانه ها برده شود چنین نقش عظیمی را ایفا می کند.
شناخت و درک دلایل این نقش آفرینی می تواند ما را به درک بهتر نهاد دینی تشیع و به ویژه نهاد مرجعیت رهنمون سازد. با پذیرش تفاوت های اساسی بین ایران و عراق که در موارد بسیاری قابل تعمیم به یکدیگر نیست، تحلیل نوع سیاست ورزی مرجعیت در نجف می تواند پنجره دیگری به نقش و توان این نهاد در جهان تشیع بگشاید و این موضوع برای بنده که خود را پیرو "مکتب امام خمینی" و فرزند " انقلاب اسلامی" می دانم و همواره به آن مفتخرم واجد نکات فراوانی است که بر خود لازم دانستم تا روایت خود را از این مکتب نیز بر اساس مشاهدات عینی و حقایق تاریخی بیان نمایم. نگاه و سبک سیاست ورزی مراجع شیعه در حوزه سیاست و ظرفیت های متفاوت آن در هر زمان و مکان می تواند نشان دهد که چگونه مراجع بزرگ شیعی با الهام از ائمه معصومین بنا به شرایط و ظرفیت های اجتماعی و سیاسی چنانکه در انقلاب اسلامی نیز شاهد بوده ایم طرحی نو پی ریزی کرده و فراتر از قالب های شناخته شده حرکت می کنند.
********************
در تاریخ تشیع هر یک از بزرگان و مراجع شیعه در ارتباط با مردم و قدرت های حاکم در چارچوب برداشت های فقهی و مقتضیات زمان و مکان، رفتارهای متناسب با آن مقتضیات را داشته اند. این تنوع در انتخاب سیاست و خط مشی تعامل با بحران های سیاسی و اجتماعی خو د به نوعی نشان دهنده ظرفیت بالایی است که فقه شیعه و نهاد مرجعیت از آن برخوردار بوده است. به طور خلاصه عمده این رفتارها را می توان در چهار دسته خلاصه کرد:
· کناره گیری از قدرت و سیاست و نفی هر گونه حکومت غیرامام معصوم · مماشات و حضور در جوار قدرت و سیاست برای حفظ منافع مذهب تا پذیرش سلطنت ماذون از فقیه · تشکیل حکومت در قالب ولایت مطلقه فقیه · کناره گیری از قدرت سیاسی و اجرایی اما نظارت بر سیاست
حوزه هزار ساله نجف اشرف به عنوان میراث دار فقه اهل بیت علیهم السلام دوران ها و فراز و فرودهای مختلفی را به خود دیده است اما سیاق عمده در نجف اشرف پرهیز از سیاست به مفهوم رایج بوده است. یکی از دشوارترین دوره ها دوره حکومت صدام بوده است که تمام همت خود را معطوف به نابودی این مرکز بزرگ علمی و فرهنگی شیعه نمود اما با ایستادگی و استقامت و مشی هوشمندانه علمای بزرگی چون حضرت آیت الله سید محسن حکیم و حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خویی این حوزه برجای ماند تا دوباره سر برآورد. حوزه علمیه قم نیز که به همت حضرت آیت الله حائری یزدی و سپس حضرت آیت الله بروجردی تجدید حیات پیدا کرد و با انقلاب اسلامی جوششی مضاعف یافت به امیدی برای شیعیان جهان بدل شد. اینک نجف و قم با مراجع گرانسنگ خود به عنوان دو بال تشیع دوران سرنوشت سازی را برای مذهب اهل بیت علیهم السلام رقم می زنند و در این حال هر یک از این حوزه ها، ظرفیت ها و ممشا و تجربه های منحصر به فردی دارد که باید مغتنم شمرده شده و در تعالی دیگری به کار بسته شود
در ایران عزیز، حضرت امام خمینی که هم فرزند حوزه قم بوده و هم سالها در نجف اشرف مشغول تحقیق و تدریس بودند، با دکترین ولایت فقیه، انقلاب اسلامی را راهبری وبا همراهی مردم به پیروزی رساندند. سپس دکترین امام خمینی رسما در قالب قانون اساسی مصوب انقلاب متجلی ، به آراء عمومی گذاشته و با استقبال مردم به میثاقی ملی برای اداره حکومت تبدیل شد. آنچه امام خمینی در ایران ارائه کردند، در طول زمان بسط پیدا کرد. کما اینکه امام در اسفند 57 از تهران به قم رفتند و مرکز حکومت را به سیاسیون سپردند، اما در عمل بر اساس مقتضیات انقلاب ، دوباره به تهران بازگشتند. ایشان سپس در سال 1367 نظریه ولایت مطلقه را ارائه دادند . .
