سارا مرادخانی
گروه اقتصادی: مذاکرات هستهای در دولت جدید بر دو اصل لغو تحریمهای ایران و رعایت خط قرمزها آغاز شد. دولت یازدهم در اولین قدم خود بعد از تشکیل دولت با سپردن پروندهای هستهای به وزارت امورخارجه راهی را برای خود در جهت آغاز دوران جدید برای اقتصاد و در عرصه دیپلماسی تعریف کرد. حسن روحانی به مردم قول داده بود که پرونده هستهای را ببندد و تحریمهای ایران را در نتیجه همین پرونده عمری یک دهه ای داشت لغو کند. ژنو سوییس وعدهگاه ایران و 1+5 بود و در نهایت در وین اتریش برجام شکل گرفت و در 17 اکتبر 2015 تحریمهای سه گانه ایران توسط اروپا، سازمان ملل و امریکا به یکباره لغو شد. فرمان لغو تحریمها برای هم ایرانیها و هم خارجیها نوید بخش بازاری جدید و دست نخورده بود که میتوانست برای هر دو طرف پرسود و منفعت باشد.
دکتر جمشید پژویان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که به اقتصاد آزاد و از طرفداران آزادسازی قیمتها و وضع یارانهها شناخته میشود، اما اعتقاد دیگری دارد و میگوید: «هرچند تحریمها کشور را تحت فشار مالی قرار داد و سبب شد تا دولت از نظر درآمدهای ارزی و درآمدهای خود دولت تحت فشار قرار بگیرد و حتی برای تراز بودجه و تراز بازرگانی دچار مشکلاتی عدیده ای شود اما اقتصاد ما از چندین دهه گذشته یک اقتصاد ناکارآمد و غیر فعال و در واقع مرده اگر نگویم ورشکسته، بوده و این مساله ارتباطی به تحریم نداشته و ندارد.» آنچه در پی میآید حاصل گفت و گوی دکتر جمشید پژویان، رییس سابق شورای رقابت و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با بهار است.
در دوران پساتحریم قرار داریم، دولت معتقد است که تحریمها در طی سالهای گذشته سبب از هم گسیختگی اقتصاد شده و لغو آنها پویایی اقتصاد را در پی خواهد داشت. این تاثیر گذاری چگونه قابل تعریف است؟ در واقع بخش دولتی و خصوصی در تغییر شرایط اقتصادی کشور چه میتوانند داشته باشند؟
نکتهای که پایه و اساس این دولت بر آن قرار گرفت، مذاکرات و مسائل سیاسی بود، یعنی دولت یازدهم همه تخم مرغهای خود را در این سبد، یعنی مذاکرات هستهای و لغو تحریمها ریخت و بدون هیچ برنامه اقتصادی دولت را در اختیار گرفت. در این دوران به صورت اجبار سیاستهایی را برای حل بحران اقتصادی و خروج کشور از رکود تعریف کرد که همه با شکست مواجه شده و ناموفق بودند، چرا که بدون پایهریزی لازم از نظر دانش اقتصادی و شناخت از شرایط اقتصادی کشور طراحی شده بودند. هنگامی که دولت همه مسائل اقتصادی را به تحریمها متصل و تمرکز خود را در این نقطه قرار داد سبب ایجاد انتظاراتی در مردم و بخش خصوصی و حتی دولتی شد و از آنجایی که ما استاد طراحی واژگان هستیم «دوران پساتحریم» به دوره ای از انتظارات تبدیل شده است که این مساله نادرست است. پساتحریم مانند سخن گفتن از جنگ و پساجنگ است که میتواند درست و منطقی باشد که البته نیازمند دو سیاست اقتصادی مجزاست اما نه در اقتصاد ایران و شرایط موجود.
آیا شما تایید میکنید که بخشی از این مشکلات مربوط به همین تحریمها بود؟ نه کالایی به ما فروخته شد و نه کالایی خریداری شد و این سبب رکود شد.
واقعیت امر این است که هر چند تحریمها کشور را تحت فشار مالی قرار داد و سبب شد تا دولت از نظر درآمدهای ارزی و درآمدهای خود دولت تحت فشار قرار بگیرد و حتی برای تراز بودجه و تراز بازرگانی دچار مشکلاتی عدیه ای شود اما اقتصاد ما از چندین دهه گذشته یک اقتصاد ناکارآمد و غیر فعال و در واقع مرده اگر نگویم ورشکسته بوده و این مساله ارتباطی به تحریم نداشته وندارد و ما نباید این انتظار را داشته باشیم که این اقتصاد با این شرایط در دوره پسا تحریم و یا لغو تحریمها دچار تحول آنی شود. سیاست هایی که برای اصلاح اقتصاد ما لازم است بدون ارتباط با تحریم هاست و مشکلات اقتصادی کشور از زمان آغاز مذاکرات و قبل از دوران تحریمها شروع شده و مشکلات اقتصادی ما بدون توجه به تحریمها قابل حل بوده و هست و فقط نیازمند دانش اقتصادی کافی و لازم است و دولت اکنون این توانایی و دانش را ندارد که بتواند این سیاستها را تنظیم و اجرا کند.
