گروه سياسي: خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران (موسوم به ايرنا) كه خبرگزاري رسمي دولت محسوب ميشود با انتشار مطلب پر از اهانت و تمسخر علیه ملاوردی و سیاستهای روحانی در حوزه زنان؛ عملا و پس از سه سال، بار ديگر ثابت كرد رسانه اصلي دولت همچنان در يد قدرت باند احمدينژاد و پايداريهاست و اين امر اين نكته ظريف را هم اثبات ميكند كه دولت روحاني به دليل ضعف در مديران تصميمگير رسانهاي خود چقدر در حق نيروهاي حامي خود در حوزه رسانه جفا كرده كه حاميان احمدينژاد و گروه پايداري همچنان در آن حرف اول را بزنند!
گفتني اينكه در سال آخر دولت دهم، دهها نيروي حامي احمدينژاد، به صورت استخدام رسمي وارد ايرنا و روزنامه ايران شدند به نحوي كه آن روزها نقل محافل رسانهاي شده بود كه نيروهاي تازه وارد، حتي جايي براي نشستن در ساختمان خبرگزاري و روزنامه را نداشتند!، اين نيروها همچنان در اين دو رسانه دولتي و پس از 3 سال از عمر دولت روحاني، در بسياري از سرويسهاي تحريريه و بخشهاي تاثيرگذار حضور دارند و خود را آماده بازگشت مجدد دولت مهرورز! كردهاند و هر از چندگاهي هم نيشهاي خود را به دولت روحاني وارد ميكنند كه تازهترين آن متوجه خانم مولاوردي معاون رييسجمهور شده است. مطلب منتشره ایرنا را در ادامه بخوانيد؛ فقط به ياد داشته باشيد كه ايرنا قرار است سخنگوي رسمي دولت باشد و نه گروه پايداري (حاميان احمدينژاد و جليلي)!
مطلب منتشره
در جامعه ای مدنی، رسانه قرار است در عین این که مشکلات و مطالبات را نشان می دهد، پیگیر مطالبات مردم از مسئولین و عملا رابط میان مردم و مسولین در جهت رساندن صدای مردم به آنها باشد. در حوزه زنان آیا این دو مهم توسط رسانه ها انجام می شوند؟ متاسفانه پاسخ این سوال منفی است به همین دلیل است که گفته شده رسانه ها وظیفه خود را در حوزه زنان 'نیمه' انجام می دهند پس کارشان نیمه تمام است.
آن چه در جریان است این است که مسائل و مشکلات زنان بر سر هر کوی و برزن مطرح است با این روال که بسته به جریان سیاسی رسانه مورد نظر، موضوعات و زاویه نگاه به آن ها تعیین می شوند به علاوه درشت نمایی ها و یا بایکوت رسانه ای. اهداف مورد نظر تعیین کننده موضوعات و روش طرح آنها است. رسانه های معاند و مخالف انقلاب در یک دسته بندی، رسانه های وابسته به جریان اصلاح طلب و رسانه های وابسته به جریان اصولگرا همه بر یک سری موضوعات و به سبک و روش خود به مسائل زنان می پردازند.
نکته این است که آن چه مطرح می کنند همه هم موضوعات زنان هست و هم نیست. از این رو است می توان گفت مشکلات زنان تبدیل به 'ابزار'ی در اختیار جریان های سیاسی و در نتیجه رسانه های متعلق به آنان است تا بهره های خود را از آن ببرند. برای رسیدن به نقطه اصلی اشکال باید دید رسانه ها که امکانات خود را از مراکز قدرت دریافت می کنند در حوزه زنان چه سیاستی را دنبال و چه عملکردی داشته و دارند.
جریان معاند، مخالف و اپوزسیون نظام اسلامی انقلاب اسلامی با انتخاب زاویه نگاه، تعیین مبنا و نقطه هدف هر موضوعی در ارتباط با زنان را به چالش میان نظام و مردم و تقابل اسلام و حقوق و مطالبات زنان تبدیل می کند. نتیجه ای از این چالش دنبال می کند القاء ناتوانی پاسخگویی به مشکل و در نهایت القاء ناامیدی و یاس از برآورده کردن آن مطالبه است. البته این هدف در کنار ایجاد موج و ماهیگری های مختلف از تقابل اسلام و حقوق انسانی زنان از موج ایجاد کرده است.