صرف نظر از آنکه اگر امروز امام در میان ما بود اجتهاد ایشان در امر حکومت با چه تغییر و تحولی مواجه می شد، تجربه نظریه حضرت امام خمینی طی سالهای حیات ایشان و پس از آن تجربه منحصر به فردی به روی علمای معاصر گشود تا مباحث نظری را در فضایی واقعی و عملی محک زده و در این باب اجتهاد نمایند.
نجف اشرف پس از سقوط صدام سقوط صدام و حاکمیت مردم عراق بر سرنوشتشان پنجره دیگر، اما متفاوتی را پیش روی علمای شیعه در عراق قرار داد. علمای نجف اشرف از حضور مستقیم در سیاست استقبال چندانی نکرده و از نقش آفرینی روحانیت در عرصه اجرایی سر باز زدند وآن را به شدت منع کردند. دلیل مسئله درسه نکته مهم نهفته بود. نخست آنکه اقتضائات سیاسی اجتماعی و ترکیب قومی مذهبی عراق از پیچیدگی های خاصی برخوردار بوده و فضایی بسیار متفاوت با ایران را رقم می زد. دوم چنانکه گفته شد آراء فقهی علمای نجف اشرف عموما حضور مستقیم در سیاست و به دست گرفتن قدرت را ضروری زمان غیبت امام عصر (عج) نمی دانستند، و سوم نقشی که شبکه روحانیت و حوزه علمیه نجف اشرف در عراق ایفا کرده و می کند از جنبه های مختلف متفاوت با کشوری چون ایران بود .
در دوره پس از صدام علمای نجف اشرف و در راس آن مرجعیت عالی شاید تحت تاثیر تلاقی دو اندیشه متفاوت آیت الله العظمی خویی و حضرت امام خمینی نه شیوه کناره گیری٬ بی تفاوتی و انکار سیاست را برگزیدند و نه شیوه در دست گرفتن قدرت . البته آیت الله خویی نیز با همه احتراز از امر سیاست خود شخصا در انتفاضه شعبانیه در پاسخ به اضطرار اجتماعی به صحنه آمدند. علمای نجف در دوره پس از صدام در مقام فعال حوزه اجتماعی و ناظر حوزه سیاست عمل کردند. در نتیجه شبکه های اجتماعی مقتدر٬ ارتباط با نهادهای اجتماعی مختلف و مشروعیت دینی سبب شد که نهاد مرجعیت در نقش یکی از مستحکم ترین نهادهای مدنی جامعه عمل نماید و قدرت سیاسی را تحت تاثیر جدی خود قرار دهد. اگر کمی دقیق تر بنگریم خواست و اقدامات مرجعیت دینی، عموما بازتاب مطالبات ملت عراق بوده است که در قالب نهاد مرجعیت تشیع خود را بازمی یافت. نهاد مرجعیت در واقع در عوض پیوستن به عرصه اختلافات و شکاف های سیاسی خود را به نیروی اجتماعی مستحکمی بدل کرد تا سیاستمداران را از خودکامگی باز دارد. به جای آنکه نهاد دین را به سیاست های روزمره آغشته سازد٬ نهاد سیاست را چنان متاثر ساخت تا منزلت مذهبی و مردمی نهاد دین را به رسمیت بشناسد و به ارزش های بنیادین آن احترام بگذارد. این همان شیوه ی بینابینی و نظارت بر سیاست و قدرت همراه با زعامت امت است که در تقسیم بندی شیوه های فقهای شیعه بدان اشاره شد. این همه در حالی است که در سنت رایج نجف اشرف مراجع در بسیاری از مسائل سیاسی ورود نمی کنند، کمتر سخنرانی در باره مسائل جاری روز ایراد می کنند و نیز از ورود به مسائل جزیی سیاسی حتی در قالب استفتا نیز عموما پرهیز می کنند.
