نوستالوژیهای ما زود کهنه میشوند و فقط خاطره آنها باقی میمانند. بعضیها آنقدر دلبسته این نوستالوژیها و خاطرهبازی با آنها هستند که حاضر نیستند آنها را دور بیندازند و میخواهند به هر قیمتی آنها را حفظ کنند. ذکرا و فرزاد از آن دسته آدمهای خاطرهباز هستند که برای زنده نگه داشتن این خاطرات نوستالوژیک دستی به سر و روی یک فولکس آبی قدیمی کشیدهاند و آن را تبدیل به یک کافهسیار لوکس کردهاند و نامش را گذاشتهاند «ویکافه».
«ذکرا عباسی» لیسانس روزنامهنگاری دارد و «فرزاد حسینی» مردمشناسی خوانده است و حالا دغدغههای اجتماعی و مردمشناسیشان جمع میشود در این فولکس واگن آبی و بهانهای میشود که به تمام کوچهپسکوچههای پایتخت سر بزنند و مردم هر محله را ذوقزده کنند.
ذکرا از صفر تا صد «کافه راه» میگوید: «اصلا از ابتدا قرار بود این اتفاق در یک اتوبوس دوطبقه بیفتد که متاسفانه نشد؛ چون شکل عمومی و دولتی پیدا میکرد. از اینجا تصمیم گرفتیم که در یک فولکس واگن کار کنیم که یک حالت شخصیتر داشت.»
از عمر افتتاح این کافه سیار ۱۶-۱۵ روز بیشتر نمیگذرد؛ اما در همین مدت کم کلی هوادار پید کرده است. ذکرا و فرزاد هر چند قبلا هم کافهداری کرده بودند؛ اما خود به صورت مستقل تا به حال صاحب یک کافیشاپ نبودهاند و حالا در مدت زمان کمی توانستهاند یک «مینی کافه» برای خود بسازند. « کافه ما تقریبا مثل یک خانه کوچک است. ما پخت و پز نداریم. غذای ما هم فقط یک ساندویچ است که شب به شب آماده میکنیم. برای اینکه هوا خیلی گرم است و فولکس هم کولر ندارد، ما در محل آشپزی نمیکنیم.»
ذکرا و فرزاد دوست دارند کافه شان همین جور متحرک بماند تا تمام شهر را با این فولکس واگن آبی زیر پا بگذارند. «ما میخواستیم حالت سیار بودن کافه حفظ شود. دوست نداشتیم جایی مستقرشویم. دوست داشتیم این اصالت سیار بودن کافه حفظ شود. ما خیلی دوست داریم با فولکس واگن خود به تمام نقاط شهر و بهویژه پایین شهر برویم. اولین بار هم به یک منطقه پایین شهر رفتیم؛ ولی خب به دلایلی مثل ترافیک زیاد و اینکه اکثر دوستان و کسانی که طرفداران ما هستند در نقاط بالای شهر هستند، تا به حال بیشتر نقاط بالا و مرکزی تهران با کافه سیارمان سر زدیم.»
ظاهر لوکس کافه راه همه را به اشتباه میاندازد که نکند با منوهای عجیب و غریب و گران روبه رو شوند. «ما دوست داشتیم کار ما تمیز و زیبا باشد نه گران و لوکس و چون کار ما جنبه مردمی دارد، دوست داریم هر کسی از هر قشری و با هر وضع مالی بتواند از آن استفاده کند و فقط نگوید این چقدر زیباست بلکه بتواند از آن استفاده هم بکند. برای همین ما قیمت ها را جوری تعیین کردیم که اگر هر کس از کنار فولکس ما رد شد و بوی قهوه به مشامش رسید و هوس کرد، به خاطر قیمت از خیر قهوه نگذرد و مثلا نگوید چون چای ارزان تر است، آن را سفارش میدهم و الان هم اختلاف قیمت شاید یکی-دو هزار تومان باشد. ما دوست داریم هر کسی با فولکس واگن ارتباط برقرار میکند، خاطره خوبی از آن برایش باقی بماند و آنچه که دوست دارد را سفارش بدهد. تقریبا تمام منوی ما بین ۵ تا ۸ هزار تومان است. برای اینکه تمام مردم از هر قشری بتوانند از آن استفاده کنند و لذت ببرند» . مردمی بودن این کافه تا حدی است که خود مردم در راه انداختنش به این زوج جوان کمک میکنند. « ما برای کار خود به برق احتیاج داریم؛ اما موتور برق نگرفتیم؛ چون که حتی کم سر و صداترینشان هم سروصدا ایجاد میکند و به مردم و محیط زیست آسیب میرساند و برای همین دوستانمان به ما خیلی کمک میکنند و میگویند شما بیایید؛ برقش با ما!»
صفر تا صد کافه راه را خودشان دوتایی سرهم کرده اند و این سر هم کردن حدودا ۶۰ میلیون برایشان آب خورده است. روال کارشان هم ساده است. یک روز قبل در اینستاگرام با طرفداران کافه متحرک قرار میگذارند. البته هنوز کافه منوی ثابت ندارد. «ما هنوز منوی ثابت نداریم. دلیل اینکه هنوز هم منوی ثابت نداریم این است که داریم امتحان میکنیم که چه چیزی خوب است و طرفدار دارد و مثلا در فصل تابستان میچسبد و چه چیزی باید در منو ثابت باشد و چه چیزی را باید حذف کنیم. قسمت اصلی منوی هر کافه ای قهوه است که در هر صورت باید در لیست سفارشات وجود داشته باشد». همه خوردنیهای این کافه فسقلی، خانگی است. «ما هیچ چیز را از بیرون تهیه نمیکنیم. همه لیست منو را شب به شب درست میکنیم. حتی شربت ها هم همه خانگی هستند. هم شربت هم قهوه هم چای همه را خودمان درست میکنیم» .