با توجه به سرمایه گذاری که دولت از ابتدای مذاکرات آغاز کرده بود همه منتظر یک اتفاق ویژه بودند به خصوص بخش خصوصی بسیار امیدوار به یک تحول است،این تحول چگونه اتفاق میافتد؟
چنین چیزی امکان ندارد و اتفاق نمی افتد،بیچاره بخش خصوصی! بخش خصوصی فکر میکند یک اتفاق مهم در حال رخ دادن است و از این مساله نفع بسیاری خواهد برد در حالی که چنین چیزی ممکن نیست .مهمترین واقعه بعد از لغو تحریمها این است که پولهای بلوکه شده اگر یک باره و یا در کوتاه مدت آزاد شود، فشاری که بر دوش دولت برای بودجه و هزینهها وجود دارد فقط تخفیف پیدا میکند و شاید دولت بخشی از این پولهای آزاد شده را هم به بخش خصوصی سرریز کند اما این یک درمان موقت است، چرا که ما همچنان با کاهش صادرات نفت با قیمت پایین روبرو هستیم و امیدی هم نیست که به زودی و یا اصولا امیدی به بازگشت به قیمتهای بالای 100 دلار نفت وجود ندارد، در این شرایط ما نیازمند سیاست گذاری جدی ساختاری در اقتصاد هستیم از جمله این که چگونه بتوانیم درآمدهای نفتی را که در طی نیم قرن فقط سوراخها و مشکلاتی که در درون اقتصاد وجود داشته را به صورت موقت و تصنعی پر کرده و از التهاب اقتصاد و از هم پاشیدن جلوگیری کرده را ترمیم کنیم. در این شرایط باید چه سیاستهایی طراحی کنیم که از منابع موجود اقتصاد کشور مانند همه کشورهای دیگر دنیا استفاده کنیم؟ یعنی از تواناییهای نسبی در اقتصاد باید چگونه در این شرایط استفاده کنیم ؟ و باز هم تاکید میکنم که این نیازمند طراحی یکسری سیاستهای اقتصاد ساختاری در چارچوب مبانی اقتصاد خرد که ما متاسفانه فاقد چنین توانایی از نظر علمی هستیم.
دولت ورود شرکتها و سرمایه گذاران خارجی را با لغو تحریمها نوید داده است که میتواند روحی در اقتصاد مرده کشور باشد، در این شرایط لغو تحریمها تاثیر مستقیم در اقتصاد خواهد داشت؟
این فقط یک خیال و خواب است! مامنکر تاثیرات منفی تحریمها در اقتصاد نیستیم اما این همه مساله نیست. از زمانی که تحریمها وضع و سپس تشدید شد، با نگاهی به دوره قبل از ان باید این پرسش را مطرح کنیم که این شرکتهای خارجی که شرایط کشور و اقتصاد و امکانات برای سرمایه گذاری وجود داشت کجا بودند که اکنون در این شرایط قصد ورود به کشور و سرمایه گذاری را دارند؟ کسانی که ادعا میکنند شرکتهای خارجی پشت درها نشسته اند تا با کالاهای خود وارد کشور شوند در واقع زنبیلی از کالاهای خود را در دست دارند که در نتیجه آزاد شدن پولهای بلوکه شده درصدند تا این کالاها را در بازار پرمصرف ایران بفروشند، یعنی در این شرایط این پولها به نوع منطقی تر از کشور خارج میشود واین شرکتها سهم خود را از بازار کشور بردارند.
در واقع، این رفت و آمدها و مذاکرات برای فروش این کالاهاست نه سرمایه گذاری مستقیم که سبب رشد اقتصادی و ورود تکنولوژی برتر به کشور شود و الزاما هم بازارهای جهانی را به این سمت به دلیل سهیم بودن خود در آنها باز کنند.این شرکتها پشت درهای ایران صف کشیدهاند و قراردادهایی برای فروش و ورود کالاهایی به ایران میبندند که حتی خط تولید آنها را بسته اند، یعنی کالاهایی که ضمانتی برای آنها بعد از فروش وجود ندارد و مساله لغو تحریمها که سبب هجوم شرکتهای خارجی به ایران شده از این جهت است و این برای ما و اقتصاد ما چه فایده ای دارد؟
دولت در جریان این مسائل قرار دارد؟
دولت بخشی از این مسائل را میداند و بخش دیگری را نه. بعضی از وزرا در بسیاری از موارد این مساله را به بخش خصوصی و خود دولتیها تذکر داده و میدهند که اگر قرار است خارجی وارد بازار ایران شوند، باید سرمایه گذاری مستقیم کنند و این همان مساله ای ست که مقام معظم رهبری در فرمان خود در خصوص برجام به آن متذکر شدند. به عنوان مثال به کمی قبل ترز بازگردیم، قبل از تشدید تحریمها که امکانات بیشتری برای سرمایه گذاری مستقیم وجود داشت، مگر آقای خاتمی در دوران خود به آمریکا نرفت و برای سرمایه گذاران خارجی و حتی ایرانی فرش قرمز پهن نکرد، آیا این سرمایه گذاران وارد ایران شدند؟ جواب خیر است! چرا که سرمایه گذاری مستقیم در ایران موارد دیگریست از جمله امنیت، ثبات اقتصادی و عدم دخالت دولت در اقتصاد به صورتی که دولت همواره انجام داده است.
در واقع باید گفت که، دولت به صورت مستقیم در حال دخالت در همه امور اقتصاد است و سبب بیماری و مردگی شده، به عنوان مثال تعزیرات مانند سمی برای اقتصاد محسوب میشود، یعنی دولت با این روش کنترلی پلیسی ره به جایی نمی برد، به عنوان مثال، اگر کالایی در فروشگاهی گران است در 50 قدم بالاتر همان کالا ارزان تر عرضه میشود و بازار خود به خود قیمتهای را تنظیم میکند و نیازی به دخالت دولت در چنین اموری که سبب بیماری اقتصاد میشود نیست. این نمونه ای از خروار است که همه چیز را به تحریمها و لغو آنها ربط ندهیم، چرا که این مساله به خوبی اثبات شده که اقتصاد ایران دچار مشکلات ساختاری است و نیازمند یک دانش برای بازطراحی و خروج ان از رکود و خمودگی کنونی است.