قرار بود شانزدهمین دوره جشن حافظ در برج میلاد برگزار شود.دو روز مانده به پایان تیرماه،اما نشد.چرایش را نگفتند.اما نشد.در عوض چراغ خاموش شانزدهمین دروه این مراسم رفت به تالار وحدت،چند روز بعدش،دو روز از مرداد گذشته.مهمانان یک سوم شد و خیلیها نشد که بیایند. اما آنان که آمدند شاهد یک جشن به تمام معنا بودند.ساعت از دو و نیم صبح گذشته بود که فرش قرمز جمع شد و شانزدهمین جشن حافظ هم به خاطره ها پیوست. به خاطره ها پیوست؟! نه،تازه این شروع یک جنجال تمام عیار در سینمای ایران بود.
آغاز سنگپرانیهاهنوز یک روز از جشن نگذشته بود که یک سایت خبری مطلبی را روی خروجی خود قرار داد که در نگاه اول به جهت نثر ضعیفش چندان جدی جلوه نمیکرد،اما با دقت بیشتر اگر به آن مطلب نگاه میکردی احتمالا چیزهایی را مییافتی که مسیر توهینهای بعدی نشریات دیگر را دقیقا از آن سرچشمه مییافتی. احتمالا با صاحب این قلم همعقیده اید که هر نشانهای از آن مطلب بیشتر به تبلیغش میماند تا تحلیلش.پس بهتر است به اصل مطلب بپردازیم از چیزی بگوییم از که این همه جنجال در این چند روز بر سرآن شده است.
جرقه:وقتی چاقو دسته خودش را میبرد!نقد فیلم «دونده زمین» بود.منتقد ثابت برنامه «هفت» به همراه سید ناصر هاشمزاده مشغول گپ زدن بودند،که ناگهان از دهان منتقد ثابت کلمه ای بیرون آمد که ریشه جنجال اخیر را عیان میکند.مسعود فراستی با گفتن کلمهای که پیشتر از زبان یک عالم دینی بیان شده بود و اتفاقا منبع اصلی بیان این کلمه از اینکه حرفش رسانهای شده بود گله داشت،آتشی روشن کرد که سرچشمه خاموش نشدنی جنجال اخیر است.
این کلمه که از دهان فراستی بیرون آمد در فرهنگ شفاهی عامه مردم کوچه و بازار-و نه نقد سینمایی که فراستی ادعایش را دارد-تعریف دارد.در فرهنگ شفاهی فحاشی با یک معنی مشخص.این بار اما کاملا تئوریزه شده از رسانه ملی برای مخاطب میلیونی به عنوان نقد سینمایی بیان می شود و برایش دلیل و مصداق دینی آورده می شود و از عالم دینی برایش هزینه میشود.جرقه حاشیههایی که برای جشن اخیر حافظ پیش آمد زمانی زده شد که یک نفر-فقط یک نفر-به خود اجازه داد فرهنگ شفاهی مردم کوچه و خیابان را به رسانه ملی بکشد و بعد وسیعتری به تلقی عمومی از یک کلمه نامانوس با فرهنگ شفاهی مردم بدهد.
وقتی این حرف روی آنتن زنده تلویزیون برای مخاطب گستردهاش زده میشود،تلویحا این معنی از آن برداشت میشود که مکتوب کردن این کلام شفاهی چندان ایرادی ندارد و حالا که دانشگاه عمومی تمام ایرانیان چنین کلمه ای را بیان میکند.
پس چه ایراد که نشریهای با حتی 1000 نسخه تیراژ به کسانی این کلمه را نسبت دهد که در همان برنامهها،فیلمها و سریالهای تلویزیونِ مخاطب میلیونی، بازی میکنند و در سرگرمی همین مردم نقش دارند. انگار چاقو دسته خودش را بریده است.
