به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۲:۳۵
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۲ ساعت ۱۰:۵۵
کد مطلب : ۱۲۴۶۳۶

تشییع آتش‌نشانان؛ قیام سپاس

تشییع آتش‌نشانان؛ قیام سپاس
می‌گل هشترودی
روزنامه بهار
دوشنبه 11 بهمن ماه سال 1395 تهران رنگ دیگری داشت. اندوه بیش از هر چیزی در این شهر موج می‌زد. اندوه از فراق قهرمانانی که جای خالیشان را هیچ کس نمی‌تواند پر کند. آتش‌گرفتن این قهرمانان آتش به دل تمام مردم ایران انداخت اما دریغ و درد که این پایان ماجرا نیست و با گذشت 11 روز از حادثه خونین پلاسکو هنوز هم مسببین اصلی آن مجازات نشده اند.
***
ساعت هشت صبح متروی بهشتی
جمعیت به قدری زیاد است که اجازه حرکت را سلب می‌کند. همه‌ مردم به عشق وداع با یاران پاک و با وفا آمده اند، جمعیت فراتر از حد انتظار است. در خروجی مترو مامورانی با لباس آتش نشانی ایستاده‌اند و مردم را به سمت مصلی هدایت می‌کنند. همگی به سمت درب شماره 3 مصلی هدایت می‌شوند. با وارد شدن به مصلی اولین چیزی که جلب توجه می‌کند نیروهای سپاه هستند که با نظم سوار بر خودرویی نشسته بودند و مارش نظامی می‌نواختند.
کمی جلوتر دوربین صدا و سیما در حال مصاحبه با مادری است که اشک‌ریزان می‌گوید: «من خاک پای همه مردمی هستم که به اینجا آمده‌اند، به خدا که پسر من پسر همه‌ مردم ایران بود.» مردم در کنار این مادر ایستاده‌اند و همراه با او اشک می‌ریزند. در این بین خانمی به سمت او می‌رود و در آغوشش می‌گیرد و همراه با گریه گل گلایل سفید رنگی را که در دست دارد به او تقدیم می‌کند و می‌گوید: «پسرت نه تنها قهرمان این مردم بود بلکه پسر همه‌ ما هم هست.» صدای گریه‌ مردم در صدای نوحه خوانان گم می‌شود اما غمی که در چهره دارند همراه با صورت اشک‌آلودشان اوج ناراحتی این مردم را نشان می‌دهد.

ساعت نه صبح روبه روی شبستان، مصلی تهران
عده‌ای از مردم به داخل شبستان هدایت شده‌اند اما ازدحام آنقدر زیاد است که عده‌ی کثیری مجبورند بیرون از شبستان روی پله‌ها بنشینند. به‌رغم دریافت مشخصات خبرنگاران توسط شهرداری تهران برای حضور در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان طی روز گذشته، امروز خبرنگاران پشت درهای بسته مانده‌ و اعلام شد جایگاه ویژه‌ای برای آنها وجود ندارد. خبر‌ها حاکی از آن است که اسحاق جهانگیری (معاون اول رئیس‌جمهور)، محمدباقر قالیباف (شهردار تهران)، حجت‌الاسلام محمدجعفر منتظری (دادستان کل کشور)، عبدالرضا رحمانی‌فضلی (وزیر کشور)، مصطفی پورمحمدی (وزیر دادگستری) و جمعی از شخصیت‌های سیاسی در مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان حضور یافته‌اند. صدای قرآن همه جا پیچیده است. مردم به احترام سکوت کرده‌اند. عده‌ای پرچم به دست در حال نزدیک‌شدن هستند. گویا همان بچه‌های هیات پیروزی هستند که در هفته گذشته ساعت 3 نصفه شب به سمت پلاسکو رفته بودند و همراه با آتش‌نشانان برای برادرانشان که آتش را به جان خریده‌اند عزاداری کرده بودند. این بار هم برای عزاداری با خانواده‌های آن‌ها آمده بودند. پرچم‌شان را که نقشی از یا ابوالفضل روی آن حک بود یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشتند. قرآن تمام می‌شود و نوحه‌خوانی آغاز می‌شود. مردم ایستاده یا نشسته اشک از چشمانشان جاری‌است. در این بین صدایی به گوش می‌رسد. صدای ضجه‌ای که خبر از دل داغدار مادری می‌دهد. جمعیت به سمت صدا بر می‌گردند. زنی با چادر مشکی که صورتش را با آن پوشانده، رو به روی در اصلی شبستان بر زمین نشسته و ضجه می‌زند. «پسرم، رضای من، رضا جان مادر چرا تنهام گذاشتی. رضای من نمی‌خواست بره بالا» در این بین مردی که لباس آتش‌نشانان را بر تن داشت زن را در آغوش گرفت و مانع صحبت‌کردن او شد. مردم همصدا با او اشک می‌ریختند و او در آغوش مرد ناله می‌کرد و پسرش را صدا می‌کرد.

