لیلا واحدی
فیلمسازان بسیاری علاقه دارند در این رویداد سینمایی حضور داشته باشند و ساخته خود را در محک ارزیابی داوران این جشن قرار دهند. حرف و حدیثهای داوری این جشنواره، گلایهها و اعتراضها حتی پس از پایان آن نیز ادامه دارد. استقبال مردمی از این جشنِ هنرِ هفتم، طی سالهای گذشته بیشتر شده است و گواه آن، پیشخریدهای لحظهای بلیط فیلمها در سانسهای مختلف پخش است. این میزان استقبال برای سازندگان اثرهای سینمایی و مسئولان این حوزه هم شادی بخش است و هم مسئولیت آفرین. سازندگان باید مخاطب خود را راضی از سالن سینما خارج کنند و مسئولان نیز هم. مخاطبی که سطح سلیقه و شعورش طی سالهای گذشته چنان بالا رفته است که با هر فیلمی راضی نمیشود، و زبان به تحسین هر کارگردان و بازیگری نمیگشاید. سطح هر جشنوارهی هنری را معمولا شرکت کنندگان آن تعیین میکنند.
حضور هنرمندان «صاحبسبک» هنر هفتم در جشنواره فجر، فارغ از وزن جشنواره، به رضایت خاطر مخاطب نیزخواهد انجامید. برای قضاوت درباره جشنواره فیلم فجر سیوپنجم قدری زود است، اما با نگاهی به اسامی حاضران و غایبان جشنواره پیشرو میتوان کمی به عیار آن پی برد. نامهایی که نیستند و نبودشان نمیتواند اتفاق خوبی برای هنر هفتم باشد و نامهایی که هستند تا بتوانند مانند سالهای پیش، از جوانانشان، «سعید روستایی» نامی باشد و شاهکار ابد ویک روز را بیافریند. یا نسل دوم و سومی که بتوانند، پا جای پای بزرگان سینما بگذارد. این میان اما نبودها و غیبتهایی آزاردهنده است. هرچند در هیچ جشنوارهای در دنیا رسم نیست که کارگردانی هرساله در آن جشنواره اثری داشته باشد اما در جشنوارههای بزرگ جهانی این کارگردان یا نویسنده است که بنا به هزار دلیلترجیح میدهد نباشد و غیبت کند. برای ایران اما آنچه حسرت برانگیز است دلایل غیبت فیلمسازان بزرگ کشور در این فستیوال است. غیبت ناصر تقوایی و بهرام بیضایی، به طور یقین به خواست خود آنها نبودهاست.
شرایطی که صنعت سینمای ایران در حال حاضر طی میکند بی شباهت به داستان نعل و میخ گذشته نیست، از یکسو، سودای سینمای حرفهای داریم و از سوی دیگر حرفهایهای این صنعت را با هزارانترفند خانهنشین کردهایم. بهرام بیضایی که غربتنشین شد، عباس کیارستمی را به «ثمن بخس» خطای پزشکی بخشیدیم.
ناصر تقوایی را دق میدهیم از بس سردر سینما به این شهر و آن شهر سلام میدهیم. داریوش مهرجویی تا فیلم نمیسازد نگرانش هستیم به محض ساختن فیلم بیآنکه از سینمای مهرجویی و فلسفه فیلمها و حتی زندگیاش چیزی بدانیم، ابزار نقد رسانهای را در اختیار واماندگان از عرصه هنر قرار میدهیم تا به بهانه نتوانستنهای خود، مهرجویی را زیر سئوال ببرند. «اشباح» آخرین ساخته مهرجویی بود و این کارگردان در تکاپو است تا بتواند سنتوری 2 را بسازد هرچند این فیلم نیز امسال به جشنواره نخواهد رسید، از سرنوشت دیگر فیلم مهرجویی «مونا» که قرار بود به جشنواره برسد، خبری نیست. مسعود کیمیایی دیگر کارگردان صاحب سبک سینمای ایران هنوز درگیرودار تهیه کنندهای است که فیلمش را پایان یافته میداند، اما خود او اعتقاد دارد که «قاتل اهلی» هنوز تمام نشده است.
مطرحترین فیلمساز ایرانی این روزها اصغر فرهادی است. برای بسیاری از ما غرور اسکار «جدایی نادر از سیمین» هنوز هم شادیآفرین است اما با اصغر فرهادی چه کردهایم؟ اصغر فرهادی همترجیح داد اگر فیلمی میسازد، برای ایران باشد اما جشنوارهای نشود. تیغ تیز سانسور و انتقاد و توهین پیکرهی فیلمش را نابود نکند تا شاید بتواند نام نیکی از ایران به تصویر بکشد. بسیاری از مسئولان ما متاسفانه به پاک کردن صورت مسئله بیشتر راغب هستند تا حل مشکل. به همین سبب است که حضور فیلمسازی چون رخشان بنی اعتماد در جشنوارهی فیلم با اما و اگر روبرو میشود. بنی اعتماد توانایی فراوانی در به تصویر کشیدن رنجها و مشکلات جامعه دارد و این برای بسیاری که درصدد انکار مشکل هستند چندان جالب توجه نیست.
حاشیههای آخرین ساخته بنیاعتماد گواه این است که گرچه قاب دوربین این فیلمساز همواره مورد استقبال مردم و هنرمندان قرار داشته اما حمایتی برای سراپا ماندن این قاب در این صنعت رو به رکود صورت نمیگیرد. وقتی ذهن هنرمند چه از نوع فیلساز و نویسنده و چه از نوع بازیگر و طراح درگیر مشکلات مالی و پولی باشد، حتما که نمیتواندآنچه در ذهن دارد را، خلق کند. رسول صدرعاملی، کیومرث پور احمد، کمال تبریزی، فرزاد موتمن، هم امسال در جشنواره فیلم ندارند، همین یعنی وزن فیلمها در ژانر اجتماعی پایین خواهد بود. مگر اینکه فیلمسازان حاضر معجزهای کنند و با تمام محدودیتها بتوانند معضلات اجتماعی را -که کم هم نیستند- به قاب دوربین خود بیاورند.
قیاس بودجهای که هر فیلمساز در حال حاضر برای ساخت فیلم خود نیاز دارد، در برابر رقمهای میلیاردی اختصاص داده شده برای بخش فرهنگی برخی نهادها، رقمی خندهدار است، و به همین علت است که تاثیرِ بخشفرهنگی همان ارگانها بر جامعه در قیاس با یک فیلم 120 دقیقهای مانند ابد و یک روز، هم خندهدار مینماید. دقیقا به همین دلیل است که ما راه را اشتباه میرویم و مشخص نیست چنین شتابان چرا «موثران» جامعه را خانهنشین میکنیم.