برخی بر این باورند که پاکستان و افغانستان مرکز ایجاد تندروی مذهبی در منطقه و صادرکننده آن است. تا چه حد این حرف درست است؟ می توانم بگویم تا حدودی درست است. اگر سه دهه اخیر را بگیریم با توجه به علل وعواملی که قابل بررسی است نشانههای آن را برای اولین بار در همین منطقه مشاهده می کنیم. زمانی که افغانستان در اشغال نیروهای متجاوز شوروی است و گروه های مختلفی به منظور مقاومت و آزاد کردن افغانستان درجنوب افغانستان به همراه شمال پاکستان شکل می گیرد . اینها حمایتهایی را هم از خارج به ویژه کشورهای عربی و غربی دریافت می کنند. همراه با حمایتهایی که از جناح ها و جریانهای مختلف میشود ماهیت اینها به تدریج حالت تندروانه پیدا می کند. با توجه به باورهای ایدئولوژیک مبارزین این منطقه کسانی که در سایر کشورها خودشان را هم جهت با این گروه ها می بینند جذب این جریانات می شوند.گروههایی با نام های مختلف با ادعای جهادی کم کم ابعادش از این منطقه فراتر میرود.جنوب آسیا تا شمال آفریقا را تحت تاثیر قرار میدهد.در این میان القاعده با عملیات تاریخی در نیویورک با زدن برج های مرکز تجارت جهانی یک شبه ره صد ساله می رود. آغاز این جریانات مرز افغانستان و پاکستان است. منتها اکنون ابعاد قضیه به شکلی هست که ما نمی توانیم این مساله را صرفاً متعلق به این منطقه بدانیم و خیلی گسترده تر شده و کیفیت آن متفاوت شده و وضعیت پیچیده تری دارد که قابل بحث است.
یعنی معتقدید داعش محصول این منطقه نیست یا اینکه ساختارش از جایی دیگر شکل گرفته است؟
نه منظورم این نیست. این مطلب نظری نیست، خبری است و به اعتقادات من ربطی ندارد. آنچه در حال حاضر در صحنه و بهعنوان داعش می بینیم یک گذشته ای دارد. در عرض چند سال گذشته شرایط وزمینههایی فراهم شده که داعش بوجود آمده است.یکی اینکه کسانی که هستههای اولیه داعش را در بوجود آوردند عرب هایی بودند که در گروه القاعده در جنوب افغانستان و شمال پاکستان مدتها فعال بودند. اینها زیر نظر بن لادن و القاعده بودند و در چارچوب برنامههای القاعده به عراق رفتند به منظور مشارکت در مبارزه علیه آمریکا و دولت تحت حمایت آمریکا در عراق. لذا آغاز حرکت وظهور اینها متصل به قضیه شمال پاکستان و جنوب افغانستان است منتها شرایط بعدی در عراق ودر سوریه بوجود آمد مثل بادی شد که این آتش را همه جا برد. کل این منطقه را آلوده کرده ولی ریشه اش از آنجا شروع شده است.
این ایده را قبول دارید که آمریکا یا سرویسهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل یا انگلستان در تقویت و بوجود آمدن داعش نقش داشتند؟
من تردیدی ندارم که شروع حرکت داعش از شمال پاکستان و سپس عراق، یک حرکت گروهی بوده است. همین قضیه در رابطه با طالبان هست. کسانی که آگاه نیستند دو مقاله که می خوانند افغان شناس می شوند. از مطالب و ادعاهای تبلیغاتی که بگذریم به دور از گمانه زنی ها،مدعیان باید مدرک و سند صحیح ارائه کنند که داعش توسط چه گروهی یا کشورهایی به وجود آمد. منتها توجه داشته باشید و تاکید می کنم که درباره مرحله پدیدار شدن داعش صحبت می کنم.مرحله بعدی وقتی است که داعش وجود دارد و وارد صحنه شده است .در این مرحله بدون استثناء برخی قدرت های منطقهای و غیرمنطقه ای به طریقی و در مقطعی از داعش سود بردهاند.به طور قطع و یقین ترکیه از وجود داعش برای مقابله با کردها استفاده کرد.از داعش در ایجاد فرصت برای اقلیم کردستان در گرفتن کرکوک استفاده شده است تا جایی که داعش به اندازه ای بزرگ شد که خودش به مدعی گری رسید و یک تهدید شد. و حال این ماشین باید متوقف شود.برنامه و فکر همکاری منطقه ای و بین المللی علیه داعش در مرحله سوم قضیه مطرح شده است.