کافه راه تمام اعضای خانواده را به تکاپو انداخته و ذکرا و فرزاد که انتظار این همه استقبال نداشتهاند را در پخت و پز کمک میکنند.«ما اوایل فکر نمیکردیم آنقدر کار بگیرد و درنتیجه آنقدر بخواهد. در همان هفته اول استقبال ها زیاد شد و برای همین این کار حالت خانوادگی گرفت و اعضای خانواده به کمک ما آمدند. چون حجم زیادی شیرینی و کیک و شربت باید آماده میکردیم. حتی البته به ما پیشنهاد دادند که شیرینیها را از مغازه های معتبر تهیه کنیم؛ اما ما دوست داشتیم همه چیز هم تازه باشد هم خانگی؛ برای همین تا جایی که بتوانیم خانگی بودن منوی خود را حفظ میکنیم. تمام شربت ها را مادر درست میکند یا شربت بهارنارنج از شیراز میآید و خواهرهایم کیک درست میکنند».
«کافه راه» هنوز از گرد راه نرسیده با استقبال خوبی مواجه شده است. «استقبال خیلی خوب بود و ما واقعا از مردم انرژی گرفتیم و خیلیها خودشان به ما برای گرداندن این کافه کمک کردند و مثلا در بحث برق که ما به آن نیاز داشتیم ما را کمک کردند؛ البته در کنار آن ناسازگاریهایی هم بوده است که چرا اینجا بساط کردهاید و ...؛اما بیشتر واکنشها مثبت بوده است. بعضیها آنقدر ذوق داشتند که کادو برای ما میآوردند. کتاب میآوردند. بعضی جاسوئیچی فولکس میآوردند. کسانی که اصلا نمیشناختیم آنقدر برایشان عجیب بوده و دوستش داشتند با چنین واکنشهایی مواجه شدیم».
فولکسواگن برای بسیاری یاد خاطرات نوستالژیکشان را زنده کرده است. «خوبی کافه ما این است که همه در هر سنی و قشری میآیند و با ما ارتباط برقرار میکنند. پیرمردی میآید و خاطراتش با فولکسواگن را تعریف میکند یا بچهای میآید که تیشرت فولکس به تن دارد یا جوانهایی که عاشق ماشینهای کلاسیک هستند. پیرزنهایی میآیند و از خاطرات مشترکشان میگویند و از پسران و همسرانشان که فولکس داشتند داستان میگویند. بیشتر آدمها یک خاطرهای با فولکسواگن دارند».
گاهی هم در همین رفتوآمدها توریست به تورشان خورده است. توریستهایی که با دیدن یک کافه سیار در ایران ذوقزده شدهاند. «ما در کشورهای خودمان خیلی وقت نداریم کافیشاپ برویم و ترجیح میدهیم قهوه خود را در حالت راه رفتن و در حال کار استفاده میکنیم. اما در ایران تابهحال چنین چیزی ندیده بودیم و خوشحال شدیم».
علاقه به اشیای قدیمی و تلاش برای فراموش نشدن آنها، بزرگترین ایده راه افتادن این کافه کوچک و متحرک است. «بالاخره هر شی نویی روزی کهنه میشود. ما باید مراقب باشیم که این اشیا فراموش نشوند و به یک شکل زیبایی آنها نگه داریم که بشود از آنها استفاده کرد؛ چون درهرصورت روزی مستهلک میشوند. به اشیا جاندار نگاه کنیم و برای آنها احترام قائل باشیم. خیلی آنها را دور نیندازیم و با آنها دوست باشیم. ما نشان دادیم که همین اشیای کهنه میتوانند هنوز کارایی داشته باشند. این فولکس واگن شاید نتواند خیلی از آدمها را جابهجا کند؛ ولی خیلیها را میتواند دورهم جمع و خوشحال کند. میتواند آدمهایی که از کنارش رد میشوند را ذوق زده کند. کلا من خودم زود به اشیا وابسته میشوم. هر چیزی که قدیمی میشود را دوست ندارم سریع دور بیندازم. بعضی چیزها را دوست دارم یادگاری نگه دارم. موقع بچگیها در کتابهای درسی همیشه جانبخشی به اشیا را دوست داشتم و برایم جالب بود».
دوست ندارد اسمهای عجیبوغریب در منوی کافه سروکلهشان سبز شود و به قول خودش اسمهای گول زنک برای غذاها بگذارند. «خودم دوست ندارم کافه من حالت سرمایهداری پیدا کند و دوست دارم همینطور ساده و مردمی باقی بماند. خودم دوست دارم یک سری نوشیدنیهای جدید و مندرآوردی بسازم؛ اما منو هم قطعا فارسی هست و نامهای خارجکی نمیگذاریم! ؛ اصلا اسم کافه هم برای این شده وی که هم به راه اشاره هم به «وی» یعنی همین فولکسواگن! که «او» خطابش میکنیم» .