خانه سینما یا خانه سکوتمحمد یعقوبی در نمایشهایی که در ایران روی صحنه برد،وقتی به موارد ممیزی میرسید،با گفتن کلمه «25» از روی آنها عبور می کرد.25،اسم رمز سانسور کلمات در نمایشهای محمد یعقوبی است.«یک دقیقه سکوت»،«خشکسالی و دروغ» و «نوشتن در تاریکی» نمونههای این نمایشها هستند.حکایت کلمهای که آن نشریه روی کاغذ چاپ کرد هم حکایت همین 25 محمد یعقوبی است.گاهی میشود به این کلمه وقتی به زبان آورده میشود خندید.مثلا زمانی که مهدی پاکدل در «نوشتن در تاریکی»رو به همبازیاش میگوید:«تو که 25 جنیفر لوپز رو دوست داری!» این کلمه چنان خنده دار بیان میشود که تماشاگر به وجه خارج از ادبش اصلا فکر نمیکند.در اینجا هم انگار باید به جای کلمه ای که یک نشریه خاص نثار بازیگران ایرانی کرده است کلمه 25 بگذاریم و خلاص.
پس از جشن شانزدهم حافظ و در این چند روز تعطیل فقط یک اسم روی زبانها می چرخید:«یالثارات». باعث تاسف است که نام یک نشریه به عنوان یک کلمه فحاشانه سر زبانها بیفتد.اما این اتفاق افتاد.این نشریه با کلمهای هتاکانه چنان جشن حافظ را هدف گرفت که تا یکی دو روز همه در شوک این حمله بودند.تا حالا هم تنها یکی از صنوف خانه سینما بیانیهای را صادر کرده است و خانه سینما و هیات مدیره تازهاش سکوت اختیار کردهاند و تاکنون بازیگران و کارگردانان واکنشهای فردی به این هتاکی عجیب داشتهاند.
ماجرا چه بود؟بازیگران روی فرش قرمز عکس میگیرند.برای بار اول نیست که این اتفاق میافتد.تقریبا از این شانزده دوره،دست کم در ده دورهاش این فرش قرمز برپا بوده،اما تعجب از این است که چرا این دوره مسئله شده است.ماجرا به همین سادگی است؛بازیگرانی که همه میشناسیمشان،روی فرش قرمز برای ورود به سالن راه می روند،عکاسها هم عکس میگیرند.تا اینجا نه در مراسم دوم مرداد،و نه بعد از آن در گزارشهایی که از جشن بیرون آمد هیچ مورد خلاف اخلاقی دیده نشد،تا اینکه یا لثارات وارد میدان شد و با چاپ آن فحش کوچه و بازاری و نسبت دادن به کسانی که به جشن آمده بودند همه چشمها را دوباره به سمت جشن بازگرداند.یا لثارات با چاپ عکسهای سیاه و سفید از بازیگران روی فرش قرمز عملا آنها را منتسب به آن کلمه کرد و جایی برای دفاع نگذاشت.
آیا می شود در روزنامه فحش نوشت؟علی معلم اولین واکنش را به این هتاکی داشت. بعد از انتشار اين مطلب، شبكههاي مجازي اقدام به بازنشر آن كردند تا جايي كه علي معلم به عنوان برگزاركننده جشن حافظ نخستين واكنش را نشان داد. او با بيان اين مطلب كه آيا ميشود در روزنامه فحش هم نوشت و به آدمها توهين كرد، اين برخورد را غير فرهنگي و سياسي دانست و از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، جامعه هنري و خانه سينما درخواست كرد با چنين پديدهاي برخورد كنند و واكنش نشان دهند. به گفته او تلقي عمومي از اين پيشامد اين است كه مدعيالعمومي وجود دارد و هيچ فرد و سازماني حق چنين كنشهايي را ندارد و در واقع اكنون موضوع اعاده حيثيت است.
