مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
در هفتهای که گذشت، یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس از عملکرد صدا و سیما انتقاد کرد، انتقادی که لازم بود و از منظر دیگران پنهان مانده بود. «طیبه سیاوشی عنایتی» در انتقادش به عمکلرد انتخابی صدا و سیما در حضور محمد علی عبداله زاده، معاون حقوقی و امور مجلس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: فیلمهای سینمایی تولید داخل دارای شأنیت برای نمایش نیستند اما فیلمهای درجه 3 کرهای از چنین جایگاهی برخوردارند؟ این انتقاد، نکتهای کلیدی و اساسی را در خود دارد و آن تقابلی است که این رسانه سراسری با بخش دیگر فرهنگی یعنی سینما اتخاذ کرده است. این تقابل راه به جایی نمیبرد و اینکه دو وجهه فرهنگی و سلیقهای جامعه را به خودی و غیر خودی بدل کند، ثمرهای ندارد. طیبه سیاوشی شاه عنایتی، چهره سیاسی اصلاحطلب و نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. با او در این زمینه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
***
*شما در جلسه اخیر کمیسیون فرهنگی با معاون حقوقی تلویزیون از عملکرد صدا و سیما نسبت به عدم پخش فیلمهای سینمایی داخلی انتقاد کردید که تا به حال کسی به آن اشاره نکرده بود. همچنین شما رویکرد دیگر تلویزیون و خرید سریالهای درجه سه کرهای را هم زیر سئوال برده بودید. بفرمایید چرا این انتقاد را مطرح کردید؟
راستش عرصه فرهنگی ما عرصه یک بام و دو هوا است و همه هم در این باره به خوبی اشراف داریم. یک قاعده را دستگاهی قبول دارد و در مقابل دستگاه دیگری قبول ندارد. چطور میشود محصولی که در سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مهر تایید گرفته و اکران شده است و در تمام سینماهای سراسر کشور، مردم رفتهاند و آن را تماشا کردهاند ولی این فیلم حایز شرایط پخش در رسانه ملی نیست؟ این عملکرد برای کم هوشترین افراد جامعه هم جا نمیافتد. این چه رویکردی است که این سازمان اتخاذ کرده است؟ از طرفی این سازمان از کره جنوبی یک سری سریال هایی که درجه چندم هستند، خریداری میکند و هزینهای که میتواند در کشور باقی بماند را صرف این سریالهای بیکیفیت و بی ثمر میکند. حتی اگر هزینه صرف شده حداقلی هم باشد، هزینه بی موردی است چون محصولاتی تهیه میشوند که در خود آن کشور هم مخاطب ندارند. تولیداتی هستند که فقط زمان را پر میکنند مثل همان مجموعه هایی امثال خانواده که برای پر کردن آنتن پخش بعد از ظهر تهیه میشوند و مخاطب جدی ندارند؛ آن سریالها هم از همان نوع هستند. فراموش نکنیم که آن قشر فعال و پویای جامعه که لازم است با این برنامهها اوقاتش پر شود، طالب این رسانه و برنامههایش نیست. یک سئوال بزرگ مطرح میشود که چرا؟ این یک معضل جدی است واین در حالی که این رسانه ادعا میکند هفتاد درصد از مردم ایران بیننده آن هستند.
*در واقع به نظر میرسد این نوعی آمارسازی است تا واقعیت ملموس؟
بله. من نماینده مردم هستم و در این نظام مشغول به فعالیتم و دوست دارم به این جامعه خدمت کنم؛ به همین جهت معتقدم نباید این معضل را انکار کنم و بی تفاوت باشم. لازم است که من ادعای رسانهای که خود را ملی میداند و صدا و سیمای نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود را انکار کنم و بگویم که واقعا هفتاد درصد از مردم، بیننده تلویزیون نیستند.
*به نظرتان این آمار از کجا میآید؟ آیا آماری که اعلام میکنند تبلیغاتی است؟
من به آقای عبداله زاده هم گفتم که تلویزیون بارها اعلام کرده است زمان پخش برنامه هایی مثلخندوانهیادورهمی، تماشاگرانش سه برابر شده است. اینجا بود که پرسیدم آن هفتاد درصد با این آمار همخوانی ندارد. چطور میشود هفتاد درصد مردم بیننده صدا و سیما باشند بعد در زمان پخش آن برنامهها آمار جابه جا شود و بینندگان تلویزیون سه برابر شود؟
*در واقع این نوع آمارها ناقض ادعایی است که دارند؟
دقیقا. کسی مثل دکتر مطهری همچنان بر گفته حضرت امام خمینی«ره» تاکید دارند که گفتهاند رادیو و تلویزیون، دانشگاه هستند. من هم به عنوان یک ایده آل این نکته را قبول دارم و معتقدم باید برای رسیدن به این مهم تلاش کنیم اما نباید نادیده بگیریم که این مردم خسته، درمانده، از سر کار برگشته و گرفتار در مشکلات به این مدیوم که رسانه ملی و بومی کشورش است، رو میآورد تا لحظاتی آرامش پیدا کند و اوقاتش خوش شود اما این اتفاق نمیافتد. فراموش هم نکنیم که همه آحاد جامعه روشنفکر و نخبه نیستند که عرصه دیجیتال و کتاب را بشناسند. بسیاری به این رسانه پناه میبرند تا ساعاتی استراحت کنند، تاکید من این است که این امکان را نباید از مردم دریغ کرد. فکر میکنم که این سازمان و مسئولین آن باید به عقاید این جمعیت قابل توجه کشور احترام بگذارند و این مردم را ببینند. در آن جلسه من به آقای عبداله زاده گفتم که در برنامهخندوانهچند خانم در مسابقهخنداننده شوحضور پیدا کردند که به خوبی از سمت بانوان استقبال شد. من البته برنامه را ندیده بودم و دوستانی بخشهایی از آن را برایم ارسال کردند و دیدم. این برنامه بازخورد خوبی داشت و نشان داد که زنان همیشه نباید در میان تماشاگران بمانند و میتوانند کنشگر باشند. از مسئله دور نشویم، مسئله این است که بهتر است سلیقه مردم را بشناسیم و به این سلیقه احترام بگذاریم. غافل نشویم که مردم همان طور که به شدت طالب هستند کهایستاده در غباررا ببینند، همان مردم به سینماها میروند وسلام بمبئیرا هم میبینند. این سازمان باید تفاوتها را بپذیرد.
