بعد از رحلت آیت الله هاشمی، ناطق نوری از افرادی بود که در صدا و سیما حاضر شد، از خدمات و زندگی سیاسی هاشمی گفت، از علاقه دوطرفه امام راحل و او و عشق هاشمی به کشور و مردم گفت و مصداق آورد و خاطره گفت و درد و دل کرد. آیتالله ناطقنوری خود روزی از منتقدان هاشمی بود. بیگمان مردی که امروز چنین تمام قد از هاشمی دفاع میکند روزی تمام قد در مقابل سیاستهای او ایستاده بود. ناطق در دههی هفتاد آن زمان که باید با رئیس دولت اصلاحات بر سر انتخابات ریاست جمهوری رقابت میکرد چشم و چراغ اصولگرایان بود. رئیس مجلسی که وزنه سنگینی در پارلمان برای جناح خود محسوب میشد و جمعی از داعیهداران این طیف منتظر اشاره او بودند تا مسیرشان را در پیچ و خمهای سیاست با هدایت او طی کنند. اگر تحول در مسیر سیاسی آیتالله هاشمی پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 آغاز شد و در انتخابات سال 88 و آن نماز جمعه تیرماه به اوج خود رسید، آیتالله ناطق نوری پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 چندان به تغییر مسیر فکر نکرد. از طرفی مخالفت با حضور ناطقنوری در جمع اصلاحطلبان هم کم نیست.
در دهه هفتاد مردم از عملکرد دولت سازندگی و فضای سیاسی بسته آن دوران رضایت نداشتند و بر این باور بودند که با رای نیاوردن ناطقنوری این فضا تغییر خواهد کرد و توجه بیشتری به آنها خواهد شد. کاندیدای رقیب او نیز از پایگاه روشنفکری وترقیخواهی برخودار بود. ناطق شکست خورد، اما تغییر زیادی نکرد. او بعد از احمدینژاد در دو دهه گذشته پر رایترین چهره اصولگرایان در انتخابات بوده است. هفت میلیون رای ناطقنوری در سال 76 عصاره قدرت، مطلوبیت و مقبولیت اصولگرایان در بین مردم بود و حتی امروز از سیاسیون ظرفیت اصولگرایان را با همان ظرفی میسنجند که پشت ناطق نوری قرار داشت.
اما او نیز همانند آیتالله هاشمی پس از 88 ردای تغییر برتن کرد و خود را از چهرهای جناحی به چهرهای فراجناحی و میانهرو تغییر داد. ناطق خاستگاه سنتی و محافظهکار داشت. این را در مجلس بارها و بارها نشان داده بود. با طیفی نشست و برخاست میکرد که یک سرش تندروها بودند، سر دیگرش مذهبیون و در مجموع حمایتهای پولادینی داشت که اگر به دنبال استفاده و بهرهبرداری از آن بود، به مراتب جایگاه بیشتر وقدرقدرتتری پیدا میکرد.
در شرایطی که اصولگرایان در دهه اخیر بسیار متکثر شدهاند و پس از درگذشت آیتالله مهدویکنی کسی پرچمدار این جریان نشد که بتواند همه اصولگرایان را که زیر چتر خود بگیرد، میتوانستند حساب ویژهای روی او باز کنند. اما همانقدر و به همان سیاق جریان اصولگرا توان و قدرت نگهداری نخبگانش را زیر چتر حزبی ندارد، بزرگترین وزنه خود یعنی ناطقنوری را از دست داد. اصلیترین دلیل آن هم ماجراهایی است که پس از مناظره احمدینژاد در سال 88 کلید خورد و احمدینژاد علاوه بر هاشمی و خانواده او، ناطقنوری و خانواده او را هم خطاب قرار داد. خاصیت حرفها و ادعاهای احمدینژاد این بود که هر آنکه او به بدی دست رویش گذاشت هم تغییر کرد، هم محبوبتر شد و ظرفیت فراجناحی شدن پیدا کرد. ناطق نوری، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی و عضو ارشد روحانیت مبارز تهران بود و حالا رئیس دفتر بازرسی مقام معظم رهبری. این یعنی رهبر انقلاب تا چهاندازه به او اطمینان دارد که چنین پستی را که در تشکیلات و ساختار حکومتی بااهمیت است به او سپرده است. او به معنای واقعی میتواند برای میانهروها و اصلاحطلبان یک برگ برنده و برای اصولگرایان یک کشتی نجات باشد.