عکس العمل متفاوت مهران غفوریانمهران غفوریان روی فرش قرمز حضور داشت و عکسش هم در ردیف بقیه عکسهای زیر آن فحش بود. اما عکسالعملش متفاوت با بقیه کسانی بود که نسبت به این ماجرا واکنش داشتند. واكنش مهران غفوريان و انتشار عكس او در كنار همسرش كه با پتو خود را پوشانده بود، بيش از مطلب اصلي نشريه يالثارات در شبكههاي مجازي دست به دست شد. غفوريان اين كار را در اعتراض به انتشار عكسي از خود و همسرش روي فرش قرمز جشن حافظ در نشريه يالثارات منتشر كرد.
... کسی است که به ناموس مسلمان بی حرمتی کندتقریبا هر کسی که از این هتاکی مطلع شد نسبت به آن عکس العمل داشت.سایت اطلاعات روز در یادداشتی به امضای محمد حسین پرکره و با تیتر «... کسی است که به ناموس مسلمان بی حرمتی کند» نوشت:« آیا نشریه یالثارات به یاد ندارد که همین هنرمندان بارها در مجامع بین المللی برای کشور افتخار آفریدند و نام ایران را در بین بزرگان این عرصه طلایی کرده اند؟
نشریه یالثارات به یاد ندارد که همین هنرمندان در برهه های حساس این کشور به دفاع از نظام و مملکت پرداخته و بارها ملت را به حضور پرشور در عرصه انتخابات و شکست دشمن دعوت کرده اند.
همین بازیگران هرساله با حضور در راهپیمایی ها پیروزی انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان می کشند.
مگر ما رسانه ای ها در برهه های حساس(راهپیمایی و انتخابات ها) برای دعوت مردم و هرچه پرشور تر کردن مراسمات به سراغ همین بازیگران نرفته ایم؟ پس چگونه در وقاحت کامل اینان را ... خطاب میکنید؟
نشریه یالثارات نمی داند در حکومت علوی ایران حتی برای زن یهود هم احترام قائلیم و حتی با انفجار های اخیر در کشورهای اروپایی قلبمان به درد می آید پس چگونه صفت مناسب قاتلان و جانیان داعشی را به ملت شریف ایران نسبت می دهد؟
امام راحل (ره) بارها در سخنرانی های خود اعلام می کند"میزان رأی ملت است" بدانیم که قشر عظیمی از رأی دهندگان به این نظام و کشور همین قشر فرهنگی است و این ها نیز صاحبان ایران اسلامی هستند که اگر نبودند و اعتقاد نداشتند در این سالیان کشور را ترک می کردند.»
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
سعید روستایی برنده سیمرغ بهترین کارگردانی برای فیلم «ابد و یک روز» هم به این ماجرا واکنش نشان داد و با آوردن بیتهایی از حافظ نوشت:« انسان گاهی از «بسیاریِ گفتار» خاموش میماند و نظر در حوادثی میکند که حیرت بر حیرت میافزاید و آدمی را به این فکر وا میدارد که سخن گفتن از مسیر استدلال و ادب چه نقصی دارد که کسانی اینطور ناشیانه و سبکسرانه متوصل به فحاشی میشوند.
کدام خلل بر ارکان جامعه ما افتاده و کدام هلاهل بر این جسم ناتوان کارگر شده که حتی اگر جشنی به نام نامی حافظ برگزار شود، درسی از او نخواهیم آموخت و همچنان از آزمون مدارا سرافکنده بیرون خواهیم آمد.
سریال فحاشی پای پست این و آن سهل است وقتی که جریدهای میداندار میشود و دست جسارت از آستین وقاحت بیرون میآورد و هنرمندان این سرزمین را با القابی مخاطب میسازد که قلم از تکرار آن شرم میکند.
آنان که با رگهای برآمده «زیستِ متفاوت» دیگران را بهانهای برای جسارت و درشتی خود میدانند، در حکم «اشباه الرجالی» هستند که پوستینی وارونه را علم جهل خود کردهاند.