جریان سیاسی اصلاح طلب در حوزه زنان با نیروهای سکولار، لائیک، فمنیست، اوپوزوسیون و حتی معاند و مخالف اسلام در عمل مرزی برای خود نشان نداده و معرفی نکرده. به عبارت ساده تر در حوزه زنان چه به لحاظ موضوع، چه به لحاظ روش دستیابی به مطالبه و چه به لحاظ تعیین موضوعات با مخاطبین خاص و نه همگانی، و حتی در تعیین اولویت ها مرزی معرفی نکرده و با آن ها همراه بوده است. از طرف دیگر عملکردها از دادن و امضای بیانیه ها و نامه ها و جریان سازی ها و طرح های مشترک با زاویه نگاه مشترک بیانگر همین پیوستگی است. آن چه انجام می شود با استفاده از رسانه ها به صحنه اجتماع می آید.
آن چه رسانه های داخلی در حوزه زنان انجام داده و می دهند یا سکوت و بی خبری و بی نظری است و یا انجام کاری که تا 'نیمه' است با بهره برداری 'ابزار'ی از مشکلات زنان. هر کدام از جریان ها به هر نحو که با موضوع زنان برخورد کنند در نهایت در صحنه اجتماعی موضوع زنان کاری سیاسی می شود. به این معنی که موضوعات و مسائل زنان با هدف بهره برداری سیاسی مطرح می شود و مسولین حوزه زنان توسط آن جریان در دایره امن قرار می گیرند. همین نشان می دهد که نه رفع مشکل هدف است و نه برنامه ای برای این کار هست و نه گزارش و نه شاخصی.
نتیجه ای که از طرح مسائل زنان توسط رسانه ها حاصل شده عبارت است از:
- مشکلات زنان را مطرح کنند تا به جامعه القا شود که مطالبات مردم را پی می گیرند. نحوه ارتباط دادن این پی گیری ها به جریان سیاسی یا افراد شناخته شده نشان می دهد که 'زنده باد' 'مرده باد' نثار چه کسانی است.
- کاری اجتماعی با هدف بهره برداری سیاسی. نیروی سیاسی و واگذاری قدرت در دست مردم است که با هر انتخابات به افراد واگذار می شود یعنی همان نیروهای آماده گرفتن قدرت که اسمش می شود نیروهای سیاسی. پس راهکار این می شود که مردم را در جهت توان افزایی سیاسی باید حفظ کرد. شعارها و وعده ها و از آن مهمتر طرح مسائل و مشکلات زنان توسط جریانات سیاسی ملت را که خواستار رفع مشکلات در حوزه زنان است همراه خود نگه می دارد و آرائشان را از آن خود می کند. این کار یعنی کاری اجتماعی با هدف سیاسی.
- جریانات سیاسی که به نوبت پست ها و امکانات ملی به نام زنان را در اختیار می گیرند کاری اساسی و زیربنایی در جهت رفع مشکلات زنان انجام نداده و نمی دهند و نکته قابل توجه این که توسط رسانه ها هم پاسخگویی از آن ها خواسته نمی شود. توسط این پست ها چه برنامه کلان، چه بلندمدت و میان مدت و کوتاه مدت در جهت رفع مشکلات و مسائل زنان داده نشده و بر همین اساس گزارش مسولینی که امکانات ملی به نام زنان را در اختیار دارند گزارش هایی بدون شاخصی برای اندازه گیری بوده است.
نقش رسانه ها نقش پرسشگری و پی گیری مطالبه تا نهایت نبوده بلکه همان 'زنده باد' 'مرده باد' به زبان خودشان بوده است. جدای از رسانه های معاند و در تقابل با نظام اسلامی، و جدای از رسانه هایی که با موضوعات زنان کاری ندارند و اصلا مشکلاتی در این حوزه نه مطرح می کنند و نه پی گیری، از رسانه های داخلی آن ها که موضوعات زنان را مطرح می کنند در دو مسیر حضور دارند. هر دو جریان بسته به راهکار و برنامه ای که دنبال می کنند موضوعات را تعیین کرده و به صحنه اجتماعی می آورند ولی آن چه هر دو در آن مشترک هستند وانهادن مسئولین در آن ارتباط به حال خود است.
به عبارت دیگر مسولین که امکانات ملی و مردم را در اختیار دارند و باید که پاسخگوی مطالبات مردمی باشند در یک دایره امن نشسته اند به گونه ای که بنا بر این نیست که برای ادعاها و عملکردشان در حوزه زنان پاسخگو باشند. از این روست که طرح مباحث مربوط به زنان می شود 'بازیچه' و 'ابزار'ی در خدمت جریان های سیاسی برای بازی دادن مردم. کاری تا 'نیمه' یعنی طرح مطالبات 'آری' ولی پی گیری از مسولین مربوطه 'خیر'. این امر در حالی است که خود موضوعاتی هم که توسط رسانه ها مطرح می شوند و زاویه نگاه و اهدافی که دنبال می شود جای بررسی مستقل دارد که موضوعات چه گونه، با چه هدفی، و بر اساس کدام سیاست و کدام اولویت تعیین شده و به رسانه ها کشانده می شوند.
