از اهداف مهم توسعه،کم کردن هر موع نابرابری است و امروزه تلاش برای از میان برداشتن نابرابریهای موجود میان مردان و زنان، به بحثی اساسی در تئوریهای توسعه تبدیل شده است. زن و مرد، هردو، باید از فرصتهای برابر و مساوی بهرهمند شوند بدون حضور زنان در عرصه اجتماعی و سیاسی نمیتوان از تعادل اجتماعی و سیاسی جامعه سخن به میان آورد.
لزوم مشارکت سیاسی زنان تاریخ نشان داده است که حرف آخر را قانونگذاران و سیاستگذاران میزنند. پس زنان باید به لزوم حضور گسترده خود در عرصة سیاست پی ببرند و برای کسب حقوقشان وارد صحنه سیاست شوند. زنان باید در جاییکه درباره آنها تصمیم گرفته میشود، حضور داشته باشند. در چند سال اخیر به رغم پیشرفتهای محسوسی که در زمینه تحصیلات و مشارکتهای اجتماعی زنان در کشور حاصل شده است، اما زنان هنوز نتوانستهاند سهم شایستهای از سیاست و مدیریت را به خود اختصاص دهند.در این میان احزاب گروهها و جریانات سیاسی با سرمایهگذاریهای گسترده خصوصا برنامهریزیهای انتخاباتی، برای حضور حداکثری و استفاده از فضای موجود برای کسب کرسیهای بیشتر با استفاده از ظرفیت زنان تلاش میکنند و حتی گاهی سهمخواهی برای حضور بیشتر زنان در عرصههای سیاسی و مدیریت کلان را به عنوان یکی از اصلیترین شعارهای انتخاباتی خود برگزیدهاند.
هرچند کمتر کسی است که به تفکیک جنسیتی در عرصه سیاست انتقاد نداشته باشد، اما در این بین یک سئوال پیش میآید و آن اینکه به راستی سهم خواهی و تعداد مشخص نمودن برای نمایندگان زن، در انتخابات، در احزاب و در پست های مدیریتی خود نوعی دامن زدن به بحث های جنسیتی نیست؟ آیا این نوع سهمخواهی با شایستهسالاری در تضاد نیست؟ و در جامعهای که زنان دغدغههایی بهجز سیاست را در اولویتهای زیستی خود قرار دادهاند. گرفتن سهمهای سیاسی سمبولیک چه کمکی به توسعه سیاسی خواهد کرد؟ چرا باید زنان به عنوان ابزار نقشآفرینی کنند؟ امروز در اکثر احزاب اصلاحطلب بحث حضور حداقل ۳۰درصدی زنان در شورای مرکزی احزاب در حال صورت گرفتن است. آیا واقعا اینگونه مطالبه گری به نفع جامعه زنان است؟
لزوم افزایش بلوغ فردی زن بیشک مشارکت سیاسی زنان حد بالاتری از «بلوغ فردی زنان» را طلب میکند و واقعیت این است که زنان و دختران جامعه ما کمتر درگیر فعالیتهای سیاسی میشوند. آنها در اجتماعبودن، کار، فعالیت و کسب درآمد و داشتن تحصیلات عالی را مورد استقبال قرار دادهاند. اما درگیر شدن در فعالیت های سیاسی را نه. در کل میتوان گفت دختران و زنان به سودمندی مشارکت سیاسی واقف نیستند .راه رسیدن به توسعه اقتصادی و سیاسی در هر جامعهای نه مطالبهگری بیپشتوانه و تحمیل زنان به سیاست که حضور آگاهانه و مسئولانه زنان و دختران درعرصه سیاسی و اجتماعی است که این مسئله خود مستلزم برنامهریزی و فراهم کردن زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی و روانی است. همانطور که گفته شد، سیاست حد والاتری از اندیشیدن است. زمانی که زنان جامعه در لایههای اولیه زیستی خود که شامل محیط خانواده و کار است در امنیت بهسر نبرند سیاست و قانونگذاری جایی در بستر فکری و دغدغههای آنها نخواهد داشت.
لزوم فرهنگسازی مسائل اجتماعی زنان شهرنشین به پیچیدگیهایی رسیده که از نظر جامعهشناسان نیازمند بررسی دقیق و برنامهریزی و فرهنگسازی است.اول اینکه تحقیقات صورت گرفته توسط کارشناسان در داخل و خارج از کشور، با گذشت چهار دهه پس از انقلاب نشان میدهد ، تفاوت چشمگیری در نقش زنان در نیروی کار ایجاد نشده است. اگرچه در رشتههایی از میزان دخالت زنان کاسته شده است و در برخی زمینهها مثلا بخشهای دولتی با افزایش نقش زنان روبهرو بودهایم؛ بااینهمه بر اساس یافتههای والنتین مقدم، پژوهشگر جامعهشناسی جنسیت در یکی از تحقیقاتش در این زمینه، سهم زنان در بازار کار به طور قابل توجهی پایینتر از میانگین جهانی است.دوم اینکه اشتغال زنان یکی از مهمترین موضوعاتی است که به خودی خود مشکلزا نیست، آنچه باعث اصطکاک بانوان شاغل میشود، خود معلول عوامل چندی است. بیگمان زنان با شاغل شدن، گرفتار مشکلاتی مضاعف میشوند. چرا که علاوه بر مشکلات زندگی خانوادگی، باید با مشکلات شغلی نیز دست و پنجه نرم کنند. هرگز نمیتوان از تاثیرات روانی اشتغال و فعالیت مضاعف زنان چشم پوشی کرد. پژوهشها نشان داده است استرس و اضطراب زنان در محیط کار دو برابر مردان است. گاهی عدم مطابقت شغل با ساختار فیزیکی و رفتاری زن باعث پیری زودرس و فشارهای جسمی و روانی در وی میشود. از سوی دیگر، توام شدن دلمشغولیهای کاری و اقتصادی با وظیفه مادری و همسری، به عنوان اولین و ارزندهترین شغل زن، باعث میشود زنان به خاطر سختیهای مدیریت خانه، تحمل بار فکری و ذهنی نگهداری فرزندان و چگونگی ارتباط با همسر تحت استرس بسیار قرار گیرند و اضطراب و نگرانی مضاعفی را تجربه کنند. ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی چون اختلالات هورمونی، یائسگی زودرس، ریزش مو و ناراحتیهای استخوانی، اضطراب، افسردگی و... از مهمترین عوارض اشتغال مضاعف زنان است