من به سهم خود برای تمامی هنرمندان این سرزمین که روزی تنشان به واسطه بیتعهدی پزشکان بیجان میشود و روزی روحشان به طعنه و دشنام جاهلان گرفتار، آرزوی صبوری و بردباری میکنم و ناباورانه با خود زمزمه میکنم:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت/عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ/کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی»
آقای گل سرخی کجایی ببینی علی ملاقلی پور هم به سیاق پدر فقیدش که به این مسائل واکنشهای بعضا تندی داشت،نسبت به این هتاکی ساکت ننشست.او در متنی نوشت:« فردی که دنیا رو از پشت سبیلهای استالینی اش نگاه می کرد . خسرو گل سرخی . شاعری که برخی شعرهایش به ظاهر بوی روشنفکری می داد و از اولین افرادی بود که بعد از سازمان مجاهدین خلق ، مارکسیسم را با اسلام در هم زن خودش قاطی کرد . و سعی در نزدیک نشان دادن نظر اسلام به کمونیسم گام برداشت . با احادیث قلابی ای که شاید دیگر بین مردم جا افتاده اند . مثل اینکه کاخی بنا نمی شود مگر هزاران کوخ از بین رفته باشد . در واقع تئوری تضاد و دشمنی مارکس را اسلامی جلوه داد و در اصل نفاق را در بسیاری اقشار نهادینه کرد به اسم آزادی و دفاع از مردم فقیر. شاید خودش هم نمی دانست معجون دست سازش ویرانگر آینده ایران است . ادبیاتی که امروز در مطبوعاتی چون یا لثارات ( با ظاهر دینی ) دقیقا مثل نام ( مجاهدین خلق ) یا فیلمهای سینمایی بسیاری سعی در نشان دادن دشمنی پولدارها با فقرا دارد تا مثلا به خیالشان انقلابی کارگری راه بیاندازند ( مانند شوروی سابق) یا کوبا. و جالب اینجاست راهکار همه آنها بمب گذاری، ترور، چاقو کشیدن به روی مرفه تر از خودشان می باشد.
ادبیاتی عصبی که این روزها در سینما و مطبوعات به فحاشی افتاده . آقای گل سرخی کجایی ببینی آرمان شهرت شوروی از هم پاشید . کوبا در فقر و دیکتاتوری تفکرات تندروی چه گوارا و کاسترو دست وپا می زند و مخلوط کن مجاهدین خلق از هم پاشیده و یا لثارات هم در جرگه منافقین به نابودی می رود چرا که وعده خداوند است که منافقین از بین می روند . اما حیف نسلها و مردمانی که عقاید نجویده و دم نکشیده شماها را به اسم عدالت باور کردند و در فقر ماندند . خسرو خان تا امثال من زنده اند مطهری ها معلم انقلابند که راهکارشان عقل و فلسفه و کتاب بود . هر چند تفکرات رفقایت چون فرقانیها او را ترور کردند و امروز خون تو و چه گوارا در رگهای داعش و حزب بعث جریان دارد اما من معجزه اسلام قرآن و کتاب را راهکار می دانم نه ترور را.
به منافقین یالثارات هم می گویم این خونها را بریزید اسلام زنده تر می شود . با افتخار مسلمانم در دفاع از تمام دین و شرافت مردم و هنرمندان کشورم که هیچ مسوول با غیرتی پشتشان نایستاده. این مطلب را به مارکسیستهای به ظاهر اسلامیه نشریه فحاش نشان دهید تاپشتشان از مسلمان واقعی بترسد . امید که هدایت شوند و خدا فرصت توبه به آنها بدهد و کمی قرآن بخوانند و مانند گل سرخی با احادیث جعلی و نفاق دیگر رفتار نکنند که هرقرآن خوانی می داندکه بسیاری آیات خداوند فرموده به یکدیگر دشنام ندهید . همدیگر را با لقبهای زشت صدا نکنید . امید که بخوانید و مورد رحمت قرار گیرید.»