چه تحولی در داعش نسبت به طالبان بوجود آمده که اینها مدعی تشکیل دولت اسلامی در منطقه هستند. میگویند دولت اسلامی عراق و شام، حتی ممکن است بعداً بزرگ تر هم صحبت کنند. چه اتفاقی به لحاظ ایدئولوژیک در نیروهای تروریستی بوجود آمده است؟
از این منظر هیچ تفاوتی ندارد. طالبان حتی حکومت هم تشکیل دادند با نام امارت اسلامی افغانستان که محمد عمر مشهور به ملا عمر چند سالی هم حکومت کرد.در حال حاضر هم مجموعه طالبان افغانستان او را با همین عنوان می شناسند .البته این دو گذشته از ادعای خلافت یا امارت که کمی شباهت به حکومتهای اولیه دارد حتما تفاوت هایی هم دارند.
مثلاً در چه مواردی تفاوت دارند؟
تفاوت ها زیاد هست. حوادثی که در پاکستان و افغانستان می گذشت ،در دنیای دو قطبی آن روز و به دنبال اشغال افغانستان توسط شوروی بود. در حالی که اینجا به دنبال اشغال عراق است توسط آمریکا و در دنیای یک قطبی. شرایط منطقه خاورمیانه با شرایط جنوب آسیا متفاوت است و بازیگران سیاسی متفاوتی دارندوقضیه افغانستان به دعوای تاریخی کشمیر متصل می شود و دعوای داعش در کنار دعوای تاریخی دیگری است.تحولات بر آمده از بهار عربی را هم به این اضافه کنید. شرایط مختلفی را می شود برایش فهرست کردکه مسائل داعش را از مسائل افغانستان و طالبان جدا می کند. در کل نکته ای را که باید تاکید کنم اینکه تبادل اطلاعات دراین منطقه بسیار متحول شده است. حداقل من از ۱۴-۱۵ سال پیش دنبال کرده ام که طیف سلفی در سیستم مجازی با همدیگر در حال تبادل اطلاعات و اخبار هستند اما در جریان پدیدار شدن طالبان چنین شرایطی نبود.با همین امکانات جدید است که فلان شخص از استرالیا و فلان شخص از کانادا و آمریکا می آیند و در بیابان های عراق یا سوریه به هم پیوند میخورند.
به نظر شما دولت هایی مثل پاکستان خودشان عامل بوجود آورنده یا عامل حمایت کننده گروه تندرو نیستند؟ فکر می کنم اینها یک بهره برداریهایی می کنند.
