١- چرا اینگونه مطالبات در چنین مراسمهایی مطرح میشود؟ !
برخی از مطالبات مطرح شده در این مراسمها مستقیماً متأثر از خود حادثه بوده و برخی دیگر جنبه کلیتری داشتند و صرفا از این قبیل فرصتها استفاده شد تا به این مسائل نیز پرداخته شود. اما در هر دو صورت جای تعمق و بررسی دارد که چرا این مطالبات در چنین موقعیتی مطرح میشوند. مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری در اصل یک آداب و سنت فرهنگی و مذهبی میباشد که معمولا در همه جوامع مناسک و اعمال خاص خودش را دارد. اما وقتی بررسی دلایل حادثه و مطالبات و انتظارات پیش روی آن به مراسم سنتی تشییع جنازه منتقل میشود شاید بهنحوی مطرح کنندگان آن احساس میکنند که یا بستر لازم برای بررسی دقیق حادثه فراهم نیست و یا در صورت بررسی چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. لذا این صداها و خواستهها به جهت برخی کاستیها و ممانعتها برای مطرح شدن، ناگزیر در این قبیل مراسمها شنیده میشود.همچنین به طریق اولی مطرح کردن برخی مطالبات کلی و غیر مرتبط با اصل حادثه نیز احتمالا نشانگر این است که امکان مطرح شدن این دغدغهها در موقعیتهای عادی و در بسترهای لازم چندان فراهم نباشد، لذا مطرح شدن این مطالبات در سطح وسیع و در این مراسمها اجتناب ناپذیر مینماید.
٢-آیا مطرح شدن این حد از مطالبات امر توجیه پذیر و درستی است؟!
جدای از مسئله عواملی که منجر به چنین کنشهای مدنی میشود، میتوان میزان مفید بودن و همچنین مقطعی و احساسی نشدن این قبیل خواستهها را نیز بررسی کرد. مسلما جامعه هر چه از نظر بلوغ فکری و اجتماعی رشد مییابد، مطالبات مدنی و اجتماعی متعددی برایش ایجاد میگردد. بدونتردید هر مطالبه و کنش مدنی باید در جایگاه درست و اصولی خود مطرح شده و پیگیری گردد. حال اینکه چه کسی باید تشخیص دهد که حدود این جایگاهها چیست و چنانچه شرایط استانداردی فراهم نبود، تا کجا میتوان از موقعیتهای جایگزین بهره جست، مسائل تأمل برانگیزی میباشد.
مسلما تشخیص و توجیه این دغدغهها مسئولیت خطیر روشنگران اجتماعی و متولیان عقلانیت جمعی در هر جامعهای میباشد. ولی در این تشخیصها باید حد تعادل و میزان ظرفیتهای اجتماعی لحاظ شده و از شتابزدگی و هیجانات کاذب خودداری گردد. چنانچه اجماع نسبی در این مطالبات حاصل شده و جامعه نیز پذیرای آن باشد مسلما میتوان این مطالبات را به مراسمهای سنتی و اجتماعی نیز تسری داد، واتفاقا چنانچه موقعیت سنجی مناسبی انجام شده باشد در تسلای روح جامعه وترمیم آسیبهای اجتماعی صورت گرفته نیز میتواند مفید واقع شود.
لذا با بررسی این دو مقوله در مطالبات اخیر مطرح شده در تشییع جنازههای آیت الله رفسنجانی و آتشنشانان پلاسکو احساس میشود که بخش عمده ای از آنها از موقعیت سنجی و عقلگرایی قابل دفاعی برخوردار بوده و اتفاقا در کنار همهی اتفاقات ناگوار نشانه مثبتی از ارتقاء جامعه مدنی در ایران و خودباوری اجتماعی تحسین برانگیزی میباشد..
این نشانههای مثبت باید به فال نیک گرفته شده و در جهت ارج نهادن به چنین مردم آگاه و رشدیافتهای سعی شود که زمینهها و موقعیتهای بیشتر و بهتری برای مطرح ساختن این قبیل مطالبات صورت بگیرد و البته مهمتر از آن زمینههای بهجا آوردن و ادای مطالبات به حق مردم نیز فراهم شود. مسلما هرگونه مقاومت غیر اصولی و تخطئه مطالبات عمومی و بحق جامعه میتواند در آینده عوارض به مراتب زیانبارتری را به همراه داشته باشد. امید است در جهت تحقق دموکراسی واقعی و عدالت اجتماعی البته در چارچوب قانون و بدون مقاومتهای غیرضروری، زمینههای رشد و بهبودی کشور فراهم شده و حتی الامکان عوارض حوادث قابل پیشگیری در جامعه کاهش یابد.