به گزارش همشهری محله، چه فروشی در چند سال اخیر مورد توجه رسانهها قرار گرفته و برخی مسئولان نیز در قبال این پدیده شوم موضعگیریهایی داشتهاند اما این اتفاق تلخ به شدت در حال وقوع است؛ آن هم نه در شهرستانهای دورافتاده و فقیر، بلکه در جنوب و اطراف پایتخت کشورمان و این یعنی ابعاد این پدیده خطرناک وسیعتر از حد تصور شده است.
شاید کمتر کسی باورش شود که این اتفاق ممکن است در منطقه ما هم بیفتد. متأسفانه بعد از پاکسازی منطقه12، تعداد کارتنخوابهای منطقه ما افزایش یافته و مکانهایی همچون بوستان سمیه و زمین پشت دانشگاه به پاتوق آنها تبدیل شده است.
پیش از این گزارش احتمال کمی میدادیم که بتوانم با افرادی صحبت کنیم که حاضر به فروش فرزند خود هستند اما متأسفانه با این افراد روبهرو شدیم. البته در تهیه این گزارش «امین سهرابی» شهردار ناحیه 5 کمکهای زیادی به ما کرد.
به فروختنش نرسید
الهام فهمیده بود كه وقتش است. حتی وقتی خمار بود. حسش میكرد. حدود 9 ماه میشد كه بچه را در شكمش حمل میكرد. كنار كارتنخوابها، موادفروشها، معتادها و زنان خیابانی. خودش هم یكی از آنها بود. موادمخدر شیشه، به همه ابعاد بدنش نفوذ كرده بود. دو سه روز قبل از وضع حمل، درد میان خماری هرازگاهی میآمد و میرفت.تصویرهای گنگ و مبهمی از دوران كودكی در ذهنش جولان میداد. تصویر مادربزرگ، تصویر زن باردار همسایه و... به چشمهایش زل میزنم. زیر درختها و در خانه كارتنیاش میان پتوهای چرك و كهنه نفس میكشد. میگوید: حالم خراب است.
اطرافش پر است از معتادان در حال تزریق و سگهای وحشی. مگسها بالای سرمان وزوز میكنند. بوی تعفن زنندهای میآید. از الهام درباره شب زایمان میپرسم. اشكهایش میآید. راست میگویند نگاه یك زن را فقط یك زن میفهمد. میدانم الهام چه میخواهد بگوید. با اینكه خمار است. برایم تعریف میكند «یك شب سرد زمستانی بود.
در بیابان محله آهنگ، سوز سردی میآمد. هیچكس نبود. تنهایی فرزندم را به دنیا آوردم. در همین بیابان میان چادر. اطرافم چند سگ زوزه میكشیدند. صدای فریادم در زوزه سگها پیچیده بود تا صبح درد كشیدم. به دنیا كه آمد پسر بود. خون زیادی از من رفته بود. صبح من را بردند بیمارستان بهزیستی. یك روز ماندم بعد با پسرم برگشتم.
الهام با بغض ادامه میدهد: «از بچهام مراقبت میكردم. شیر میدادم. مدام خواب بود. میگفتند او هم معتاد است. یك ماه گذشت. یك روز وقتی برای تهیه مواد از چادر بیرون رفته بودم؛ او را بردند. وقتی برگشتم نبود. میگفتند بهزیستی برده است. به فروختنش نرسید.»
فروش سه فرزند فقط یک میلیون و دویست هزار تومان!
در بیابانهای اطراف محله آهنگ ته خطیها زندگی میكنند. اینجا هم شبیه همه محلهها، افراد قدیمی و جدید دارد. بر اساس دیدههای تهخطیهای قدیمی، در منطقه 14 پاتوقی برای خرید و فروش نوزادان و كودكان وجود ندارد. اغلب خرید و فروشهای نوزادها در مناطق اطراف انجام میشود. هر چند كه موارد نادری از خرید و فروش نوزاد در همان بیابانهایهای محله آهنگ اتفاق افتاده است.