بهتر است جدا کنیم بحث داعش را از بحث طالبان؛ شاید که بررسی قضیه دقیق تر شود. سهم برخی دولتها در شکل دادن، حمایت کردن و هدایت کردن این جریانات افراطی مسجل و قطعی است. بعد از استقلال پاکستان، منازعه سیاسی بین افغانستان و پاکستان یک امر مستمر بوده شاید کمتر کسی اطلاع داشته باشد که وقتی عضویت کشور تازه پاکستان در سازمان ملل مطرح شد تنها یک دولت با آن مخالفت کرد و آن هم همسایه اش افغانستان بود. بعد از آن هم دو تا کشور از ابزاری برای ایجاد مزاحمت و تحت فشار قرار دادن طرف مقابل استفاده کردند. بنابراین یک چنین سابقهای را در رابطه با این دو کشور می بینیم. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی دو کشور پیش از اشغال افغانستان توسط شوروی در این جهت باهم درگیری و مقابله داشتند. بعد از اشغال افغانستان شرایط و چینش نیروها در این منطقه کمی تغییر کرد. فراموش نکنیم که آن تحول در جهان دوقطبی اتفاق افتاد . پاکستان در اردوگاه غرب بود و افغانستان تا پیش از اشغال تحت نفوذ شوروی بود . بعد از آنکه نیروهای شوروی در سال ۱۳۵۸ وارد آنجا شدند دیگر کاملاً در آنجا حضور عینی داشتند. به دنبال این قضایا ما تحولات زیادی را داشتیم. کشورهای منطقهای در قضیه ورود کردند و کشورهای خارج از منطقه هم به همین ترتیب. غربی ها و آمریکا به شکلی وارد قضیه می شدند و درمنطقه هم ایران ، عربستان و پاکستان هم به شکلی دیگر. رقابت هایی که در صحنه عمل وجود داشت منجر به شکلگیری طالبان شد که توضیحات خیلی زیادی دارد. که اگر بخواهیم شکل مستقل به آن بپردازیم وقت زیادی را می طلبد. اما سهم دولت پاکستان در ایجاد گروه طالبان؛ از همه بیشتر هست. در سیر حرکت هایی که به پیش داشتند دولت پاکستان توانست نظر عربستان، تا حدی امارات و بعد از آن آمریکا را به حمایت از طالبان جلب کند.حتی در مقطعی دولت آمریکا حمایت می کرد که باید طالبان را به عنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناخت.در جریان پیشرویهای نظامی طالبان در افغانستان در زمان ریاست جمهوری ربانی در یک اجلاسی که در نیویورک بود به عنوان نماینده ایران شرکت داشتم و ۱۹ کشور بودند. نماینده دولت آمریکا خانم رافائل که معاون وزیر خارجه بود به اتفاق سایرین در آنجا درخواست داشت طالبان به عنوان دولت رسمی در افغانستان به رسمیت شناخته شود. در آن زمان ما آقای ربانی را به عنوان دولت رسمی افغانستان به رسمیت می شناختیم. به هرحال این صحبتهای سیاسی را به عنوان نمونه عرض کردم که حتی در مقطعی آمریکا حمایت می کرد، البته قضیه سپتامبر و انفجار نیویورک که آمریکا شرایط را عوض کرد و مسائل دیگر پیش آمد.
آیا قرار است داعش درنهایت چیزی شبیه طالبان شود و در خاک عراق ماندگاری داشته باشد. یا اینکه داعش از بین خواهد رفت و به زودی منهدم خواهد شد؟
پیشگویی در امر سیاسی خیلی پسندیده نیست و من نمی خواهم پیشگویی کنم. اما تصور هم نمی کنم که شرایط منطقه امکان بدهد که خیلی سریع اینها از بین بروند. برای جمع کردن این واقعه و حادثه پیش آمده شرایط باید در اینجا تغییر کند. رقابت هایی جدی و ریشه دار در منطقه است بین قدرت های منطقه ای وهمچنین رقابت هایی که بین قدرتهای غیرمنطقه ای در سطح جهانی است. با توجه به این رقابتها حذف داعش کار سختی است. رقابتهای منطقه ای بین عربستان، ترکیه، قطرومصر اینها ریشه، علل و عوامل دارد. آیا چنان اراده سیاسی در این پایتخت ها وجود دارد که متوجه این خطر واقعی شوند؟ من که چنین اراده سیاسی را مشاهده نمی کنم . تصور می کنم که بعضی از این کشورها یا همه آنها به این فکر می کنند که از فرصت حضور داعش چگونه می توان در جهت منافع خودشان استفاده کنند. به دلیل اینکه هنوز یاد نگرفته اند که امنیت یک امر منطقه ای است نه ملی. در یک زمانی ۲۰ سال پیش در حالی که مخالفان ما یعنی طالبان در کابل حکومت می کردند با هزینه خودمان از وزارت بهداشت تیم های پزشکی را می فرستادیم به آن سوی مرز با اطلاع دولت کابل برای اینکه افغانیها را واکسینه کنند. برای اینکه آن بیماری داخل کشور ما نیاید. اما در حوزه امنیت متأسفانه این عقلانیت منطقهای را مشاهده نمی کنم وگرنه اصلاً داعش نباید بوجود می آمد. اینکه لانه زنبوری در آنجا درست شود و این را در جهت اهداف خودشان به کار بگیرند در حالی که او راحت ۷۰۰ نفر را سر می برد این نشان دهنده یک بیماری ریشه داری در این منطقه است .چون حکومتها که عموماً حکومت های مستبد هستند اینها را به عنوان فرصت و ابزار می بینند.