عوامل اقتدار و منزلت نهاد مرجعیت در نجف اشرف در فهم منزلت امروز مرجعیت شیعه ، نکته دیگر اقتدار و مشروعیت نهاد مرجعیت است که از دل فرایند مرجع شدن بر می آید. مراجع شیعه در طول تاریخ اقتدار و مشروعیت خود را از ضرورت های دینی و مذهبی، جایگاه علمی و پایگاه اجتماعی بدست آورده اند. مرجعیت ما حصل ده ها سال خودسازی فردی و اجتماعی، آموزش و پژوهش و تالیف و مبتنی بر شبکه های اجتماعی وسیع است. امری که نهاد مرجعیت را نه به نهادی دولتی که به نهادی اجتماعی و مستقل بدل می سازد و اقتداری به مراتب بالاتر از نهادهای سیاسی به آن می بخشد. نگاهی به سوابق و نقش مراجع بزرگ درنجف اشرف و قم گواه روشنی بر این رویه حسنه است.
زعامت آیت الله سیستانی بر حوزه نجف اشرف و ویژگی های شخصیتی ایشان نکته قابل ذکر دیگر رویکرد درونی و قدرت آفرین حوزه نجف پس از سقوط صدام بود آنگاه که علمای بزرگ نجف اشرف در اقدامی ارزشمند به سرعت بر زعامت حضرت آیت الله سیستانی بر حوزه نجف اشرف تاکید و تمکین کردند و دیگر کسی ازعلمای اصلی نجف (حضرت ایت الله فیاض، حضرت ایت الله حکیم، حضرت آیت الله بشیر نجفی) صدای مخالفی نشنید. آیت الله سیستانی نیز در پاسخ به شیوه اتخاذی علمای کبار نجف در امور مهم، تمام مراجع اصلی نجف را مورد مشورت قرار داده و شیوه ای اجماعی را به کار بست. رای و دیدگاه آیت الله سیستانی در واقع رای جمعی است که از دل نقطه نظرهای مراجع و علمای بزرگ نجف که متکی بر مبانی دینی و از دل مطالبات مردمی است بر می آید و نه رای شخصی. این اقتدار و مشروعیت باعث می شود تا نهاد مرجعیت بی نیاز از شیوه های آمرانه، شیوه پدرانه و ناصحانه و با تامل بسیار را در رویکردها و ادبیات سیاسی اتخاذ کند و از تحریم و تهییج بی دلیل بپرهیزد. به عنوان مثال علیرغم حساسیت جدی به وضعیت مسلمانان جهان و شیعیان در جهان پر التهاب امروز٬ مرجعیت از صدور بیانیه های صرفا سیاسی و سخنرانی های داغ و صراحت های تند به شدت پرهیز می کند و در این حال با ارائه دیدگاه سازنده و راهبردی در دیدارهای گروه های مردمی از سراسر جهان و ملاقات با سیاست مداران و سیاست سازان جهان تلاش می نماید تا مذهب تشیع را سرفراز از دل بحران ها خارج سازد. بیانیه های آیت الله درباره انفجار مسجد شیعیان در قطیف و بیانیه ایشان درباره فاجعه منا از این جمله است.
مرجعیت بسان یک نهاد مدنی مشروعیت نهاد مرجعیت شیعه و جایگاه آن در بطن جامعه سبب شده که مراجع عظام عموما به مطالبات مردم و مشکلات آنان به خوبی وقوف داشته باشد. اما ورود ایشان در این عرصه نه از مقام دولتی و سیاسی است که از مقام یک نهاد مدنی است که دولت ها را تحت تاثیر قرار می دهد تا پاسخگوی مطالبات مردم شان باشند. آیت الله سیستانی نیز هنگامی که می بیند دولت از توان پوشش خواسته های عمومی و مطالبات طوائف مختلف برخوردار نیست ابتدا از ملاقات پرهیز می کند و سپس توصیه به تغییر می دهد، اما خود در روند سیاسی مداخله آمرانه نمی کند و اصراری بر تصدی طرفداران خود بر دولت ندارد.