علی كه حدود 20 سال است اینجا مصرفكننده مواد است، میگوید: «حدود 8 سال پیش زن و شوهر معتادی بودند. زن در همین بیابان میان چادر بچهاش را به دنیا آورد. شوهرش بعد از به دنیا آمدن بچه، آن را به قیمت 40 هزار تومان فروخت.»احمد معتاد دیگر از زن و شوهر فقیری میگوید كه در همان حوالی كنار خیابان زندگی میكردند. آنها معتاد نبودند. ولی به علت فقر مالی یك سال قبل هر 3 پسرشان را به قیمت یك میلیون و دویست هزار تومان فروختند.
«لیلا سیاه» از ته خطیهای دیگر كه شیشه مصرف میكند؛ در حالت توهم میگوید: «خانم! من مدام صدای پسر 4 سالهام كسری را میشنوم كه میگوید مامان من را روزی 8 هزار تومان كرایه میدهند.» سایر تهخطیها از نزدیكترین پاتوقهای خرید و فروش نوزاد و كودك در همان حوالی نشانی میدهند. آنها میگویند تعداد زیادی از این نوزادان و كودكان برای كرایه دادن در سر چهارراهها استفاده میشوند.
خرید نوزاد و بچه در 5 دقیقهبه سمت پاركی كه در منطقه مرزی منطقه قرار دارد میرویم. یك بعد ازظهر آفتابی است. ساعت حدود 2 بعدازظهر است. به گفته تهخطیهایی كه نشانی فروشندهها و خریدارهای نوزاد و كودك را در پارك دادهاند، اغلب فروشندهها و خریدارها بعد از ظهرها حدود ساعت 5 در پارك پیدایشان میشود. ساعتهای معامله هم اواخر شب است.
پاتوق آنها بیشتر در بخش شمالی و نزدیك دیوارهای پادگان است كه به پارك چسبیده است. از بخش شمالی و دیوارهای پادگان میگذریم. به نظر نمیآید كه از فروشندگان و خریداران در پارك خبری باشد.درست زمانی كه میخواهیم برگردیم. متوجه میشویم در بخش جنوب غربی پارك چند زن و مرد معتاد روی چمنها نشستند. نزدیك میرویم. خودم را زن ناباروری معرفی میكنم كه برای خرید بچه آمدهام. مینا زنی حدود 30 سال و معتاد به هروئین است. ابتدا خودش را به نفهمی میزند. طوری كه به او برخورده است. میگوید: «من را چه به خرید و فروش بچه و...» كوتاه نمیآیم. التماس میكنم: «خانم اگر بچهای پیدا نكنم زندگیم به هم میخورد و...»
حرف پول را كه میزنم خیلی زود اعتمادش جلب میشود. میگوید: «من چند زن را میشناسم كه همین اطراف بچه میفروشند.» با هم در پارك قدم میزنیم. بعد از چند لحظه دو زن معتاد طرفمان میآیند. یكی میپرسد از چه سنی میخواهید؟ قیمتش چقدر باشد؟ میپرسم: «اگر بچه از مادر معتاد باشد چگونه تركش بدهم؟» میگویند: «خانم كاری ندارد 20 روز در بیمارستان میخوابانی به او دارو میدهند سالم میشود.»
چند نفری شماره تلفنشان را میدهند تا برای اطلاع و قرار بعدی با آنها تماس بگیرم. همه تلاش ما برای خرید نوزاد و بچه حدود 5 دقیقه طول میكشد.
فروش سه فرزند فقط یک میلیون و دویست هزار تومان!
قیمتها از یك سیمكارت تلفن شروع میشوددر پارك، مریم، زن بارداری را میبینم كه معتاد است. وقتی متوجه میشود سراغ خرید نوزاد و بچه را میگیرم. به سمت ما میآید. او اكنون حدود 2 سال است شیشه میكشد. ابروهایش را تیغ انداخته، مانتوی بلند و شال صورتی رنگی دارد. میگوید: حدود 3 ماهه است.
مرد جوانی كه او هم معتاد است. خودش را شوهر مریم معرفی میكند. میخواهم درباره خرید نوزاد با مریم حرف بزنم. مینا به شوهرش اشاره میكند، یعنی ساكت باشم. جمع كه زنانهتر میشود.مریم میگوید: «من حاضرم بچهام را بفروشم. ولی نمیخواهم جلو شوهرم بگویم. میخواهم بچهام را از این فلاكت كنار خیابان نجات بدهم. مریم شمارهاش را میدهد. میگوید: هر وقت خواستید تماس بگیرید. درباره قیمت با هم به توافق میرسیم.