چرا خشونت عریان اینقدر در داعش زیاد است. ما در طالبان هم داشتیم اما به این شکل نه.
پرداختن به این موضوع کمی زود است. باید مجموعه های کسانی که در داعش هستند مورد توجه جامعه شناختی، و هم روان شناختی قرار بگیرند آنچه که از رفتار اینها مشاهده می شود حالت طبیعی ندارد. گاهی اوقات بعضی ها به مسائل نگرش ایدئولوژیک نسبت می دهند. من قبول دارم نگرش اینها ایدئولوژیک هست اما تمام مسئله این نیست. بسیاری ازاینها باید حتماً مشکلات روانی و روحی داشته باشند .وگرنه به سادگی نمی شود تصور کرد کسی بیاید سر بریده ای را به دست فرزندش بدهد . یا کسی ازچچن بیاید آنجا و افتخار کند که چند صد نفر را به تنهایی سر بریدم . یا یک انگلیسی پاکستانی الاصل در مصاحبه به راحتی و با خنده بگوید من سر بریدم. این باطبیعت انسان و انسانیت سازگار نیست. اینها آدم های سالمی از لحاظ روحی و روانی نیستند. گروههایی هم هستند که خصلت ماجرا جویانه شان آنها را به این صحنه کشانده است.گروهی دیگر به هوای مدعیان دروغ به راه افتاده اند.سهم بعضی رهبران منحرف را هم نباید فراموش کرد که میزان فهم دین و عقلانیت آنها را میتوانید از فتاوای آنها بفهمید.
یک بخش از رهبران دینی که فرمودید در عربستان سعودی حضور دارند. ظاهراً در عربستان سعودی دو قطب وجود دارد. یک قطب که خواهان برخورد با داعش هستند اگر تعبیر من درست باشد، یک قطب خواهان تقویت این گروه هست و آن را مثل یک فرصت تلقی می کند.