مرجعیت حد فاصل دولت - ملت چنانکه گفته شد ریشه حقیقی تاثیرگذاری اقدامات ایشان در قدرت نهاد مرجعیت و استقلال آن است و گرنه آیت الله در قانون اساسی عراق جایگاهی ندارد و از نظر حقوقی دارای قدرتی نیست. اما قدرت فعلی مرجعیت در واقع ما حصل عنایت الهی و رویه ی مردمی است که این نهاد برای خود قرار داده است. این نهاد مستقل از دولت اما در حد فاصل دولت و جامعه خود را تعریف کرده است. همین در حد فاصل بودن است که به آن قدرت می بخشد. نهاد مرجعیت در چنین فرایندی نه بخشی از قدرت رسمی سیاسی است که قربانی شکاف دولت – ملت شود و نه بخش بی تفاوت بدنه اجتماعی که تاثیری در سیاست ها و روندها نداشته باشد. او در مرز دولت و مردم است تا هم از مردم حافظت کند و هم دولت را مهار سازد. هم به مردم توصیه به اطاعت از حکومت کند و هم دولت را وادار به تمکین نظر ملت کند. همین جایگاه است که باعث می شود ایشان برای پیشبرد مصلحت مردم نیازمند اهرم های دولتی نباشد بلکه این دولت و حکومت است که خود را نیازمند مشروعیت بخشی مرجعیت می داند. این فرایند مشروعیت بخشی در کشور مذهبی ای چون عراق بخشی ذاتی از فرایند مردمسالاری است که بسط این ایده خود بحث مجزایی را طلب می کند.
اقتدار نهاد مرجعیت در کشوری مانند عراق که در قالب یک نهاد دینی اجتماعی خود را تعریف کرده است را می توان در مقابله با خطر بزرگ داعش نیز دید. وقتی خطر داعش رخ می دهد و حیثیت اسلام و تمامیت عراق در خطر است، فرمان جهاد از نهاد مرجعیت صادر می شود و همین فرمان بارها نافذتر از اقدامات و دستورات نظامی و سیاسی دولتمردان است. در زمانی که ارتش عراق رو به فرار گذاشت٬ این مردم عراق بودند که به حکم مرجعیت خاکریزها را در برابر داعش مستحکم ساختند تا معلوم باشد این صرفا قدرت سیاسی نیست که حافظ و ضامن همه چیز است بلکه قدرت معنوی و خبرویت فقهی و سیاسی متکی به مردم نیز که به سهم خود عاملی بسیار تعیین کننده است.
حساسیت به امکان فساد نکته مهم دیگر توجه و حساسیت مرجعیت به امکان فساد است. مراجع نجف بیوتی بسیار ساده با سازوکاری بسیار شفاف دارند. گردش مالی در این بیوت با حفظ استقلال از دولت و مبتنی بر وجوهات شرعی یا اعانات مردمی است. آیت الله سیستانی به امکان فساد واقف است. او به خوبی می داند که این نهاد قدرتمند و ارزشمند می تواند مورد طمع قرار گیرد. دستگاه مرجعیت در نجف اشرف دارای دستگاه عریض و طویلی که قادر به مدیریت آن نباشند نیست. پرداخت ها نیز حساب و کتاب روشنی دارد . دستگاه مرجعیت در نجف بودجه دولتی ندارد. سادگی و پیراستگی این دستگاه و استقلال از بودجه دولتی است که آیت الله را قادر می سازد به راحتی موضع مستحکمی در برابر فساد اقتصادی و سیاسی در عراق بگیرد و مبارزه با فساد را از مهمترین مطالبات خود از دولت مردان قرار دهد.
حساسیت به تملق و شکل گیری جریان طرفدار در بیوت مراجع نجف اشرف زمینه برای تملق تنگ است چرا که وابستگی به مرجعیت یا قلمداد شدن از اعضای بیت یا وابستگان به بیت مرجعیت یا شاگردی یک مرجع موجب مزیتی اجتماعی محسوب نمی شود. اساسا چون قرار نیست که طلاب مسئولیت اجرایی و مقامی بر عهده بگیرند یا به توصیه آیت الله صاحب منصبی شوند، نمی توانند انگیزه ای جز تحصیل برای نزدیک شدن به بیت یک مرجع داشته باشند. با همه حساب و کتاب دار بودن عناوین در حوزه نجف اشرف عناوین نیز سبب منزلت و قدرتی برای کسی نمی گردد لذا در زمانه ای که رقابت بر سر القاب بسیار است٬ایشان عنوان آیت الله ی را حذف می کنند تا شاید سرمشق دیگران شوند . ایشان از شکل گیری جریانی به نام طرفداران آیت الله پرهیز کرده و اجازه نداده اند کسی به طرفداری او مانع آزادی دیگران شود یا به بهانه طرفداری شعار "درود بر" و "مرگ بر" سر دهند. ایشان اساسا چیزی به نام طرفداران دو آتشه ندارند و افراطی گری را در هیچ امری به رسمیت نمی شناسند و اگر آن امر مذهبی باشد تحفظ چندین برابر است. طرفدار ایشان کسی است که مومن بالله است و زینتی برای اهل بیت علیهم السلام. حال مقلد هر فردی که باشد فرقی نمی کند.