از مینا درباره قیمت فروش نوزاد میپرسم. میگوید: بستگی به شرایط دارد. گاهی نوزاد را به یك سیمكارت تلفن هم میفروشند. آدم وقتی خمار باشد. دیگر نمیفهمد كه این بچه است یا عروسك یا... فقط برایش مهم است به آنچه كه میخواهد برسد. قبل از هر چیز مصرف مواد برایش مهم است.
اینكه با مواد فروش تماس بگیرد تا او را از خماری در بیاورد. پس در چنین شرایطی یك سیمكارت تلفن هم كافی است. گاهی فرد خمار است. برایش فقط چند گرم مواد مهم است كه او را از خماری در بیاورد. بنابراین نوزاد یا بچه را به چند گرم مواد میفروشد. ولی در دست دلالها قیمتها به ده میلیون تومان و بالاتر هم میرسد.
وقتی میخواهم از پارك بیرون بیایم یكی از فروشندهها میگوید: «خانم به شما توصیه میكنم به دلالها كاری نداشته باشید. آنها یك باند هستند. معلوم هم نیست این باند را چه كسی اداره میكند.»
افزایش زنان خیابانی معتادسردار حسین ساجدینیا فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره خرید و فروش نوزادان و كودكان گفت: «هنوز اطلاعات دقیقی درباره میزان و آمار خرید و فروش نوزادان وكودكان به پلیس نرسیده است؛ ولی این به معنای نداشتن اطلاعات نیست.» طبق گزارشهای تهیه شده در حال حاضر بسیاری از این نوزادان و كودكان از مادران معتاد متولد میشوند.فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ درباره آمار زنان معتاد در شهر تهران گفت: «اكنون بیش از 1500 زن معتاد(كه اعتیاد آنها آشكار است) در تهران وجود دارد. در حالی كه حدود چهار سال پیش این رقم به یكصد زن میرسید.»
سردار حسین ساجدینیا هشدار داد: «اگر روند مبارزه با این ناهنجاری به این صورت ادامه پیدا كند. ظرف مدت چهار سال آینده آمار بیشتری از زن خیابانی معتاد خواهیم داشت.»
خرید و فروش نوزاد و كودك جرم استچندی پیش سعید منتظر المهدی سخنگوی نیروی انتظامی در گفتوگو با خبرنگاران مسئله خرید وفروش نوزادان و كودكان را جرم تلقی كرده و در اینباره گفت: «این روزها نیروی انتظامی در زمینه خرید و فروش نوزادان و كودكان حساسیت بیشتری پیدا كرده و چنانچه مواردی از این دست را ببینیم با آنها بهطور قطع برخورد قانونی خواهیم كرد.»
بنابراین بر اساس گفتههای سخنگوی نیروی انتظامی تهران بزرگ، اهالی میتوانند در صورت مشاهده چنین امری در اطراف محله زندگی خود با 110 یا كلانتری محله تماس بگیرند تا افرادی كه در خرید و فروش نوزادان و كودكان فعال هستند با آنها برخورد قانونی و جدی شود. سعید منتظرالمهدی، سخنگوی نیروی انتظامی در پایان افزود: «برای حل مسئله خرید و فروش كودكان باید فكری به حال زنان آسیب دیده كرد.»
بیش از 10 نهاد و ارگان باید مداخله كنندوقتی از محسن پیرهادی درباره پدیده خرید و فروش نوزادن به علت فقر یا اعتیاد والدین سؤال میكنیم میگوید: «ما این موضوع را نباید فراموش كنیم كه مسئله خرید و فروش نوزادان و كودكان بسیار نادر است. چند نفر از ما در اطراف و فامیل خود سراغ داریم كه کسی این كار را انجام داده باشد؟»او در ادامه افزود: «ولی حتی اگر یك مورد هم باشد زیبنده جامعه اسلامی نیست. مسلم است رفع این معضل به تنهایی وظیفه مدیریت شهری نخواهد بود و همه سازمانها و نهادها باید در این زمینه مداخله كنند.
