با بررسی نوع مواجهه جریان اصلاحات با انتخابات ریاست جمهوری پیش رو شاهد سه رویکرد واقع نگرانه٬ تندروانه و دلواپسانه هستیم. ۱- رویکرد واقع نگرانه چهرههای واقع نگر در جریان اصلاحات این واقعیت تلخ را پذیرفتهاند که پس از وقایع۸۸ دیگر امکان فعالیت رسمی برای آنان وجود ندارد و در ساحت رسمی دنیای سیاست دیگر نمیتوان امیدی به حضور چهرههای ارشد این جریان سیاسی داشت. در نتیجه پذیرش چنین واقعیتی است که بزرگان اصلاحات هم در انتخابات۹۲ و هم در انتخابات۹۴ با اعتدالیون و اصولگرایان میانه رو به یک ائتلاف رسیدند. در چنین رویکردی که مبتنی بر واقعیات سیاست ورزی در ایران امروز است آنچه از حضور یک چهره اصلاح طلب ششدانگ در مسند ریاست جمهوری یا به عنوان نماینده مجلس مهمتر است فضایی است که میانه روها از هر طیفی که باشند برای اصلاح طلبانی که هدف غایی شان توسعه و بسط و گسترش آزادیهای سیاسی است فراهم میآورند. همین رویکرد باعث آن شده است که چهرههای تاثیرگذار جریان اصلاح طلبی در ایران با وجود تمام نقدها و اعتراضاتی که به عملکرد دولت مستقر دارند تمام قد از حسن روحانی حمایت کرده و او را یگانه کاندیدای خود در انتخابات ۹۶ بدانند.
۲- رویکرد تندروانه در چنین رویکردی که سردمداران آن افرادی هستند که با ندانم کاریها و تندروی هایشان هم در اواخر دهه۷۰ و هم در وقایع۸۸ آسیبهای فراروانی را به جریان اصلاحات وارد آوردهاند شاهد نوعی بی توجهی به محدودیتها و واقتیات عرصه سیاست هستیم. کنش سیاسی افراد معتقد به چنین رویکردی بیش از آنکه بر مبنای واقعیات باشد بر توهمات استوار است. آنها با بهانه قرار دادن ضعف و انفعال مفرط دولت در حوزههای مرتبط با سیاست داخلی نسخههای بی ربطی مانند حضور عناصر تندرو در صحنه انتخابات را ارائه میدهند. این چنین رویکردی که نتیجه قهری آن خالی شدن صحنه انتخابات برای رقیب است نشان میدهد که همچنان اقلیتی تندرو به دنبال به حاشیه کشاندن تلاشها برای تحقق اهداف جریان اصلاح طلبی هستند.
۳- رویکرد دلواپسانه آنان که چنین رویکردی را دنبال میکنند مبنا را بر دلواپسی برای رد صلاحیت احتمالی روحانی قرار داده اند. این نگاه که تا الان خریدار چندانی در بین چهرههای ارشد اصلاح طلب نداشته است معتقد است حضور کاندیدایی اصلاحطلب در کنار روحانی باعث آن خواهد شد که احتمال رد صلاحیت رییسجمهور فعلی پایین بیاید. افراد معتقد به این دیدگاه که بیشتر چهرههایی هستند که در چند سال اخیر بواسطه محدودیتهای ایجاد شده برای حلقه اول اصلاح طلبی در روی صحنه دیده میشوند به این نکته توجه نمیکنند که ساختار سیاسی مستقر در ایران با همه اقدامات و تصمیمات گاه عجیب و غریب هیچگاه ریسک رد صلاحیت کردن رییس جمهوری که در رأس کار است را نمیپذیرد.
نکته قابل طرح دیگر در بررسی چنین رویکردی این است که اساسا حضور فعالانه در چنین انتخاباتی که با آن حالت فرضی حتی فرد معتدلی مانند روحانی اجازه حضور در آن را نداشته باشد نوعی مشروعیت دادن به این گونه اقدامات خلاف قانون اساسی و آرمانهای انقلاب نیست؟ به نظر میرسد در صورت تحقق چنین فرضیه محالی که در چند ماه اخیر مطرح شده است عدم مشارکت در انتخابات (البته اگر بتوان نام چنان وضعیتی را انتخابات نهاد) بهتر از حضور آلترناتیوهایی باشد که هوس ریاست به سرشان زده است.