پرهیز از سیاست زدگی بیت آیت الله دیدارهای منظم با مقامات سیاسی، وزرا و نمایندگان مجلس ندارد. هیچ مقامی تایید اقدامات خود را از آیت الله نمی گیرد و لزوما از تایید ایشان برخوردار نیست. اینکه دفتر آیت الله به کسی وقت ملاقات بدهد، نشانه رضایت از عملکرد او نیست و نمی تواند مانع از استیضاح او شود. بیت سیاست را می شناسد و در ارتباط با سیاست مداران است اما سیاسی و به ویژه سیاست زده نیست و طول و عرض یک نهاد سیاسی را ندارد. از دید حوزه نجف ، شان مراجع بالاتر از این ملاحظات است و نیازی به عریض و طویل شدن بیت و دفتر ندارد. مرجعیت فتوا می دهد و نظر می دهد و پدری می کند اما دستور نمی دهد. آیت الله نیازی به ورود در همه جزییات سیاست ندارد و نیازی ندارد که اطلاعات تصحیح شده دریافت کند و بر اساس آن رهنمود دهد. مرجعیت در دیدارهای خود با نخبگان و اقشار مردم است که اطلاعات مورد نیاز را کسب می کند و روزنامه و کتاب می خواند و اخبار رسانه های صوتی تصویری را دنبال می کند.
پرهیز از تبلیغ و رقابت قدرت مرجعیت شیعه از تبلیغات رایج یا زدو بندهای رایج سیاسی و اقتصادی و مافیایی حاصل نمی شود. آیت الله هیچ اقدام شخصی برای قدرتمند ساختن خود نکرده است. او با کسی رقابت نمی کند و موقعیت فقهی و سیاسی و اجتماعی خود را در طول سالیان دراز تحقیق و ریاضت و از دل سلسله مراتب حوزه و در طی زمان بدست آورده است. کسی ماموریت نیافته برای او چهره سازی کند و او همیشه مانع این اقدامات بوده است. او همه ی قدرت خود و هر چه را دارد از برکت امیر المومنین (ع) می داند و همه چیز را به خدا سپرده است. مورد آخر تقاضای ایشان مبنی بر جمع آوری تصاویر آیت الله از سطح خیابان ها و ادارات است. اقداماتی که به دقت از سوی ایشان در دستور کار قرار داده شده تا نهاد مرجعیت را از شر آسیب های محتمل مصون سازد.
مرجعیت ؛ آزادی و حقوق مذاهب و عموم انسان هیچگاه مخالفت یا موافقت با فتوای مرجعیت دلیلی بر اعمال فشار بر مردمی که موافق آن فتوا نیستند نشده است و علیرغم وجود زمینه های شکل گیری چنین فضایی در عراق ایشان به شدت جلوی آن ایستادگی نموده اند. عموم مردم در سیاق مذهبی خود بر مصداق لا اکراه فی الدین عمل می نمایند. حتی آنگاه که دانشجویان در مورد وضعیت نامناسب حجاب دختران در دانشگاه از ایشان استفتا می کنند ایشان بر ضرورت تقویت ایمان فردی دانشجویان تاکید می کنند و اصراری بر برجسته ساختن جنبه های تنبیهی دین ندارند. به اصطلاح ایشان دین را با تنبیه شروع نمی کنند.