بهعنوان مثال افراد حرفهای در حوزه فوق از باندهای بزهكار و فاسد هستند كه دستگاه نیروی انتظامی باید با آن برخورد كند. به علاوه چنین مسئلهای باید ریشهیابی شود. بهعنوان مثال عدهای به علت فقر به فروش نوزاد یا كودك خود روی میآورند كه باید شرایطی فراهم كرد تا از حداقل امكانات برخوردار باشند.»
تولد 150 كودك معتاد، در 5 بیمارستان تهرانفاطمه دانشور رئیس كمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران از خرید و فروش نوزادان در جنوب تهران میگوید: «متأسفانه گزارشها نشان میدهد خانمهای كارتنخواب هنگام زایمان در برخی بیمارستانهای جنوب و مركز شهر پس از به دنیا آمدن نوزاد با دریافت مبلغی بین 100 تا 200 هزار تومان، نوزاد را میفروشند.»
وی ادامه میدهد: «برای حل معضل در جلسههای متعددی كه در وزارت بهداشت داشتیم. وزیر دستور داد كودكانی كه از مادران معتاد متولد میشوند و دارای اعتیاد هستند مورد بررسی قرار بگیرند. طی بررسیها فقط در 5 بیمارستان 150 كودك متولد شدند كه مبتلا به اعتیاد بودند. البته بیمارستانها صد در صد همكاری نداشتند. در نهایت طبق دستور وزارت بهداشت در حال حاضر بیمارستانها مكلف هستند در صورت مشاهده هر كودك معتاد مراتب را اطلاع و کودک را به بهزیستی ارجاع دهند.»
شناسایی 40 هزار نیازمنددربسیاری از كشورهای پیشرفته دنیا تمام مشخصات افراد نیازمند در سیستم سازمان رفاه آنها ثبت شده و بر اساس نوع نیاز به آنها خدمات ارائه میشود. همین مسئله میتواند یكی از راههای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی مانند خرید و فروش نوزاد و كودك باشد. در كشور ما هنوز اطلاعات كامل و دقیق در این زمینه وجود ندارد.به علاوه در زمینه خدمات رفاه اجتماعی و عدالتمحوری، قوانین خوبی وجود دارد. ولی بهطور كامل اجرایی نشده است. در حال حاضر سازمان رفاه و مشاركتهای اجتماعی سازمان خدمات اجتماعی با اجرای طرح حامی در 354 محله تهران حدود 40 هزار نیازمند را شناسایی كرده كه میتوانند در پوشش سازمان رفاه و خدمات اجتماعی قرار بگیرند. این روند اگر ادامه پیدا كند میتواند مقدمهای برای رفع معضلات آسیبهای اجتماعی مانند خرید و فروش نوزادان وكودكان باشد.
نتوانستیم در مدیریت فقر و اعتیاد موفق عمل كنیممسلماً اینكه خانوادهای به علت فقر یا اعتیاد نوزاد و كودك خود را بفروشند اتفاق خوبی نیست. تاكنون کارهای زیادی در این زمینه انجام شده ولی مسئله فقر یا اعتیاد آنقدر پیچیده است كه باید اعتراف كرد نتوانستیم به خوبی این دو مسئله را كنترل و مدیریت كنیم.شاید درباره اعتیاد بهعنوان مثال میتوان گفت برخوردهای قهری كه حدود 30 سال پیش درباره مسئله اعتیاد داشتیم باعث شد كه مسئله اعتیاد پیچیدهتر شود و اكنون هنوز آن نگاه امنیتی وجود دارد.
اینكه معتادان را به زندانهای مختلف مانند شورآباد، جزیره، قرچك و... میفرستادیم. در حالی كه رفع معضل اعتیاد نیاز به یك برنامه فرهنگی و اجتماعی دارد. بهخصوص در حال حاضر كه مواد اعتیادآور بهصورت صنعتی است و حتی در داخل خانهها نیز امكان تهیه آن وجود دارد. برای رفع این معضلات نقش مددكاران در سازمانها وارگانهای مختلف و حمایت دولت از آنها از امور واجب است.