گروه سیاسی-رسانه ها: صدای نقد فعالان سیاسی به عملکرد رسانه دولتی ایران که بودجهای قابلتوجه در اختیار دارد، همچنان شنیده میشود. صداوسیما در بخشهای مختلف نتوانسته کارکردهای حرفهای یک رسانه در این ابعاد را ایفا کند و این مسئله در حوزه سیاسی و حتی موضوعات ملی سیاست خارجی، خود را به خوبی نشان میدهد.
عبدالله ناصری از اساتید دانشگاه و فعالان سیاسی اصلاحطلب، کارشناس باسابقه رسانه نیز بهشمار میرود. حضور در مدیریت میانی صداوسیما در سالهای ٦٠ تا ٦٣ و همچنین مدیرعاملی خبرگزاری جمهوری اسلامی در دوران اصلاحات در کنار سایر فعالیتهای روزنامهنگاری او، هر دو حوزه سیاست و رسانه را برای او تجربهشده ساخته است. این فعال سیاسی در گفتوگو با روزنامه «شرق»، به دلایل کاستیهای صداوسیما در حوزههای مختلف بهویژه دیپلماسی عمومی پرداخت که در ادامه میآید.
از رسانهها به عنوان بازوی دیپلماسی عمومی و حوزه سیاست یاد میشود. چقدر در بزنگاههای سیاسی و دیپلماتیک، این ظرفیت در ایران از سوی شبکههای رسمی سیما مورد استفاده قرار گرفته است؟
ما در ایران در حوزه رسانههای تصویری، شرایط منحصر به فردی داریم به این عبارت که رسانه تاثیرگذار تصویری ما انحصاری است و به علت نداشتن رقیب، معمولا در چارچوب منویات خود عمل میکند. به سبب گرایش سیاسی خاص، گاهی نیز با برخی بخشها رقابت میکند و مشخصا امروز با دستگاه اجرایی، زاویه دارد. بارزترین وجه این شیوه در دوران اصلاحات و سپس در یکسالونیم دولت دکتر روحانی که رویکرد اصلاحطلبانه دارد دیده میشود. تا این شرایط تغییر نکند اساسا نمیتوان درباره آن ارزیابی خاصی ارائه داد. واقعیت این است که این رسانه در زمینه کارکرد دیپلماسی عمومی که خیلی موثرتر از دیپلماسی رسمی است، سیاست روشن و برنامه مدونی ندارد. دلیل آن هم روشن است. تنها زمانی این مسئله میتواند کارگر افتد که دیپلماسی عمومی ما با کارگزار دیپلماسی رسمی که وزارت خارجه است همسو باشد. وقتی نهتنها چنین اتفاقی نمیافتد بلکه نقش متفاوتی را از ناحیه صداوسیما شاهد هستیم، این رسانه همانند پوشش مذاکرات اخیر هستهای منفعل عمل میکند و بعد از اعلام بیانیه سوئیس، زیرکانه آنچه حاصل زحمات شبانهروزی یکسالونیم گذشته تیم هستهای بود را کمرونق جلوه میدهد.
چرا در شبکههای صداوسیما که برونمرزی هستند، در مقاطع مهم برنامههای عادی قطع نمیشود و شکلگیری برنامههای ویژه با حضور کارشناسان حتی همسو با گرایش سیاسی آن رسانه دنبال نمیشود؟ مثلا شبکه خبر رویهای که در سهساعتونیم قبل و بعد از قرائت بیانیه دنبال کرد را ادامه نمیدهد؟
رسانه صداوسیما در دو دهه اخیر در قامت رسانهای عمل کرده که جهتگیری سیاسی به سود گروهی مشخص داشته است اما گاهی به دلیل تذکرات رسمی یا فشار شدید افکار عمومی در رسانههای مستقل و فضای مجازی، به صورت مقطعی ظاهری متفاوت گرفته است تا شاید رضایت افکارعمومی جلب شود. صورتمسئله مشخص است؛ تا زمانی که این رسانه نتواند واقعیت را بپذیرد و اصل بیطرفی که مهمترین شناسه رسانه- چه مکتوب و تصویری- است رعایت نشود، این کارهای مقطعی هم در میانمدت کارکرد خود را از دست میدهد و دوباره گرایش مردم به رسانههای برونمرزی یا رسانههای مستقل در فضای مجازی یا مکتوب افزایش مییابد.