مرجعیت هرگز در زندگی عمومی مردم مداخله نکرده است. اینکه مردم چه می پوشند و چه می گویند و چه میبینند مسئله آیت الله نیست. آیت الله فتوا دارد و دلسوزی دارد و راهنمایی می کند اما به نظر نگارنده مسئله اش این موضوعات نیست. این نکته می تواند ما را به وجه دیگری از مکتبی که آن را «مکتب سیستانی» نامیده ام رهنمون سازد وآن این است که در مکتب ایشان آزادی مردم مسلمان منافاتی با دین پیدا نمی کند. راز این موضوع در این نهفته است که ایشان به خوبی می داند که نهاد دین هنوز مقتدرترین نهاد اجتماعی در کشورهای مسلمان است. ایشان به خوبی می دانند که نهاد دین اگر سده هاست که برپا مانده است و درخت آن روز به روز بزرگ تر وپربار تر شده ٬ دلیل آن در همین احترام به مردم و آزادی دادن به مردم در ترکیب سبک زندگی شان با دین است. مردمی که خلاقانه هم سبک زندگی شان را مستمر دگرگون ساخته و متحول می کنند و هم آنکه آن را به رنگ و تعالیم دین آمیخته می سازند و دین را ارزش بنیادی قرار می دهند. از ترکیب آزادی مردم و دینداری آنهاست که دین اسلام توانسته است در هرجامعه ای از ایران تا عراق و از چین و مالزی تا کشورهای اروپایی و غربی وارد شود و نه تنها عموما تضادی برای مردم ایجاد نکند که بر غنای فرهنگی آن جوامع بیفزاید. چنین رویکردی سبب شده است تا مرجعیت عراق گمان نکند که دین مردم می تواند به آسانی بازیچه این و آن شود و هر روز فریاد وااسلاما سر نمی دهد
معیار دیگری که مکتب سیستانی را متمایز و موثر می سازد نگاه حمایتی ایشان به مذاهب دیگر است. ایشان نه تنها در حمایت از عموم شیعیان بلکه در حمایت از مذاهب دیگر اسلامی پیشقدم شده و تا جایی پیش می رود که آنان را «نفس و جان شیعیان» خطاب می کند و پرچم حمایت از دیگر ادیان را برداشته و جلوتر رفته و عموم انسان ها در عراق را تحت پوشش قرار می دهد
حقوق و اخلاق نقشی زیربنایی در اندیشه آیت الله دارد و ارزش والایی برای ارتباط سالم انسانها فارغ از دین و نژاد و ملیت و جنسیت قائل هستند. به فتاوای ایشان که بنگرید به روشنی در می یابید که برای انسان به ماهو انسان ارزش فوق العاده ای قائل شده اند و تکالیف بسیاری برای مومنان در رعایت همین حقوق بر شمر ده اند. از جایز ندانستن نقض هر گونه قرار داد در کشورهای غیر اسلامی یا جایز ندانستن نقض عهد و حقوق غیر مسلمانان و کفار و تا جایز ندانستن بهتان حتی به اهل بدعت و از ممنونع دانستن ازدواج اجباری و همسر آزاری و کودک آزاری و سنت ندانستن ختنه زنان و حرام دانستن غیبت حتی در حق فرزند تا عدم جواز والدین و همسر به اعمال خشونت در تکالیف شخصی زن و فرزندان مکلف و .....
ترکیب آزادی و دینداری در نگاه مرجعیت نجف به حوزه اجتماعی محدود نمی شود بلکه حوزه سیاست را نیز در بر می گیرد. هیچگاه شنیده و دیده نشده است که آیت الله به منع یا ساکت کردن گروهی ولو مخالفان سرسختش اقدامی کند. همین نگاه خوشبینانه و گشوده ایشان باعث شده است که عرصه سیاست در عراق امروز اینگونه رنگارنگ و متنوع باشد و همه باهر گرایشی حضور داشته باشند. گرچه این تنوع و رنگارنگی متاسفانه به دلیل کوته بینی برخی فعالان سیاسی آسیب هایی را هم به دنبال داشته است که البته برای کشوری چون عراق با ریشه های استبدادی تاریخی آن چندان دور از انتظار نبوده است. و اقدام سال گذشته ایشان در کمک به چرخش قدرت در عراق و حمایت همه جانبه ایشان از مبارزه با فساد و گره نزدن دستگاه مرجعیت به سرونوشت دولتمردان و تلاش بی وقفه برای ایفای مطالبات مردم نشان می دهد که در عوض نام ها و نزدیکی و دوری افراد به ایشان٬ سیاست شان محافظت از نهال مردمسالاری در کنار مقابله با بحران هاست. شاید در هر کشور دیگری به بهانه تروریسم و کشت و کشتار روزمره سیاستمداران حاکم می توانستند کرسی های خود را مستحکم کنند و حکومت فردی خود را حاکم سازند همانگونه که در کشورهای عربی مرسوم است که ریاست جمهوری ها به سرعت مادام العمرمی شوند. اما مرجعیت مردمسالاری را فدای آرامش عراق نکرد. چرا که می داند آرامش طولانی مدت تنها از دل گفتگو٬ تعامل و چرخش قدرت به دست می آید. همین تعامل را ایشان در حوزه رسانه ای دنبال کرده اند. آیت الله می داند که برخی تلویزیون های مذهبی صراحتا مقابل دیدگاه های علمای نجف عمل می کنند و رسانه هایی دیگر نیز با اساس روحانیت ستیز می کنند، اما او هرگز به بستن رسانه ای در عراق نظر نداده است و اساسا نوشته های رسانه ها، او را برانگیخته و تهییج نمی کند. حتی وقتی روزانه ده ها دروغ به اونسبت می دهند، انگیزه ای برای تکذیب ندارد و جز در موارد نادر تکذیبیه صادر نمی شود. در واقع اصل برای ایشان سعه صدر و حفاظت از نهاد اخلاق و آزادی است و طبیعتا چنین اقدامی هزینه هایی نیز در پی خواهد داشت.