*سئوال من هم این است که انگار صدا و سیما نمیخواهد به این پذیرش برسد و قبول کند که واقعیت جامعه چیست؟
بله از درک تفاوتها یا عاجزند یا میخواهند برخلاف آن پیش بروند و این چیزی جز دوری از واقعیت در جریان جامعه نیست. من شاید اهل سریال دیدن نباشم اما نمیآیم بگویم که سریال دیدن کار مزخرفی است. همان طور که باید احترام گذاشت به جمعیتی که سریال بین است و آنها را دنبال میکند، باید به آن افرادی که فیلمهای روز را دنبال میکنند هم احترام گذاشت. همه این سلیقهها باید در کنار هم تامین شوند و به آنها توجه شود.
*به نظر میرسد تلویزیون به عمد از جریان اصلی جامعه فاصله میگیرد، این طور نیست؟
شاید به این دلیل است که در جامعه ما، یک چهره پنهان و یک چهره رو وجود دارد. لازم است که آنچه در زیر پوست شهر در جریان است را بپذیریم و در مقابل آن نایستیم و بدانیم که اینترویج فساد نیست. فیلمی که در این نظام مجوزهای ساخت و پخش را گرفته است، چطور ممکن است که شرایط لازم برای پخش در صدا و سیما را ندارد؟ این نکته جای سئوال است.
*این فاصله و دافعه نسبت به تولیدات سینمایی در سالهای اخیر حتی بیشتر هم شده است و به حدی پیش رفته است که فیلمهای دهه هشتاد هم در تلویزیون جایی ندارند. فیلمهای سینمای جهان هم که به ندرت راه به تلویزیون پیدا میکنند و این رسانه عقبتر از روند جامعه پیش میرود. راهکار چیست؟
بله، همین طور است. این تقابل از بین صدا و سیما و سازمان سینمایی به تقابل بین انجمن صنفی سینمایی و حوزه هنری رسیده است. به گونهای که سازمان حوزه هنری هم با فیلمهایی که مخالف معیارهایش میداند، برخورد میکند و سالنهای سینمایی اش را در اختیار آنها نمیگذارد. این معضل فقط در این بخشها نیست و مدام در حال تسری است. این مسئله اصلا به نفع نظام نیست. دائما این نهادها درخواست میکنند که کمیسیون فرهنگی باید وارد شود ولی من فکر میکنم این مسئله وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد است و وزارت خانه باید با ساز و کاری که دارد باید به تفاهمی برسند. نباید که همه جا مجلس و کمیسیون فرهنگی وارد شوند که اگر بشوند مصداق مداخله خواهد بود. نباید این کمیسیون مثل دورههای قبل بین اختلافات عرصهها و سازمانهای مختلف باشد. راهکار اصلی این است که عرصه هنر، متولی مشخصی دارد مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین صدا و سیما که هر دو نهاد باید این مشکل را بررسی کنند و تفاهم نامهای امضا کنند تا این مسائل به بخشهای دیگر جامعه تسری پیدا نکند.
*صدا و سیما نه تنها از پخش آثار سینمایی داخلی که حتی از پخش تیزرها و حمایت معنوی این آثار هم دریغ میکند. این داستان سر دراز دارد انگار...!
بله، حتی فیلم ارزشیای مثلویلایی هاهم از حداقل حمایتها برخوردار نشد، تا زمانی که اعتراض کردیم و درخواست هایی پیگیری شد تا صدا و سیما وارد عمل شود و سالنهای اکران فیلم ادامه پیدا کرد. به هر حال تبلیغ و حمایت از فیلمهای سینمایی برای کسانی که در این عرصه هستند و سرمایه شان را گذاشته اند، بسیار اهمیت دارد. بهتر است که به این عرصه کمک کنند تا مردم به سینما و برنامههای ضد ارزش و ضد فرهنگ پناه نبرند.
*در حالی که دم از تهاجم فرهنگی میزنیم، چطور این دو نهاد مهم فرهنگی به یک زبان مشترک نمیرسند تا مسائل این چنینی حل شود؟
تنها راهکار این است که این دو نهاد به تفاهم برسند و از قبل تفاهم آنها، جامعه را هم آشتی بدهند و عرصه فرهنگ و هنر را حمایت کنند. این مسائل برآمده از اختلافات سلیقهای است و این اختلافات را وارد یک عرصه بزرگ ملی کردهاند که متاسفانه آسیب آن به مردم و فرهنگی که این نظام تاکید بر اولویت آن دارد، میرسد.