راهکاری برای چنین رویکردی پیشنهاد میکنید؟
خبرگزاری رسمی کشور پس از ورود رقبایی در قامت خبرگزاری، کمی خود را ارتقا داد و روزنامهها نیز با موج ورود رسانههای مستقل خصوصی در اواسط دهه ٧٠ و بهویژه دوران اصلاحات، کیفیت خود را ارتقا دادند. صداوسیما هم نیازمند رقیب است؛ امروز ریاست این سازمان قدرت مانور بسیار زیادی دارد، هرچند معاونت سیاسی و بخش اخبار، شرایطی متفاوت دارد. باید در حوزه سیاستگذاری خبری برای چارچوبی مشخص برنامهریزی کرد تا در یک روند مشخص، سطح برنامهها و کار رسانهای صداوسیما تغییر کند. وقتی رقیبی وجود ندارد، این رسانه در چارچوب نظرات جناحی عمل میکند و آنچه دولت روحانی در همه عرصهها بهویژه مذاکرات هستهای با زحمات طولانی به دست آورده را نهتنها «دستاورد» نشان نمیدهد، بلکه منفعلانه یا به صورت تکهتکه تصمیماتی میگیرند که فاقد توضیح رسانهای است و کارکردهای دیگری دارد.
برخی معتقدند به دلیل واردنشدن بخش خصوصی خلاق به حوزه شبکههای ماهوارهای، اساسا شبکههای رسمی نمیتوانند کارکرد آنها را داشته باشند، اما برخی دیگر میگویند همین ظرفیتهای موجود در بخش برونمرزی سیما و شبکه خبر اگر به شکل حرفهای در اختیار همه تفکرات قرار گیرد میتواند اثرگذار باشد؟
بخش خصوصی که بعید است امکان ورود پیدا کند، مگر اینکه به طور قانونمند در بخشی از اصول قانون اساسی بازنگری صورت گیرد، اما همانطور که گفتم حتی با همین قانون اساسی میتوان به تنوعپذیری آن اقدام کرد و این تعداد شبکهها و ساختارهای سازمانی را تقسیم کرد. الان یک آقای سرافزار در صداوسیما رئیس است و آن موقع هفت آقای سرافراز با هفت شیوه مختلف به فعالیت مشغول خواهد شد. اگر همین حد هم رقابت ایجاد شود گام بلندی برداشته خواهد شد چون هرکس میخواهد جلوه بهتری از شبکه زیر نظر خود نشان دهد. نکته مورد اشاره شما نیز کاملا عملیاتی است یعنی اگر در همین وضعیت صداوسیما از شیوه مرسوم خود دست بردارد میتوان امیدهایی داشت. دو دهه است در این رسانه، برخی افراد امکان حضور در برنامههای سیاسی، فرهنگی و حتی علمی و آکادمیک را ندارند و آمدن چنین کارشناسانی حتما فضا را عوض میکند.