بازنده و بازنده تر از نگاه نماینده سابق تهراناحمد توکلی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی از زاویه دیگری به این موضوع پرداخت.او هر دو گروه را بازنده دانست و گروه دوم-یا لثارات- را بیشتر.توکلی در بخشی از متن تلگرامیاش نوشت:« در این میان آن بازیگران و همسرانشان بازنده اند ولی یالثاراتی ها بازنده ترند. برادرانه هردو دسته را به توبه دعوت میکنم که "خداوند توبه کنندگان را دوست دارد. " ولی قبول توبه یالثاراتی ها منوط به گذشت بازیگران و همسرانشان است. متواضعانه از یالثاراتی ها میخواهم: برای اصلاح دنیا و آخرت خود از نسبت های ناروا پوزش بطلبید و این گذشت را درخواست کنید، حتی اگر کوچک شوید. کوچکی دنیا جبران پذیر است، خواری آخرت جبران ندارد. هنرمندان عواطف رقیق دارند و درمیگذرند. چرا که آنان هم به گذشت و بخشش خداوند نیازمندند.»
جناب توکلی در این مورد دقت نکردهاند که اصلا در این خصوص جرمی از سمت بازیگران صورت نگرفته است،که اگر گرفته بود محاکم قضایی برای رسیدگی به آن جرم باید وارد عمل میشدند نه یک نشریه با نگاه حتاکانه و دور از شان قلم.
وقتی تروريسم در لباس دين، خدمتگزاري شيطان مى كندخانه سینما سکوت کرد.از ابتدا تا الان.معلوم هم نیست چه زمانی بیانیه ای صادر کند و عکسالعملی نشان دهد.تنها صنفی که واکنش نشان داده انجمن صنفی بازیگران است که بیانیه ای را صادر کرده و خواستار برخورد قانونی شده است.این انجمن در بیانیهاش نوشته است:« متاسفانه در روزهای گذشته نشریه یالثارات ، با زیر پا گذاشتن حریم اخلاق و ناديده گرفتن عفت کلام ، عبارات ناشایست و زشتی را نسبت به سینماگران و خانواده ایشان به کار برده که فارغ از توجیه لغوی آن ،در عرف اجتماعی ، یکی از رکیک ترین و زشت ترین فحاشی های رایج در بین فرومایهترین افراد جامعه محسوب میشود.
انتقاد سالم ،سازنده و مودبانه حق تمامی ارباب جراید و رسانه های جمعی است، اما بیحرمتی، افترا و زشت گویی در هر شكل و با هر بهانه و نيتي به هيچ عنوان پذيرفتني نيست.
انجمن بازيگران سينماي ايران پس از چند روز خويشتنداري و با مشاهده عدم برخورد مناسب با اين هجمه اخلاقي ، حق قانونی و شرعی اعاده حیثیت را برای تمامی هنرمندان و خانواده ایشان محفوظ دانسته و برخورد قاطع مسئولین قضايي و قانوني ذیربط با این بی حرمتی را کمترین انتظار هنرمندان می داند.
بياييد امروز كه پديده زشت و منحوس تروريسم در لباس دين ، خدمتگزاري شيطان مى كند و نفرين جهانيان را به جان مى خرد ، ما همه باهم حافظان شريف كلام مقدس خداوندى باشيم كه به حرف و قلم قسم ياد مي كند. تا فراموش نكنيم كه ادب مرد به ز دولت اوست.»
هر چه هست این قطار به راه خود ادامه میدهد.ممکن است در ایستگاهی متوقف شود،ممکن است در راه سنگ بخورد،ممکن است حتی شیشههایش هم شکسته شود،اما به راه خود ادامه میدهد و نمیتوان جلویش را گرفت.کسانی که این سنگها را پرتاب میکنند بد نیست نگاهی به تاریخ پشت سرشان بیاندازند تا حافظ را بیشتر بشناسند.حافظ رِند شیراز است و اگر قرار باشد هنرمندان از او الگو بگیرند و به سیاق او روند حرف او را می زنند؛هم او که می گوید:«حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود/با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است؟»