اطلاع دارم در عربستان مثل هر کشور دیگری گروه های زیادی هستند .محدود به دو گروه نکنیم اینها نحلههای فکری مختلفی در این کشور هستند. از سال ها پیش به این مطلب توجه داشتم .مثلا دنبال می کردم که درآمد بالای نفت چه تحولاتی را از نظر اجتماعی در عربستان خواهد داشت. ساده تر بخواهم بگویم تحول اقتصادیش چه تحولی در حوزه اجتماعی به دنبال خواهد داشت. در آن زمان که دنبال کردم به یک قضیه ای برخوردم که هزاران تبعه سعودی هستند که در کشورهای ثروتمند اروپایی ، آمریکا و کانادا در حال تحصیل هستند. اینها یک تعاملی با محل تحصیل خود دارند. از یک طرف ایده های خود را منتقل می کنند. که نمونههایی از سلفیگری را در اروپا و آمریکا می بینید. اما همه مطلب این نیست. بخش بزرگی از اینها از اروپا و آمریکا به کشور خود بازگشتند و تجدد را به کشور خود آوردند. اینها نیز تأثیر می گذارد. تحولات جهان در حوزه های ارتباطاتی و در تمام حوزهها باعث شده که یک شرایط متنوعی و متکثری ببینیم. حتماً در سعودی گروههایی را داریم که با این جریانات مخالف هستند. حتماً جریاناتی را میبینیم که به شدت افراطی هستند. جریاناتی را می بینیم که در پیوند با مسائل سیاسی منطقه اینها را به عنوان ابزار می بیننند. کسانی را می بینیم که بدفهمی دارند از نیروهای منطقه. مثلاً فرض کنید حرکتهای اینها چند پیکانه است. یکی از پیکانهای اینها هدف های ضدشیعی دارد. گاهی اوقات در رسانهها مطلب را خیلی ساده می کنند و تمام عربستان میشود وهابیت،اینطور نیست .در عربستان ترکیبی از نیروهای مختلف است. حتماً نیروهایی هستند که از پیروزیهای داعش خوشحال هستند و همه جور پشتیبانی می کنند. حتماً نیروهایی هستند که در صحنه میجنگند. شما در جریان نیویورک و انفجار آن دو برج هم میبینید که تعداد بیشترشان از عربستان بودند. بنابراین نمیتوانیم صورت مسئله را ساده تر کنیم ترکیبی از نیروهای مختلف عربستان هستند. حمایت قابل توجهی هم از عربستان و سایر کشورهای عربی- به عربستان محدودش نکنیم- امارات و کویت هم هست و سایر کشورها هم هستند. در شمال آفریقا هم اینها حمایت می کنند. از سال پیش که در مصر کودتا شد اعتقاد داشتم و هنوز هم اعتقاد دارم که یک جریان افراطی از مصر سر برخواهد آورد که بعید نیست از داعش هم بزرگتر و خطرناکتر باشد. این هنوز اول کار است. به دلیل اینکه اعتقاد دارم یکی از اصلی ترین و شاید اصلی ترین دلیل ظهور چنین جریاناتی که مثل قارچ فرصت رشد پیدا می کنند حکومت های استبدادی هستند. حکومت هایی که عدالت را به زیر پا می گذارند و همین باعث عکس العمل هایی میشود که این عکس العملها کم کم همدیگر را پیدا میکنند. سازمان بندی می شود، حمایت خارجی می آید، و در مقابل دولتها می ایستد. تردیدی ندارم که مصر با این قضیه روبهرو خواهد شد. چرا که یک جریانی با یک شروع انقلابی را ما در آنجا مشاهده کردیم . در مرحله دوم اخوان المسلمین به دلیل مدیریت ضعیف خود حرکت مردمی را دچار مشکل کرد. آخر سر به جایی رسید که انقلابیون اصلی و جوانانی که در میدان تحریر بودند همه پس زدند .متعاقبا ارتشی ها حتی همان انقلابیون را فریب دادند و همراه خود آوردند و در مراسم کودتا حضور پیدا کردند. چنین کودتای صورت گرفت و اما کم کم به طریقی چهره حکومت کودتایی مصر روشن و روشن تر شد. اما با مجموعه اطلاعاتی که دارم باور نمی کنم که جامعه مصر ساکت و آرام بماند . قطعاً حرکتهایی صورت خواهد گرفت. نگرانم که مقاومت ارتش در مقابل خواستههای آزادیخواهانه موجب پا گرفتن حرکتهای خشونت آمیز شود.وجود جریانات سلفی در این راستا ظرفیت بالایی برای حرکت های مشابه داعش ایجاد می کند. در مقابل خشونت های دولتی خشونت های گروهی بوجود می آید.