ساعت ده صبح درب اصلی شبستان
سوره الرحمن در میکروفن پخش می‌شود. مردم حاضر اشک می‌ریزند و سوره را برای تسلی دل بازماندگان زمزمه می‌کنند. گویی مردان  بی‌ادعایی که آتش به جان از بین ما رفتند پسران کل ایران هستند. مادران  برای از دست دادن پسرانشان گریه می‌کنند، مگر داغی از این عظیم‌تر هم وجود دارد؟ سوره الرحمن تمام می‌شود و نوحه خوانی دیگر میکروفن را به دست می‌گیرد. نوای «کجایید‌ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی» گویی آتش به دل مردم می‌اندازد. مردان و زنان همصدا با هم همراه با نوحه خوان این بیت را زمزمه می‌کنند اشک‌هایشان روان است. پس از اتمام عزاداری آیت‌الله امامی کاشانی نماز میت را اقامه می‌کند. مردم در داخل شبستان و بیرون از آن ایستاده شروع به خواندن نماز میت می‌کنند. نماز میتی که اشک و ناله در آن تمامی ندارد. پس از اتمام نماز از مردم خواسته می‌شود که از درب شماره 12 مصلی خارج شوند. ازدحام به اوج می‌رسد. بی‌نظمی در این سیل جمعیت حکم فرماست و فشار جمعیت تمامی ندارد. اما زمزمه‌  مردم هنوز هم همان بیت است. «کجایید ‌ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی.»

ساعت دوازده صبح خیابان بهشتی
انبوه جمعیت در خیابان بهشتی به سمت مفتح ازدحام کرده اند. بلندگوها اعلام کردند شهدا در حال تشییع هستند. همه مردم آمده بودند تا وداع کنند و در این بین بیش از همه شعار «قالیباف استعفا»  به گوش می‌رسد. بنرهایی با همین مضمون بیش از هر چیز دیگری در دست مردم خودنمایی می‌کند. به راستی چرا مسببین هنوز هم مجازات نشده‌اند و به جای مجازات آن‌ها باز هم بازی‌های سیاسی جناح‌بندی هارا اولویت قرار داده‌اند؟ شعار «قالیباف استعفا» لحظه‌ای قطع نمی‎‌شود. مردم علاوه بر وداع آمده‌اند مطالبه کنند و بگویند مسئول اصلی این فاجعه باید مجازات شود و این بار بر گناه او چشم نخواهند بست. شعارها ادامه دارد و در این بین خانواده‌های شهدای آتش‌نشان با در دست داشتن عکس پسرشان منتظر تشییع پیکر‌ها هستند و این سکوتشان بیش از هر چیزی دل ملت را از مظلومیت این عزیزان می‌سوزاند.

ساعت دوازده ظهر خیابان بهشتی
مردم حاضر در خیابان مفتح و شهید بهشتی به شدت از روند مراسم تشییع پیکر شهدای آتش‌نشان ابراز نارضایتی می‌کنند و از مسئولان و ماموران حاضر می‌خواهند راه را برای عبور و مرور باز کنند. افرادی که قصد شرکت در مراسم را نداشتند در میان جمعیت مقابل مصلی امام خمینی (ره) گرفتار شده‌اند و به نبود فضایی برای عبور، اعتراض می‌کنند. ناگهان  صدای نوحه‌ای از بین شعار‌ها به گوش می‌رسد: «منم باید برم، آره سرم باید بره» نگاه‌ها به سمت آن جلب می‌شود. بالاخره رسید. کاروان شهدای آتش‌نشان که برای بار آخر هم بر ماشین‌های آتش نشانی سوارند نزدیک می‌شوند. فریاد «لااله‌الا الله» بلند می‌شود. زن و مرد یکصدا همراه با اشک تکرار می‌کنند. آتش نشانان ما برای بار آخر سوار بر ماشین آتش نشانی ره سپار دیار باقی هستند. ضجه‌ها تمامی ندارد. ماشین‌ها در بین انبوه جمعیت راه خود را باز کرده و همراه با خود دل جمعیتی را به سوی قطعه 50 بهشت زهرا جایگاه همیشگی قهرمانان وطن می‌برند. خبر‌ها حاکی از این است، در حالی که پیکر این شهیدان در مصلی امام خمینی در حال تشییع است  صدها نفر از مردم در جوار قبور منتظر رسیدن پیکر این عزیزان هستند و با توجه به سرماى هوا و برگزارى این مراسم در روز کارى، حضور مردم  بسیار چشمگیر است. آسوده بخوابین بزرگ مردان بی‌ادعا که هیچ کس جای شما را نخواهد گرفت.

ساعت یک ظهر مترو تهران
متروهای بهشتی و مصلی مسدود است،‌ترافیک در اتوبان‌ها به قدری زیاد است که خودرو‌ها مجبور به ایستادن هستند. هیچ ماشین و تاکسی‌ای در خیابان بهشتی به چشم نمی‌خورد. اتوبوس‌ها و بی آر‌تی‌ها اکثرا خالی هستند و در ایستگاهی نمی‌ایستند. مردم غمگین و ماتم زده دنبال مسیر و خودرویی برای رفتن از سمتی به سمت دیگر می‌روند.

ساعت یک و سی دقیقه بهشت زهرا
تمام اطراف جایگاهی که برای دفن شهدا در نظر گرفته شده غرق در گل است. در فاصله میان مردم تا محل دفن شهدا راهرویی دورتا دور قبرها با داربست ایجاد شده است که اقوام شهدا در آن منطقه قرار دارند و مردم در پشت داربست‌های فلزی هستند. مردم آرام آرام این مصراع را زمزمه می‌کنند «این گل پرپر به کجا می‌رود» و برخی نیز دسته‌گل‌هایی را که آورده‌اند، پر پر کرده و از اطراف به سمت قبور شهدا پرتاب می‌کنند. صدای شیون و گریه مردم علاوه بر شیون و گریه خانواده شهدا از هر طرف به گوش می‌رسد. شهدا در جایگاه همیشگی‌شان به خاک سپرده می‌شوند.