برنامه شبکه خبر در هنگام قرائت بیانیه، تا حدی قابل قبول بود و برای اولینبار بخش عمده سخنرانی اوباما پوشش داده شده و بهشیوه معمول رسانهها، کارشناسانی روی خط آمدند. در همین حال در ترجمه سخنان خانم موگرینی در همان برنامه و بخشهای خبری شبکههای دیگر، فضا بهگونهای بود که گلایه تیم هستهای را بههمراه داشت. دلیل این تناقضها چیست؟
بهطورطبیعی برای موضوع مهمی مثل مذاکرات هستهای که سرنوشت و همه امید جامعه را به خود جلب کرده است و عکسالعمل اجتماعی و شادی مردم نشان از توجه ویژه به آن دارد باید متخصصان امر دیپلماسی با تنوع فکری مختلف و با اجازه اظهارنظرهای متنوع و گوناگون به این رسانه دعوت شوند. در شرایطی که پنج روز از این پیروزی در سطح جهانی میگذرد از نظر من بهعنوان کارشناس سیاسی و رسانهای، این رسانه در حد و قواره رسانههای جناحی کشور عمل کرده و وقتی برنامههای شبکههای مختلف آن را مانیتور میکنیم یک پیام از آنها مخابره میشود که همه آنچه در لوزان صورت گرفت دستاورد نبود در صورتیکه جامعه جهانی معتقد است این تفاهم کلی برای ایران و غرب یک دستاورد بوده و بزرگترین ضررکننده آن شخص نتانیاهو و رژیم اشغالگر قدس به شمار میرود.
به دلیل واقعشدن مذاکرات سوئیس در ایام نوروز، جای مطبوعات و تحلیلهای مستقل کارشناسان خالی بود. چقدر مطبوعات مستقل در ایران میتوانند خلأ صداوسیما را پوشش دهند؟ یعنی در جهان، بهجای استناد به فلان شبکه خبری، به مطالب روزنامههای مستقل استناد میشود؟
حتما اینطور است و ما در مسائل مختلف داخلی مثل انتخابات بهویژه سال ٩٢، این را دیدیم که رسانههای بزرگ جهانی در مسائل ملی ما به رسانههای مکتوب و روزنامههای مستقل ما استناد میکنند. به نظرم روزنامهنگاران و رسانههای مستقل مجازی میتوانند این دو هفته تعطیلی و خلأ ارائه تحلیل به جامعه را جبران کنند. بیانیه سوئیس، مقدمه توافق برنامه جامع اقدام مشترک خواهد بود و من بهعنوان کارشناسی کوچک در این حوزه به دوستان و روزنامهنگاران مستقل اعلام میکنم این چهارماه بسیار هوشمندانه نسبت به ادامه کار تیم مذاکرهکننده عمل کنند و البته مراقب باشند، چراکه ممکن است تدابیری از سوی برخی محافل رسانهای تندرو دیده شده باشد که فضاهای جدیدی ایجاد کنند و ما را از مسئله هستهای و آگاهیدادن به مردم غافل کنند.
آیا دولت و مثلا رئیسجمهور این امکان را نداشت که با دیپلماسی رسمی به حوزه رسانه ورود کند؟ مثلا بلافاصله دو نشست خبری یا اگر دسترسی به خبرنگاران نبود حداقل دو گفتوگوی تلویزیونی آماده میشد. چرا دولتها به این حوزه هم جدی نمینگرند؟
علت این است که بارها عرض کردم دولت از نظر سیاستگذاری رسانهای و اثرگذاری افکارعمومی فاقد «ستاد» است. آقای ظریف چون در خارج از کشور و در لوزان در متن توجه همه رسانههای جهان قرار گرفت به محض ورود به کشور مورد استقبال قرار گرفت. رئیسجمهور میتوانست همان کاری که اوباما بلافاصله پس از قرائت بیانیه سوئیس انجام داد را با کیفیت بهتر انجام داده و موج شیطنتهایی که رژیم اسرائیل و کشورهای عربی به راه انداخته بودند را خنثی کند. اشکال کار ما این است که همیشه با تأخیر به این مسئله ورود میکنیم، چون گروهی که باید در نهاد ریاستجمهوری این حوزه را رصد کنند و در حوزه ستادی سریعا تصمیم بگیرند، وجود ندارد. خبرگزاری رسمی دولت و روزنامه دولت هم دراینزمینه کارایی لازم را ندارد.