دو قدرت منطقه ای ایران و عربستان اگر به هم نزدیک شوند می توانند مقابل داعش و تندروی اقداماتی را انجام بدهند؟
کار سیاست خارجی و دیپلماسی موزائیکی است . خیلی ریز و به تدریج انجام می گیرد تا ساختمان روابط دو کشور ساخته می شود. تخریب این ساختمان اما خیلی ساده است. با یک جمله نابجا می شود تخریبش کرد. متأسفانه در طول چند سال اخیر روابط نسبتاً خوب ایران و عربستان در اثر سوءمدیریتی که وجود داشت بهم ریخت . انتظار ندارم که به سادگی این قضیه ترمیم بشود. دو کشور به میزانی از هم فاصله گرفتند که هر چقدر هم خوشبینانه نگاه کنیم در کوتاه مدت نمیتوان انتظار داشت این رابطه به حالت طبیعی برگشته باشد. اما اعتقاد دارم این لازم و واجب است برای امنیت منطقه ،برای منافع ملی ما و برای منافع ملی عربستان،که دو کشور به این سمت حرکت کنند . به تدریج و به همان شکل موزائیکی کم کم روابط خود را بسازند. بخشی از روابط منطقه ای و دوکشور به قضیه داعش و مقابله با داعش برمی گردد که در جای خود مهم است اما همه چیز دراین خلاصه نمی شود. بالاخره دشمنی، هزینههای زیادی را ایجاد می کند. فرصتهای زیادی را هم برای قدرت های خارجی ایجاد می کند. اگر توجه به آینده داشته باشیم یک منزلش داعش است. منازل دیگری هم کشورها میتوانند با هم همراهی، همکاری، هماهنگی و همسوئی داشته باشند تا بتوانند بر مشکلات منطقه ای فائق بیایند و در حوزه های امنیت، ثبات، صلح، توسعه اقتصادی و سایر مسائل و بتوانند همکاری داشته باشند.
در نهایت نقش داعش در تحولات منطقه چگونه است؟
در حال حاضر توجه عمده محافل سیاسی دنیا را داعش به سوی خود جلب نموده است.اگر به ریشههای مشکل پرداخته نشود هزینههای زیادی به ویژه برای کشورهای منطقه خواهد داشت. باید فضای سیاسی اجتماعی منطقه تغییر کند تا امکان توسعه و گسترش داعش به تدریج کاهش پیدا کند.اصلی ترین مشکل منطقه برخی حکومتهای استبدادی است که امکان سرباز گیری این جریان منحرف را فراهم میسازد.
یکی از بحث هایی که راجع به داعش مطرح می شود این است که آیا به قضیه شیعه و سنی ربطی پیدا می کند؟
در حال حاضر بحث روز مربوط به داعش است.کمتر توجهی به خطرات موجود در همسایگان شرقی میشود.شکل گیری برخی جریانات تند فرقه ای در این منطقه نیازمند توجه ، رسیدگی و برنامه ریزی است .درگیری های فرقهای در این منطقه بیش از دو دهه سابقه دارد. اکنون اگر این دو جریان در دوسوی کشورمان به هم مرتبط شوند کار بسیار تهدید کننده و نگران کننده خواهد شد. هر گونه حرفی یا حرکتی که به دوقطبی گری شیعه و سنی در منطقه کمک کند به ضرر کل مسلمانان خواهد بود. متاسفانه حرف ها و اقدامات نسنجیده و ناپسند از سوی افراد غیرمسئول کم نیست. اینها مستمسکی می شود برای تحریک جریانات تند و جاهل. مقابله با پدیده داعش بیش از آنکه به میدان جنگ مربوط باشد به حوزه های سیاسی و اجتماعی متکی است. داعش در وجه داخلی خود ریشه در جهل و بیعدالتی دارد. جهل و افراط دو همنشین تاریخ هستند.افراط در فضای استبداد و بی عدالتی رشد میکند.
(251318)