'کار نیمه تمام رسانه ها' از این جهت است که رسانه هایی هم که موضوعات زنان را مطرح می کنند آن را به ظاهر به جهت جلب توجه اجتماعی که در اساس با هدف سیاسی است دنبال می کنند از این رو بخش پرسشگری از مسولین و خاصه مسول مربوطه در این جریان رها شده است. افراد و رسانه هایی که پرسشگری و نقد عملکرد مسولین را دنبال می کنند در واقع دست به عملیاتی انتحاری زده اند چرا که از بازی جریان های قدرت بیرون کرده شده و از هر دو طرف تیر می خورند.
مسیر مدنی و صحیح رسانه ها این است که مستقل از نیروهای قدرت و به عنوان بازوی فعالیت مدنی در صحنه حضور داشته باشد. این در حالی است که عملکرد رسانه ها نشان از این دارد که در خدمت جریان های قدرت در جهت توان افزایی قدرت سیاسی و در مسیر خاص همان جریان هستند. البته حمایت ها و بهره برداری ها هستند که نقش تعیین کننده دارند که کلا زنان در همه این نزدیک به 4 دهه از این چرخه بیرون نگه داشته شده اند و آنان که ورود کرده اند باز در جهت توان افزایی سیاسی در خدمت بوده اند به اسم و از سهم زنان.
اگر امور زنان در دولت ها و جریان های سیاسی 'ابزار'ی جهت بازی سیاسی و سیاسی بازی با امور زنان نبود و اگر رسانه ها در نقشی مدنی پی گیر خواست های مدنی بودند عملکردها باید به گونه دیگر انجام می شد. چند مثال در این ارتباط:
- مثال این که در دولت آقای روحانی مشاورین امور زنان و خانواده دستگاه ها با حکم دولتی تقلیل جایگاه پیدا کرد ولی رسانه ها نقش مدنی خود را بازی نکردند و پیش گیری از این کار انجام نشد تا مانع آن شوند چرا که رسانه ها و معاونت امور زنان در خدمت جریان سیاسی بودند نه در خدمت مردم.
- مثال دیگر این که در این دولت با این که شعار و وعده در حوزه زنان و خانواده فراوان بوده است به طوری که بلندی آن صدای تشکل های مدنی را هم پوشش داده و به عبارتی خفه کرده در همه این مدت مطالبات زنان از مسولین و پاسخگویی از مسولین توسط رسانه ها دنبال نشده. آن چه دنبال شده تایید و کف و دست و هورا برای مسولین حوزه زنان توسط جریانی که امکانات به نام زنان را در اختیار دارد بوده است.
- مثال دیگر این که با این همه مسائل و مشکلات خانواده ها در این مدت ستاد ملی زن و خانواده تعطیل بوده و فعالیت و کاری نداشته و از رسانه ها این کار پی گیری نشده.
- مثال دیگر عدم ارائه برنامه در حوزه زنان و خانواده و به عبارت دیگر عدم تعیین اولویت های کاری جهت به کار گرفتن امکاناتی است که به نام زنان در اختیار پست ها قرار دارد و رسانه ها خواستن برنامه را از مسولین مربوطه پی گیری نکردند. معنای دیگر این کار این است که امکاناتی که در اختیار مسولین است پشت پرده برای دستیابی به اهدافی پنهان با برنامه هایی پنهان مورد بهره برداری قرار می گیرند.
- مثال دیگر این که آن یک درصد بودجه ای که قرار شده بود در دستگاه ها به امور زنان و خانواده امکان اجرای طرح های ملی را به وزارتخانه ها بدهد از بودجه قطع شد و رسانه ها در این باب مسئولیت و ماموریت خود را انجام نداند.
- پی گیری برای خواستن گزارش عملکرد بر اساس برنامه هایی که شاخص جهت بررسی گزارش بدهد.
- تعیین چرایی تب همایش و 'حرف' به جای عمل.
