گروه سیاسی: هفتهنامه یالثارات (ارگان انصار حزبالله) است که چند ماه پیش، و در پی چند مرتبه توهینهای رکیک به مقامات و در مورد آخر به دلیل توهین زشت به خانم مولاوردی- معاون بانوان رییسجمهور - توسط هیات نظارت لغو امتیاز شد و عملا از منظر قانونی چنین نشریهای از نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود خارجی ندارد و نام این نشریه از فهرست رسانههای دارای مجوز(به روز شده در ٢٦ خردادماه) سایت رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز حذف شده است اما جالب اینکه از آن زمان تاکنون، و بدون توجه به نداشتن امتیاز همچنان به چاپ میرسد و مدیر مسئولش هم گفته است که نشریه را با حکم قضایی و تا روز برگزاری دادگاه همچنان منتشر میکنیم!!
این در حالیست که
ماده ٧ قانون مطبوعات میگوید:
موارد ذیل ممنوع و جرم محسوب میشود: (٣٠/٠١/١٣٧٩)
الف - چاپ و انتشار نشریهای که پروانه برای آن صادر نشده و یا پروانه آن لغو گردیده است و یا به دستور دادگاه به طور موقت یا دائم تعطیلگردیده است.ب-...
............................
خبر زیر مربوط به 19 دی ماه 94 است. چند روز قبل از یالثارات، روزنامه بهار در تاریخ 12 دی 94 توسط دادستانی توقیف شد و همچنان در توقیف است اما یالثارات حتی پس از لغو امتیاز به کار خود ادامه میدهد و همچنان بر همان روال سابق، بدترین تعابیر و تهمتهای رکیک را تحت عنوان نقد!! بکار برده و بر شیوه خود اصرار و پافشاری دارد که تازهترین آن (د...ث) خواندن سینماگران ایرانی است! این در حالیست که
ماده ٢٨ میگوید: «انتشار عکسها و تصاویر و مطالب خلاف عفت عمومی ممنوع و موجب تعزیر شرعی است و اصرار بر آن موجب تشدید تعزیر و لغو پروانه خواهد بود.»
ریشه تیتر یالثارات کجاست؟در همین زمینه امروز اعتماد نوشت: شاید اوج این نگاه سیاسی در مطبوعات را پس از انقلاب، بتوان در سه، چهار سال اول انقلاب و پس از آن در نیمه دوم دهه ٧٠ و پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات دید. وقتی مطبوعات کارکرد حزب سیاسی پیدا میکنند باید منتظر تقابلها و مواجهههای تند هم بود. در این تقابلها انواع و اقسام تهمتها و حملات هم رد و بدل میشود. اما آنچه این حملات را به بیاخلاقی، توهین و اهانتهای مستقیم آلود، ریختن قبح توهین در عرصه عمومی جامعه بود.
از نیمههای دهه ٨٠ مشی و منشی حکمفرما شد که قبح دروغ و تهمت و توهین را ریخت. از تریبونهای عمومی توسط مسوولان ردهبالای اجرایی کلماتی بر زبان رانده شد که پیش از این کسی توقع شنیدنش را از آدمهایی در آن سطح نداشت و بیاخلاقیهایی شد که پیش از آن بینظیر بود. به تدریج توهین و اهانت مستقیم، بدون آنکه هزینهای داشته باشد، سکه رایج بازار شد. وقتی اهانت، تاوان نداشته باشد و توهینکننده، صاحب حاشیه امن باشد و حتی مورد تشویق قرار گیرد، نتیجه جز وضعیت حاضر نخواهد بود و وقتی همین آدمهای سیاسی بیآنکه اهل مطبوعات باشند، وارد عرصه حساسی مثل روزنامهنگاری شوند، توقعی جز این نباید داشت.
«خودحق پنداری» افراطی که نزد این گونه افراد وجود دارد به همراه نهادینه شدن بیاخلاقی، دروغ و تهمت و توهین – که مستقیما مغایر آموزههای دینی است- موجب میشود آنها که روزنامهنگار نیستند ولی به روزنامهنگاری به عنوان ابزاری برای تسویه حسابهای سیاسی نگاه میکنند، از این راه برای ضربه زدن به مخالفان سیاسیشان یا حتی به آنها که متفاوت از آنان میاندیشند، سودجویند. آنچه در این میان قربانی میشود «اخلاق» است و آنچه نادیده گرفته شده ولی همچنان به عنوان دستاویز مصرف میشود، شرع و مقدسات دینی است.
کلمه زشتی که آن جریده درباره هنرمندان شرکتکننده در آن جشن سینمایی به کار برد، جدا از آنکه به گونهای بدیهی خلاف آموزههای دینی و قواعد اخلاقی است، ریشه در همین وضعیت دارد که آن دوران تیره، در جامعه پدید آورد.
فراموش نکنیم این کلمه را برای نخستینبار، یک شبه منتقد با پیشینه ایدئولوژیک که حوزه نقد سینما را برای فعالیت سیاسی انتخاب کرده در رسانه عمومی مطرح کرد و در عادیسازی آن کوشید. نکتهای که در این میان بیش از همهچیز عجیب و البته قابل انتقاد است، سکوت خانه سینما و حتی سکوت اکثر هنرمندانی است که مورد توهین قرار گرفتهاند. به گمانم برای مبارزه با این بیاخلاقیهای نهادینه شده و خطرناک، نیاز به کنشمندی بیشتری است.
شاید دوری از واهمههای بیدلیل، پرهیز از عافیتطلبیهای بیمورد و محافظهکاریهای خطرناک و همچنین اعتقاد به مبارزه برای رفع این معضل اجتماعی، بتواند راهگشا باشد. اقدام قضایی و اعتماد به دستگاه قضا نیز در مواردی از این دست میتواند رفتارهای ناهنجار اینچنینی را محدود کند.