مرجعیت و سلوک شخصی بلی٬ مرجعیت دلسوز امت است و این گونه می شود که آیت الله به تدریج مرجعیت عالی شیعیان و زعامت مردم عراق را به دست می گیرد، بی آنکه قدرت سیاسی را در اختیار داشته باشد. دیدگاه او برای هر سیاست مداری که از غرب و شرق و بلاد اسلامی به عراق وارد می شود مهم است، اما او نه قدرت نظامی در اختیار دارد و نه حزب سیاسی و نه سرمایه های اقتصادی. او در خانه ای اجاره ای که از 35 سال پیش ساکن بوده، حضور دارد و کمترین بهره را از مواهب دنیا می برد. به اصطلاح زی او همان زی طلبگی عموم مراجع برجسته تاریخ تشیع از ابتدا تاکنون است و دنیا با همه رنگ لعابش به خانه ساده ی او نفوذی نداشته است. با سادگی تمام هر شب به مولایش علی (ع) سلام می دهد و بر همان صندلی می نشیند که مهمانش می نشیند و دفتر و تشکیلاتش گرچه بنا بر اقتضائات و رجوع پر شمار و پیوسته مردم و طلاب و نخبگان و سیاست مداران قدری وسعت یافته اما به لحاظ سادگی همان است که ده سال پیش بود و فرزندانش همان شیوه ای را در ارتباط با عموم بر عهده دارند که از گذشته داشته اند. صفا و سادگی دفتر آیت الله تاثیر منحصر به فردی بر ملاقات کنندگان می گذارد و مرور ایام بر آیت الله اثری نگذاشته و وسعت روزافزون نفوذ کلامش تاثیری بر تغییر بیان ناصحانه و منصفانه او نداشته و او با همان سیاق سخن می گوید که ده سال پیش سخن می گفت. پختگی و درایت آیت الله روز بروز عمق بیشتری می یابد و در این حال در مقام سخن با دیگران او سخن دیگران را قطع نمی کند و خود پایان دهنده سخن نیست.
هر گاه با او سخن بگویی و سخنش را بشنوی می توانی آن را در حضورش نقد کنی و حتی پایان دهنده کلام باشی. او برابر نشسته و برابر سخن می گوید. شدیدا تشنه اطلاعات است و بسیار خوب گوش می دهد. مخاطبش را مهمان فرض کرده و ادب و آدابش مهمان را خیره می کند. ارتباط کلامیش هم تراز است و به مخاطب این احساس را نمی دهد که کسی از مرتبه بالاتر با او سخن می گوید. پس از دوازده سال شاید تنها تاثیر مرور ایام بر ظاهر آیت الله، سفیدی بیشتر محاسن اوست و شما امروز با فردی روبرو هستید که منزلتی عالی در چشم جهانیان دارد ، بی آنکه این موقعیت ، تغییری در مرام ده ساله او داده باشد. او مقتدای خود را مقتدایمان علی (ع) می داند. آری در دستگاه ابوالعجایب است که شیعه نفایس خود را نشان می دهد. پانوشت: این یادداشت، انشاء الله در نوشته ای دیگر در آینده ادامه خواهد یافت