در حالی که رسانه ها مسوولین را در عدم پاسخگویی به مطالبات و بازی دادن مردم رها کرده اند یعنی نقش خود را در جهت پاسخگویی به مطالبات زنان تا 'نیمه' انجام داده اند، کارگروه رسانه های معاونت بازی گردان جشنواره 'زن، خانواده و رسانه' در بازی دادن رسانه ها شده است. این کار به معنی بازی در بازی است. رسانه ها که در حوزه زنان مسولین را به حال خود رها کرده اند قرار است توسط همین مقام مسئول که باید مورد پرسش باشد سنجیده می شوند. این کار یعنی بازی خوردن رسانه ها که خود باید در نمودارکردن و فعال کردن و پاسخگو کردن مقام مسئول نقش تعیین کننده داشته باشند. این کار نشان از این دارد که معاونت است که نقش دارد در این که رسانه کجا برود و چه بکند. این کار تحقیر رسانه است درست مثل تعیین 'خوب' ها و 'بد' ها توسط همان مقامی که لازم است 'مسئولانه' و 'صحیح' کار کردنش توسط رسانه ها برای جامعه نمودار شود.
کارگروه رسانه از معاونت زنان و خانواده دولت به همکاری وزارت ارشاد برگزار کننده جشنواره ای شده اند تا خود پیشتاز نمایش رسانه ای در حوزه رسانه ها مرتبط به زنان و خانواده باشند. تا باور کنیم که کار به کاردان سپرده شده و خدا را شکر امور زنان در حال پی گیری است. بررسی عملکرد گذشته نشان داده مشکلات زنان 'ابزار'ی جهت بازی سیاسی بوده با بهره گیری از رسانه ها و نقش این رسانه بازی ها و جریان سازی ها القاء 'توهم' انجام کار در حوزه زنان بوده است.
اگر بنا به انتخاب بهترین کار رسانه ها در حوزه زنان باشد معیار باید بر اساس انجام وظیفه رسانه در پاسخگو کردن مسئولین باشد. این که کدام رسانه از مسولین مطالبات زنان و خانواده ها را پی گیری کرده و کار را به کجا رسانده. دولتی که هنوز برنامه اش را در حوزه زنان مرتبط با محورهای تعیین شده به جامعه عرضه نکرده رسانه اگر بخواهد برای زنان و خانواده ها مفید باشد باید پی گیر باشد که چرا بی برنامگی و چرا گزارش های بی فایده. چرا پستی که به نام زنان است امکانات ملی را با هدف رفع مشکلات زنان به کار در مسیری که وظیفه اش برای آن نهاد تعیین می کند به کار نگرفته و کارهای زیرساختی با هدفی تعیین شده را دنبال نکرده و گزارش کار نمیدهد.
به علاوه بهترین کار در ارتباط با زنان و خانواده در ابعاد اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و سیاست با کدام شاخص قرار است اندازه گیری شود؟ نقطه مطلوب و آسیب ها در این ابعاد کدام است که مسیر صحیح تعریف شود؟ چه موضوعاتی باید مطرح شوند و تا چه حد و در کجای برنامه دستیابی به کدام هدف قرار دارند این فعالیت های رسانه ای؟ نقطه مطلوب و نقشه راه رسانه ها برای معاونت و مهمتر شاخص ها چیست که عملکرد رسانه ها در این ارتباط سنجیده شود؟ بر اساس کدام نقشه و نقطه هدف این فعالیت ها هماهنگ می شوند؟ خود معاونتی که تحقیق روسپیان را به وسیله رسانه ها به جامعه کشانده و به عوض پی گیری طرح اجرایی آن را بر سر کوی و برزن جار می زند کدام کار کدام رسانه را می خواهد امتیاز دهد با کدام شاخص ها؟ کاری که کارگروه رسانه معاونت می کند دقیقا به این معنی است که ای رسانه هایی که 'کارگر' و 'صحنه ساز' ما بوده اید حالا بیایید تا به شما جایزه بدهیم.
معاونت امور زنان و خانواده که خود به عنوان عالی ترین مقام در قوه مجریه باید نقطه هدف پرسش قرار گیرد خودش را در جایگاه تعیین کننده بهترین کار رسانه ها در حوزه زنان قرار داده است. معنی و نتیجه این کار روشن است و'بهترین' ها آن هایی هستند که به عوض پرسشگری از مقام مسئول همراه و همداستان با او در ایجاد 'توهم' کار مفید کردن توسط معاونت امور زنان با قوت و قدرت بیشتری فعال بوده اند. این در حالی است که پرسشگری از این مقام مسول یعنی بازتاب شعارها و ادعاها و وعده ها و 'باید بشود'ها باشد شاخص تعیین بهترین رسانه باشد.